eitaa logo
حکمت و حکایت
435 دنبال‌کننده
305 عکس
863 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لقمان حكیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه‏ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشته‏ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفته‏اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى.
شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خـــدا در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است....
مجمع جهانی اقتصاد می گوید 98 درصد بانک های مرکزی برای «جامعه بدون نقد» آماده هستند . مجمع جهانی اقتصاد (WEF) در گزارشی جدید می گوید که اکنون 98 درصد از کل بانک های مرکزی آماده پیشبرد برنامه سازمان جهانی سرمایه های بزرگ و مالی برای «جامعه بدون پول نقد» هستند. تقریباً تمام بانک‌های مرکزی جهان آماده حذف پول فیزیکی شده‌اند و اکنون آماده روی آوردن به «نقد دیجیتال» هستند. این برنامه ریزی در مقاله سفید جدیدی از WEF فاش شد، که توضیح می دهد که کشورهای سراسر جهان به زودی مجبور خواهند شد به جای پول سنتی از یک ارز دیجیتال بانک مرکزی (CBDC#) استفاده کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ حکایتی شیرین و پندآموز در بردباری!! 🍃شکیبایی و بردباری، لازمه زندگی ماست. 🎙استاد سید حسین هاشمی‌نژاد
حالا که گند واکسن آسترازنکا دراومده بهتره باز پرونده واردات واکسنهای اهدایی از کشورهای مختلف باز بشه چه کسانی در این واردات دخیل بودند؟ واردات از بلغارستان، ایتالیا، لهستان، اسپانیا، آلمان، ژاپن!! و از همه جالبتر خرید مستقیم همین واکسن از سازوکار کوواکس (با مشارکت چند سازمان صهیونیستی) بود! نکته‌ی خیلی مهم اینست که این واکسنی که‌ گندش در اومده تنها واکسن مورد تایید جهانی بود! سینوفارم و برکت و اسپوتنیک که اصلا همون تاییدیه‌ی فرمالیته و‌ پولکی رو هم نتونستن بگیرن! و کسی هم نیست عوارضشونو بررسی یا اعلام‌کنه...
🔺ایشان جناب کیانوش جهانپور هستند. مروج و مبلغ واکسن آسترازنکا. الان لباس وکیل مدافع پوشیدند. جناب جهانپور! مردم به توصیه شما و محرز و شریفی زارچی و نمکی و عبداللهی و... واکسن تزریق کردند، شما باید پاسخگو باشید. واکسن آسترازنکایی که انگلیسی بود و به دستور امام خامنه ای نباید وارد می‌شد!!!! واکسن آسترازنکا با توصیه امثال شما و با امضای جناب حسن روحانی وارد کشور شد. 🔻نخستین محموله واکسن آسترازنکا ارسالی به ایران https://irna.ir/xjDrgR و البته با اقدام انقلابی دولت جناب رئیسی در واردات واکسن به اوج رسید به شکلی که کشورهای دیگر واکسن های از رده خارج خود را به کشور ما هدیه می‌دادند و وزارت خارجه بی عرضه ما نامه تشکر صادر می‌کرد!!! 🔺 ۱۳ دی ۱۴۰۰ خطیب زاده سخنگوی وزارت امور خارجه: هدیه واکسن آسترازنکا از ژاپن را تایید کرد و گفت به این ترتیب میزان واکسن های اهدایی دولت ژاپن به ایران به حدود 3 میلیون 200 هزار دوز رسید که ما بابت این هدیه از دولت ژاپن تشکر و تقدیر می کنیم. 🔴قطعا شما و دولت آقای روحانی و دولت آقای رئیسی باید پاسخگوی حقوقی و کیفری واردات و تزریق این واکسن ها باشید.
