eitaa logo
حکایت‌ و روایت
16 دنبال‌کننده
13 عکس
2 ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما Yamahdi_98@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🏴 شهادت امـام هــادی علیه‌السـلام را خدمت همه همراهان گرامی تسلیت عرض میکنیم.
دعای مخصوص امام هادی (علیه السلام) امام هادی (علیه السلام) دعای مخصوصی داشت که خود آن حضرت می‌فرماید: من بسیاری از اوقات خدا را با این دعا می‌خواندم. و آن را به شیعیانش آموخت و فرمود: از خداوند خواسته‌ام که هرکس در کنار قبر و بارگاه من این دعا را بخواند دعایش مستجاب شود و خداوند او را ناامید نکند و آن دعا این است: یا عدتی عند العدد و یا رجائی و المعتمد و یا کهفی و السند و یا واحد و یا أحد و یا قل هو الله أحد اللهم بحق من خلقک من خلقک و لم تجعل فی خلقک مثلهم أحداصلی علیهم و افعل بی کذا و کذا: ای یاور من هنگام یاری ها، و امید و اعتمادگاه من، و ای پناهگاه و تکیه گاه محکم، و ای خدای یکتا و بی همتا، و ای قل هو الله احد، از درگاهت خواستارم به حق آفریدگان برگزیده ات که هیچ کس را در مقام و منزلت آنها نیافریدی، بر همه ی آنها رحمت فرست و فلان و فلان حاجتم را برآور! [۱] ---------- [۱]: بحار الانوار: ج ۵، ص ۱۲۷ @hekayatvarevayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم طفیل حضرت موسی بن جعفر است مشهد سریر دولت موسی بن جعفر است این جاده از بهشت خدا می رسد زمین ایران مسیر رحمت موسی بن جعفر است ♣️ سالروز شهادت مظلومانه هفتمین پیشوای شیعیان جهان، باب الحوائج، حضرت امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) تسلیت باد.
مرد عابد و ماهی ابو حمزه از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:در ميان بنى اسرائيل مرد عابدى بود كه از رزق و روزى بى‌بهره بود و به چيزى روى نمى‌آورد كه بهره‌اى از آن نصيبش گردد.زنى داشت كه خرجى او را مى‌پرداخت تا اينكه نزد آن زن نيز مالى نماند،و روزى رسيد كه هر دو گرسنه ماندند.آن زن رفت و يك دوك از پنبۀ رشته بدو داد و به او گفت: جز اين چيزى ندارم،اين را بفروش و چيزى بخر تا بخوريم.آن مرد دوك نخ را برداشت و براى فروش به بازار برد.بازار را تعطيل يافت و خريدارها بساط‍‌ خود را برچيده و رفته بودند.با خود گفت:خوب است كنار آب بروم.وضويى بگيرم و قدرى آب به سر و صورتم بزنم و بازگردم.در اين انديشه بود كه كنار دريا آمد.در آن جا ماهيگيرى را ديد كه تور خود را به دريا انداخته و ماهى گرفته بود و جز يك ماهى گنديده در آن نمانده بود كه پس از چند روز،نزد او سست و گنديده شده بود.عابد بدو گفت:اين ماهى را به من بفروش و من در عوض،اين دوك نخ را به تو مى‌دهم تا براى تور خود از آن بهره برى. ماهيگير پذيرفت و عابد ماهى را ستاند و دوك را تحويل او داد.او ماهى را به خانه آورد و جريان را به آگاهى زنش رساند.زن آن ماهى را گرفت كه آماده‌اش كند.همين كه شكمش را دريد درّ گرانبهايى در شكمش يافت،شوهرش را خبر كرد و آن درّ را به او نشان داد.عابد آن درّ را برداشت و به بازار برد و به بيست هزار درهم فروخت و به خانه برگشت و پولها را در منزل نهاد.در اين هنگام گدايى به درب خانه آمد و درب را كوبيد و گفت:اى اهل خانه!خدا شما را رحمت كند،به اين مسكين بينوا هم صدقه‌اى بدهيد. مرد عابد به سائل گفت:به درون خانه بيا.سائل وارد خانه شد و عابد بدو گفت:يكى از اين دو كيسه را بردار.سائل يكى را برداشت و رفت.زنش گفت:سبحان اللّٰه،اينك كه ما توانگرشده‌ايم نيمى از ثروتمان رفت.طولى نكشيد كه سائل بازگشت و درب را زد،مرد عابد گفت:بفرماييد.سائل وارد شد و كيسه را به جاى خود نهاد و گفت:بخور كه گواراى تو باد،براستى من فرشته‌اى از فرشتگان پروردگار تو بودم و پروردگارت اراده كرده بود كه تو را بيازمايد پس تو را مرد سپاسگزارى يافت،و از نزد عابد رفت. الکافی، ج۸، ص۳۸۵
مرد عابد و شیطانک از امام صادق عليه السّلام روايت كرده‌اند كه فرمود: در بنى اسرائيل مرد عابدى بود كه بهيچ وجه بدنيا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شيطان (كه از وضع او رنج ميبرد) از بينى خود فرياد كشيد لشكريانش بدور او جمع شدند، بدانها گفت: كداميك از شما است كه بتواند اين شخص را از راه بدر كند؟ يكى گفت: من. گفت: از چه راه بسراغش ميروى‌؟ پاسخداد: از راه زنها. شيطان گفت: تو حريف او نيستى، چون او زنان را نيازموده (و لذتى از آنها نبرده كه گول بخورد) ديگرى گفت: من. پرسيد: تو از چه راه گولش ميزنى‌؟ گفت: از راه باده‌گسارى و خوشيها. بدو گفت: تو هم مرد اين كار نيستى چون او اهل اينها نيست، سومى گفت: من او را گمراه ميكنم، پرسيد: از چه راه‌؟ گفت: از راه كار خير. شيطان گفت: برو كه تو حريف او هستى. شيطانك بيامد و در برابر او جايى را انتخاب كرد و شروع كرد بنماز خواندن. و آن عابد چنان بود كه (شبانه‌روز قدرى) ميخوابيد و استراحت ميكرد، ولى شيطانك هيچ نميخوابيد و استراحت نداشت (يكسره نماز ميخواند). آن مرد عابد كه خود را در برابر او كم ارزش ديد و عبادتش را كوچك دانست بنزد آن شيطانك رفت و بدو گفت: اى بندۀ خدا چه چيز تو را باين همه نماز خواندن نيرو داده (و وادار كرده)؟ پاسخش را نداد. بار دوم پرسيد باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم كه پرسيد گفت: اى بندۀ خدا من گناهى كرده‌ام و از آن توبه نموده‌ام و هر گاه آن گناه را بخاطر مى‌آورم بنماز خواندن نيرو ميگيرم. مرد عابد گفت آن گناه را بمن هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه كنم و در نتيجه (مانند تو) بر خواندن نماز نيرو بگيرم شيطانك بدو گفت: بشهر برو و سراغ فلان زن بدکاره را بگير و دو درهم باو بده و كام خود برگير (و سپس توبه كن تا مانند من بر عبادت نيرو بگيرى). عابد گفت: دو درهم را از كجا بياورم‌؟ من كه نميدانم درهم چيست‌؟ شيطان از زير پاى خود دو درهم بيرون آورده باو داد، عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود كه در آن عبادت ميكرد بشهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را بخانۀ آن زن راهنمائى كردند و گمان كردند براى موعظۀ او آمده عابد بنزد آن زن رفت و دو درهم را پيش او انداخت و بدو گفت: برخيز. زن برخاست و بدرون اطاق خود رفت و بمرد عابد گفت: داخل شو. عابد بدرون اطاق رفت. آن زن بدو گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى بخانۀ من آمده‌اى كه معمولا كسى با اين وضع و لباس بنزد من نميآيد، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شيطان) را براى آن زن تعريف كرد. زن گفت: اى بندۀ خدا ترك گناه آسانتر از توبه كردن است، و چنان نيست كه هر كس توبه كند بدان برسد (و توبه‌اش پذيرفته گردد)، بنظر ميرسد كه آن كس (كه اين راه را پيش پاى تو گذارده) شيطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه بدر كند) اكنون بازگرد كسى را (در آنجا) نخواهى ديد، عابد برگشت و آن زن همان شب از اين جهان رفت، و چون صبح شد ديدند بر در خانه‌اش نوشته شده: بر سر جنازۀ فلان زن (براى دفن و كفن او) حاضر شويد كه او از اهل بهشت است، مردم همه در شك و ترديد فرو رفتند، و بخاطر همان ترديدى كه در كار او پيدا كرده بودند تا سه روز جنازه‌اش را بخاك نسپردند، خداى عز و جل به پيغمبر آن زمان - كه جز موسى بن عمران كسى ديگر را سراغ ندارم - وحى فرمود: بالاى جنازۀ فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و بمردم بگو: بر او نماز بخوانند كه من او را آمرزيدم و بهشت را بر او واجب كردم چون فلان بندۀ مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت. الکافی، ج۸ ، ص۳۸۴
فقیرتر و کم‌حافظه تر از همه 🔶 کان رحمه الله یقول: أنا حجّة على الطلاب من جانب ربّ الأرباب، لأنه لم يكن في الفقر أحد أفقر منّى، و قد مضى علىّ برهة لم أقدر على ضوء غير ضوء المستراح. و أمّا فی الحافظة و الذهن فلم يكن أسوأ منى، إذا خرجت من الدار كنت أضلّ عنها و أنسى أسامى ولدي و ابتدأت بتعلّم حروف التهجي بعد الثلاثين من عمري فبذلت مجهودي حتى منّ الله تعالی علیّ بما قسمه لی. ................................................. 🔷 مرحوم در خاتمه مستدرک‌ الوسائل به نقل از می‌فرماید: من حجّت بر طالبان علم هستم از جانب خداوند، زیرا کسی در فقر از من فقیرتر نبود و قطعا اوقاتی بر من گذشت که جز نور مستراح نوری [برای مطالعه] نداشتم. و اما در حافظه و ذهن کسی بدتر از من نبود، هنگامی که که از خانه خارج می‌شدم خانه‌ام را گم می‌کردم و نام فرزندانم را فراموش می‌کردم. سی سال از عمرم گذشته بود که به آموختن الفبا شروع کردم! آن قدر کوشش کردم تا خدا آن چه را دارم به من تفضّل فرمود. 📚 خاتمة المستدرک، ج۲، ص۱۹۷
امام باقر عليه السّلام فرمود:اگر مردم بدانند كه در طلب دانش چه سودى نهفته است،دنبال آن مى‌رفتند گرچه خون دل در راه آن بريزند و به گردابها فروروند، به راستى خداى تبارك و تعالى به دانيال عليه السّلام وحى كرد كه مبغوض‌ترين بندگانم نزد من نادانى است كه حق دانشمندان را سبك شمارد و از آنان پيروى نكند،و دوست‌ترين بندگانم نزد من پرهيزكارى است كه دنبال ثواب است و همراه دانشمندان و پيرو خويشتن‌داران و پذيراى حكيمان باشد.
