eitaa logo
حکمت و حکایت
517 دنبال‌کننده
306 عکس
889 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎵جرج جرداق(نویسندۀ مسیحی) : 🍁هنگامیکه این حکایت را مینوشتم از (علیه السلام)و وی به کودکان و بی سرپرستان، بر روی کاغذ میریخت و نوشته ام را خیس میکرد و آن حکایت اینست: 🍁علی(علیه السلام) شبی برای خانوادۀ بی سرپرستی انبانی از غذا بُرد ولی دید نا آرام است،از علّت گریه اش پرسید:گفت:بچه ها در کوچه به من میگویند: .! 👈امام فرمود:به آنها بگو: « (علیه السلام)خلیفۀ مسلمین پدر من است». 🍁بچه آرام نگرفت وگفت:بچه ها در کوچه دارند و من ندارم،علی علیه السلام چوبی فراهم کرد و به وی داد شاید خوشحال شده،آرام گیرد؛اما کودک یتیم که از و نوازشهای پدرانه توان خویش را ازدست داده بود و یاد سیمای پدر وی را بی تاب کرده بود و پی در پی بهانه میگرفت ،گفت:من اسبی میخواهم که بر او سوار شوم و مرا حرکت دهد و راه برد. 👈امام و در دل شب را بر پشت خود سوار کرد و آنقدر به شکل گرداند تا کودک در پشتش به رفت و او با دلی شاد به بستر رفت. 📚حکایات برگزیده ، صفحه۱۳۰.