🔴 در یک چرخش شگفت‌انگیز، همه ۴۹ سناتور جمهوری‌خواه به رهبری سناتور رون جانسون، رسماً از جو بایدن خواستند که حمایت خود را از گسترش اختیارات همه‌گیری سازمان جهانی بهداشت (WHO) پس بگیرد. ‼️این نامه که پیش از برگزاری هفتاد و هفتمین مجمع جهانی بهداشت که قرار است از ۲۷ می تا ۱ ژوئن ۲۰۲۴ در ژنو سوئیس برگزار شود، ارسال شد، استدلال می‌کند که مدیریت نادرست سازمان جهانی بهداشت در مواجهه با بحران کووید-۱۹ به جای دادن قدرت بیشتر به او نیاز به اصلاحات اساسی را نشان می‌دهد. ‼️سناتورها هشدار می دهند که چنین کاری می تواند حاکمیت و حقوق اساسی ایالات متحده را تهدید کند. ✍️ از دولت جمهوری اسلامی ایران و نمایندگان مجلس نیز می خواهیم: ۱- اختیارات سازمان جهانی بهداشت را پس بگیرد ۲- عوامل ورود واکسن های آمریکایی و انگلیسی به کشور را به قوه قضاییه معرفی کند ۳- در نشت پیش رو معاهده پاندمی را امضاء نکرده هیچ تعهدی برای اجرای دستورالعمل های سازمان جهانی بهداشت ندهد. خیلی زشت است در روزگاری که مجاهدان در خط مقدم با صهیونیست ها درگیر مبارزه هستند، مسئولین بهداشتی ما چنین در برابر سازمان جهانی بهداشت وابسته به یهود که مجری سیاست‌های نابودی حرث و نسل است واداده و مطیع باشند. تا حدی که از سناتورهای کثیف آمریکایی هم عقب بیفتند.
☘️ به این میگن مذاکره کننده! 🖌 براى اميرالمومنين امام علی (عليه السلام) نامه اى از معاويه رسيد. ✍️ حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : 🔥 " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على! 🖌 اى على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش! ✍️ حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله ، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند ، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم " ✍️ سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟ 🔹 كسى جواب نداد. 🖌 دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم . ☘️ حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طرماح ! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... ☘️ طرماح گفت : سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد. 🔥 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. 🔥 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد . 🖌 طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت! 🖌 سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🖌 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! ☘️ اما او گفت : تا آن مردك (معاويه) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! 🖌 عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. 🔥 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟ ☘️ طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان! 🖌 معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على (عليه السلام) را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم! ☘️ طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على(عليه السلام) را ببوسم و به تو بدهم. 🔥 معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده ☘️ طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. 🔥 معاويه گفت : نامه را به يزيد بده ☘️ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش! 🖌 بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. 🖌 بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد : ✍️ على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش 🖌 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم : ✍️ على(عليه السلام) خود به تنهايى خورشيدی است كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. 🖌 سپس خواست برود كه معاويه گفت : طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو 🖌 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت. 🔥 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند! 🔥 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!! 📕 الأختصاص ، ص١٣٨
☘️ برطرف شدن مشکلات به رضایت والدین ✍️ آقای سید صادق شمس الدینی نقل کردند : یک روز که خدمت آقای مجتهدی(ره) بودم به ایشان عرض کردم : یکی از دوستانم که مرد بسیار خوب و با تقوایی است ، دائماً در زندگی خود مشکل پیدا می کند و کارهایش گره می‌خورد و هر چه به ذوات مقدس اهل بیت (علیهم السلام) متوسل می‌‌شود ، نتیجه ای نمی‌گیرد ، آقای مجتهدی(ره) بعد از چند دقیقه فرمودند : ☘️ آقای سید صادق ، پدر دوست شما که هم اکنون در قید حیات نیست ، از او رضایت ندارد و این مشکلاتی که در زندگی دوست شماست از نارضایتی پدرش سرچشمه می‌گیرد ، آقای شمس الدینی می‌گفتند : همانجا با خود نیت کردم که به نیابت پدر دوستم ، عمل خیری انجام دهم ، هنوز چند لحظه از انعقاد این نیت درونی نگذشته بود که آقای مجتهدی(ره) فرمودند : ☘️ دیدم پدر دوستتان لبخندی زده و از پسرش راضی شد و بعد از آن، مشکلات دوستم یکی پس از دیگری برطرف گشت و زندگی او سامان یافت. 📖 لاله ای از ملکوت ، ص۲۰۵
✍️ قضاوت یا تربیت 🔹شخصی از معلمی پرسید: شما که قاضی بوديد، چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد؟! 🔸معلم جواب داد: چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من می‌آمدند دقيق می‌شدم، می‌ديدم اکثرأ كسانی هستند كه يا آموزش نديده‌اند يا دیدگاه درستی ندارند. 🔹به خودم گفتم به‌جای پرداختن به شاخ‌وبرگ، بايد به اصلاح ریشه بپردازیم. 🔸ما به معلم دانا، بیش از قاضی عادل نیازمندیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ حکایت شیرین شیعه‌شدن یک ناصبی!! ▪️هرگز از هدایت دیگران و خودتان‌، ناامید نشوید.