🌀بگویید: 🎙مرحوم آیت‌الله محمد : 🔸️آقای باقری‌کنی داستانی را از آن مرحوم [علامه ] نقل می‌کرد و می‌گفت: یک بار بعد از درس اسفار، به اتفاق، به منزل مرحوم علامه رفتیم… وقتی به منزل مرحوم علامه رفتم، از ایشان سؤال کردم: اگر برای کسی در خصوص برخی از اصول اسلام به وجود آید، چه باید بکند؟ اگر خیالات در مورد مبدأ و معاد، دامنگیر انسان شود، چه باید کرد؟ 🔹️مرحوم علامه ابراز کردند: «وقتی چنین افکاری سراغتان آمد، بگویید: یا !» علامه در هنگام ادای کلمه «الله» حالتی از خود نشان دادند که گویی توجهشان از ما شده و چشمان مبارکشان به سمت آسمان و عالم بالا کشیده شده است. 🔸️آقای باقری افزود: «یا الله مرحوم علامه با آن حالت خاص، باعث شد که دیگر هرگز خیالات شیطانی در مورد مسائل مربوط به و سراغ ما نیاید». 🔹️یک بار هم یکی از دوستان که اهل بود و شاید هنوز هم در قید حیات باشد، نقل می‌کرد: «در تبریز کسی مبتلا به کسالت شده بود و نزد یکی از افراد اهل حال رفته بود و او هم گفته بود: آیا شما با علامه ارتباط داری؟ گفته بود: نه! 🔸️گفته بود: آیا به طور ایشان را در خیابان و کوچه نمی‌بینید؟ گفته بود: چرا؟ گفته بود: این بار همین که علامه را در کوچه یا خیابان دیدی، به او کن». فرد مزبور برای ما نقل می‌کرد که من این کار را شروع کردم و هر بار که مرحوم علامه را می‌دیدم، به ایشان سلام می‌کردم. به تدریج مشکل ترسم برطرف شد. @hekayatvarevayat
🌀خواب وحشتناکی که تعبیر شد! 🔹️ یکی از عظام حکایت کرد که شبی خواب دیدم در حضرت معصومه (س) مشغول به گریه و خواندن زیارتم که ناگاه دیدم جمعی وارد حرم شدند و آن حضرت را برداشته و قبر شریف حضرت معصومه (س) را کردند و [نستجیر بالله]، پیکر مطهر را بیرون آورده و بردند. 🔸️من هرچه جزع نمودم که بدن حضرت را کجا می‌برید التفاتی ننمودند و من با دهشت (ترس) از بیدار شدم. صبح همان روز خواب خود را برای مرحوم آقا شیخ مهدی و جمعی دیگر نقل نمودم گفتند پیش‌آمد بزرگی خواهد بود... 🔹️ فرداشب فرارسید که آن رؤيا تعبير شد. [زن ، در حرم کشف حجاب کرد و در پی تذکر آیت الله رضاخان با چکمه وارد صحن آینه شد و عمامه آن عالم بزرگوار را به گردنش آویخت و با خشونت به شکم و پهلوی ایشان می‌زد و صدای یا الزمان (عج) شیخ به گوش می‌رسید] تا اینکه حاج شیخ محمدتقی را گرفتند و به تهران بردند... دانستم که حاج شیخ چقدر ارتباط با حضرت (س) و آباء گرامش دارد. 📚 کتاب مجاهد شهید به قلم شیخ محمد رازی ص ۹۳ و ۹۴. @hekayatvarevayat