🌿🍀🌿
🔸️فصل نهم : صفحه دهم :
نماز ناتمام
💥خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
....................
در حین رانندگی اورژانسی عباس، خمپارهای نزدیکی ما خورد و ترکش آن صورت عباس را خونی و مجروح کرد. بااینحال، عباس پا را از روی گاز برنداشت و به هر ترتیبی شده ما را به بیمارستان رساند. مجروحان آنقدر وضع بدی داشتند که سه تن از آنان تا بیمارستان بهشهادت رسیدند. کرمعلی کیانی یکی از همان شهدا بود. در بیمارستان، عباس درگیر پانسمان زخم خود شد و من با ماشین دیگری نزد بچهها برگشتم.
همان چند ساعت حملات توپخانهای دشمن، پانزده شهید و حدود سی مجروح روی دست ما گذاشته بود. تازه هنوز به خط مقدم راه پیدا نکرده بودیم و همین اندوه ما را بیشتر میکرد، زیرا بدون درگیری داشتیم تلفات میدادیم.
صبح بیسیم زدند و برای محور نهرجاسم ما را فراخواندند. گردانهای دیگر قبل از ما در آن منطقه عمل کرده بودند و دشمن مانع موفقیت آنها شده بود. حالا قرار بود نیروهای 33 المهدی از جانب راست و گردان ما از سمت چپ، برای گرفتن این خط سرتاسری که بهشکل کانال کشیده شده بود، به خط بزنیم.
این خبر را که محمدحسین محجوب داد، غم عالم به دل حاجمیرزا نشست. حالوروز او اصلاً برای همراهی نیروها مناسب نبود و خودش این را میدانست. اما از طرفی، دغدغۀ گردان را داشت و نگران تنهایی ما بود. آنجا گفتم: «حاجی، غصه نخور؛ بالاخره ما هستیم. هر طوری صلاح بدونید کارها رو انجام میدیم. نیروهای دستۀ ما آمادۀ رزماند. خودم گوشبهفرمان شما هستم و آمادگی کامل دارم. شما فقط دستور بدید. لازم نیست حتماً خودتون با این حالوروز بیاید.»
پس از من، بچهها با زبان خودشان همین حرفها را زدند و به حاجی دلگرمی دادند. تجدیدبیعت اصحاب حاجمیرزا بهنحو احسن برقرار بود و شور و حماسه از کلمات دوستان میبارید. با این حرفها، حاجمیرزا خوشحال شد و جان دوبارهای گرفت. گفت: «پس نیروهاتون رو آماده کنید. فقط یه گروهان جلو ببرید. گروهان دست محمدرضا شهبازی، اصلانی و ضرغام شیراوند باشه. محجوب هم جانشین منه.»
مادامیکه حاجآقا سعادت در گردان تشریف داشتند، جایی برای عرضاندام من نبود. ایشان بزرگ و استاد ما محسوب میشدند؛ اما آنجا بهضرورت، دقایقی کوتاه برای رزمندگان از عاشورایی بودن ثانیهها گفتم و شعار کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را بر شرایط حساس کربلای5 تطبیق دادم. تصمیم را هم با خودشان گذاشتم و گفتم هرکس میخواهد بیاید و هرکس میخواهد بماند. بعد از حرفهای من، بچهها داوطلب حضور در عملیات شدند و یک گروهان نیروی باروحیه مهیا شد.
از دستۀ ما همه از جا پریدند و با شوق اعلام حضور کردند. چون ظرفیت محدود بود، تعدادی از اسدآبادیها را راه ندادم. ناراحت شدند و گفتند: «چرا پارتیبازی میکنید؟ همهچیز اینجا برای نهاوندیهاست و ما دیگه به گردان نهاوند نمیآیم.»
با دیدن روحیه و صلابتشان به آنان مباهات کردم. گفتم: «شما اسدآبادیها دین خودتون رو با شهادت مجتبی زیوری در این دسته ادا کردید. حالا نوبت این بچههاست.»
حماسهای که از دستۀ جهاد شاهد بودیم را با دوستان کادر گردان در جریان گذاشتم و یادآوری کردم اینها همان بچههایی هستند که کسی باور نمیکرد روزی بهدرد بخورند.
بعدازظهر بود که محمدحسین محجوب جلو افتاد و پشتسر او، بهسمت نهر جاسم حرکت کردیم. هرچه جلو میرفتیم به حجم آتش دشمن افزوده میشد. حوالی سهراه شهادت، در میانۀ راه، کانالی بود که از فرط خمپاره به آن پناه بردیم. از سه جهت روی سر ما آتش ریخته میشد. راست کانال ماهی بود. چپ اروندرود بود و جلو نیز همان نهرجاسمی بود که بهسمتش در حال حرکت بودیم. محجوب ما را همانجا گذاشت و جلو رفت تا هماهنگیها را انجام دهد. دقایقی نگذشته بود که خمپارهای درون کانال افتاد. دو-سه نفر بهشهادت رسیدند و عموعیسی فلکی موجی شد. بلند دادوقال راه انداخت و نمیدانم از چه میگفت. اطرافیان او را گرفته بودند که فقط از کانال بیرون نزند. بالاخره حاجآقا سعادت ماشینی را نگه داشت و عموعیسی راسوارماشین کرد. عموعیسی میگفت: «من که چیزیم نیست؛ چرا باید برم؟» اما راننده سریع گازش را گرفت و رفت.
یک ساعتی نگذشته بود که صدای ممتد انفجارها مثل لالایی همه را آرام کرد. آتش عجیبوغریب آنجا نه رمقی برایمان گذاشته بود و نه مجالی برای گفتگو. هرکسی سرش توی لاک خودش بود و انتظار گذشت زمان را میکشید. شیخ محمدرضا گودرزی کنارم بود. پاهایش را در بغل جمع کرده بود و بیحرکت سرش را به زانوانش تکیه داده بود. یک لحظه با خودم گفتم نکند طوریاش شده باشد. خواستم صدایش کنم، اما نامش بر زبانم نیامده محو شد. دستم را بلند کردم تکانش دهم، اما دستم در هوا ماند. میترسیدم او را صدا کنم و صدایی نشنوم. میترسیدم شهید شده باشد.
ادامه دارد........
⚘بیاد_شهدا
⚘دفاع_مقدس
💔جنگ_تحمیلی
@mahale114
⚘💐⚘
🌿🍀🌿
💥زمین از حجت الهی خالی نیست
💥 قال الصادق علیه السلام:
🔸️إنَّ الأَرضَ لا تَخلو مِن أن يَكونَ
فيها حُجَّةٌ عالِمٌ،
🔸️إنَّ الأَرضَ لا يُصلِحُها إلّا ذلِكَ
🔸️و لا يُصلِحُ النّاسَ إلّا ذلِكَ.
💥امام صادق علیه السلام فرمود:
🔸️زمين از حجّتى دانا در آن، خالى نمىماند.
🔸️ جز اين، زمين را اصلاح نمىكند
🔸️و مردم جز با آن، اصلاح نمىشوند.۱
----------------------------
📚۱-از کتاب کمال الدین، ص ٢٠٣ ح ٧
💐⚘💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥اشاره رمز آلود رهبری به آینده جهان*
💥خبری در راه است
🔸️کسانی که دنبال بر اندازی بودند بدانند جمهوری اسلامی تمام شده است
🔸️الان حرف سر حفظ نظام نیست
الان وقت آن است که *تغییر نظام جهان را کلید بزنیم*‼️
💐⚘💐
🍀🌿🍀
💥خاطره روز بیست ویکم بهمن:
⚘امام به آیتالله طالقانی گفت اگر دستور و نظر حضرت ولیعصر(عج) باشد، باز هم نمیپذیرید؟
🔹مرحوم محمود مرتضاییفر:
من بارها از زبان مرحوم طالقانی شنیدم که میگفتند
امام(ره) مؤیدمنعندالله است. روز ۲۱ بهمن ساعت ۴ بعد از ظهر بود که حکومت رژیم شاه اعلام حکومت نظامی کرد
و به مردم دستور داد که از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد، از خانههای خود خارج نشوند.
امام (ره) بلافاصله این حکم را لغو کردند
و از همه مردم خواستند به خیابانها بریزند. عدهای نزد مرحوم طالقانی آمدند و از ایشان خواستند از امام (ره) استدعا کنند
که اعلامیه لغو حکومت نظامی را پس بگیرند. اینها معتقد بودند رژیم شاه، خونخوار و پلید است
و قتل عام به راه خواهد انداخت. آقای طالقانی با مدرسه علوی تماس گرفتند و تقاضا کردند با امام (ره) حرف بزنند. صحبت آن دو بسیار طولانی شد. صحبتهایشان که تمام شد، مرحوم طالقانی گوشی را گذاشتند و به گوشهای رفتند و شروع کردند به گریه کردن.
🔹ما که شاهد این صحنه بودیم تصور کردیم خدای ناخواسته بین ایشان و امام(ره) اختلافی پیش آمده و امام(ره) حرفی زدهاند که آقای طالقانی ناراحت شدهاند.
بعد که آرام شدند، بعضی از دوستان علت گریه ایشان را پرسیدند. مرحوم طالقانی گفتند:
«هر چه استدلال آوردم، امام نپذیرفتند. وقتی دیدند قانع نمیشوم، فرمودند: «اگر دستور و نظر حضرت ولیعصر(عج) باشد، باز هم نمیپذیرید؟»
وقتی این طور فرمودند، عرض کردم هر جور صلاح میدانید عمل بفرمایید و ما هم تابع شما هستیم»
. مرحوم احمد آقا پس از رحلت مرحوم طالقانی میفرمودند:
«هر وقت تلویزیون چهره ایشان را نشان میدهد، اشک در چشمهای امام جمع میشود.»
یاد ابوذر زمان گرامی باد⚘
@mersad598
💐⚘💐
🌿🍀🌿
💥 مهم ترین کار انقلاب اسلامی، این بود که جامعه را به سمت عقلانیت حرکت داد
🔷 سوق دادن جامعه به سمت عقلانیت، مهم ترین کار انقلاب
مهم ترین کار انقلاب اسلامی، این بود که جامعه را به سمت عقلانیت حرکت داد، جامعه عاقل ، نه اسیر می شود نه اسیر می گیرد، نه در رهن کسی می رود و نه کسی را به بند می کشد ،این جامعه آزاد منش است و آزاد پرور.
🔷 حریت از رهاوردهای عقلانیت
انسان باید بکوشد آزادانه زندگی کند و برای این کار باید خود را از دو بند و دو غده جهل علمی و جهالت عملی که برای انسان هست، خود را برهاند.
🔸️غرب با اینکه غرق در نعمت است و به حسب ظاهر زمین و فضا را مسخر خود کرده و به نقاط مختلف فضا راه پیدا کرده اند، اما گرفتار جهل علمی و جهالت عملی هستند،
🔸️ جهل علمی یعنی اینکه نمی دانند چه حق است و چه باطل و جهالت عملی یعنی اینکه نمی دانند به کجا بروند! لذا صدها نفر از اروپا الان به داعش می پیوندند و کشتار بی رحمانه را تجویز کرده و خود نیز به کشتن بی رحمانه مردم دست می زنند .
🔷 نظام عقلایی از برکات انقلاب اسلامی
نظام عقلایی از برکات و رهاورد های انقلاب اسلامی بود که به برکت امام راحل و طهارت و عقلانیت او و همچنین فداکاری مردم شکل گرفت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی غرب نه خود از رهاورد انقلاب سودی برد و نه گذاشت این رهاورد به شرق و غرب صادر شود.۱
---------------------
۱-💥 بیان از حضرت:
آیت الله جوادی آملی،
۵ بهمن ماه 1394
@a_javadiamoli_esra
💐⚘💐
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥بیانات استاد قدیری ابیانه:
اگر انقلاب نمیشد...*
⏰۱۲ دقیقه
🌾🌺🌾🌺
🔥هزینه جشنهای ۲۵۰۰ساله معادل بودجه ۲ سال سوئیس!
🔹شاه برای برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی حدود ۶۵۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار هزینه میکرد. «مارسل هودر» عضو تیم تدارکات این جشن درباره هزینههای این جشن میگوید:« بودجه ۲ سال سوئیس را ظرف ۲ روز خرج کردند».
در اینجا http://fna.ir/6mk6j از وضعیت اقتصادی دوران پهلوی بخوانید
@Farsna
🔥♨️🔥
💥شهدا مظهر غیرت و بندگی ⚘
💥عطر_یار
💥کرامت پیشهای بیمثل و بیمانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند میآید
💥کسی که نسل او را می شناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
💥همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند، میآید
💥همه تقویمها را گشتهام، میلادی و شمسی
نمیداند کسی او چندِ چندِ چند میآید
💥جهان میایستد با هرچه دارد، روبهروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
💥ولیالله، عینالله، سیفالله، نورالله
علی را گرچه بعضی برنمیتابند، میآید
💥بله! آن آیتاللهی که بعضی خشکمذهبها
برای بیعت با او نمیآیند، میآید
💥برای یک سلام ساده تمرین کردهام عمری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید
💥بخوان شاعر! نگو این شعربافی درخور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف، ارزشمند میآید
💥به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند میآید!!
------------------
۱-💥 بیان ازمحمدحسین ملکیان⚘
💐⚘💐⚘
🌿🍀🌿
💥۱-قال الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
🔸️ لا بُدَّ لِلعَبدِ مِن خالِصِ النِّيَّةِ في كُلِّ
حَرَكَةٍ و سُكونٍ ؛
🔸️ لأنّهُ إذا لَم يَكُن هذا المَعنى يَكونُ غافِلاً .
💥امام صادق عليه السلام
🔸️ بنده بايد در تمام حركات و سكنات
خود نيّت خالص [براى خدا ]داشته
باشد؛
🔸️ زيرا اگر اين معنا در كار نباشد،
در شمار غافلان است.
-----------------
💥۲-قال الإمامُ الصّادقُ عليه السلام
مَن حَسُنَت نِيَّتُهُ زادَ اللّه ُ في رِزقِهِ .
💥امام صادق عليه السلام
🔸️ هر كه نيّتش نيكو شود، خداوند
بر روزيش بيفزايد.۲
-------------
۱-بحار الأنوار : 70 / 210 / 32.
۲-المحاسن : 1 / 406 / 922.
💐⚘💐