حاج اسماعیل دولابی (ره): 💰یکی از تجار بازار ورشکسته شد و چک‌هایش برگشت و طلبکارها زیر فشارش گذاشتند و درمانده شد. یکی از دوستانش که از ماجرا مطّلع شد به او گفت من مشکلت را حل می‌کنم؛ از فردا هر یک از طلبکارها که به سراغت آمد، هر چه گفت بگو: شما درست می‌فرمایید. فردا طلبکارها که آمدند و به او گفتند: تو به ما بدهکاری، گفت: شما درست می‌فرمایید. گفتند: این چک‌های تو است که برگشت خورده است، گفت: شما درست می‌فرمایید. گفتند: باید بدهی‌هایت را به ما بپردازی، گفت: شما درست می‌فرمایید. خلاصه هر چه به او گفتند، او همین جمله را تکرار کرد. . 🔹 آخرالامر طلبکارها به هم گفتند: این بنده‌ی خدا از شدت فشار دیوانه شده است و چیزی هم که ندارد که بابت طلب‌هایمان از او بگیریم، پس بهتر است از طلب‌هایمان صرف نظر کنیم، بلکه لااقل حالش خوب شود و بتواند زن و بچه‌اش را سرپرستی کند. همه با هم توافق کردند و به او گفتند: ببین، این بدهی‌های تو به ماست. گفت: شما درست می‌فرمایید. گفتند: ببین روی همه‌ی آنها قلم کشیدیم و دیگر به ما بدهکار نیستی، گفت: شما درست می‌فرمایید. گفتند: این هم چک‌های تو است که همه را پاره کردیم، گفت: شما درست می‌فرمایید. به این ترتیب تاجر ورشکسته از دست بدهیها و طلبکارها خلاص شد. . 🔸 عصر آن روز همان رفیقش که این کار را به او یاد داده بود به سراغش آمد و از او پرسید: چه کردی؟ او هم ماجرا را تعریف کرد. همان رفیق مبلغ کمی از این تاجر طلب داشت، به او گفت: از دست طلبکارها که نجات پیدا کردی؛ اما حتما می‌دانی که فلان مبلغ به من بدهکاری. گفت: شما درست می‌فرمایید. گفت: باید این بدهی‌ات را به من بپردازی. گفت: شما درست می‌فرمایید. گفت: شما درست می‌فرمایید که برای من پول نمی‌شود، گفت: شما درست می‌فرمایید. گفت: این شما درست می‌فرمایید را خودم به تو یاد دادم، گفت: شما درست می‌فرمایید. . 🔹 در دستگاه خدا هم خوب است انسان اینگونه باشد و هر چه خدا و خوبان خدا به او می‌گویند و با او می‌کنند، بگوید شما درست می‌فرمایید و تصدیق کند و پذیرا باشد. البته خود این را هم خدا و خوبان به او یاد داده‌اند. 📚مصباح الهدی صفحه 73
👤شیخ عبدالقائم شوشتری : علامه سید ابوالحسن حافظیان می فرمودند؛ در یکی از شهرهای هند به قصد ملاقات عارفی از عارفان هندو رفته بودند. پسرجوان میزبان همراه ایشان بوده ؛ وقتی به محل ملاقات آن مرتاض هندو رسیدند به محض وارد شدن در آنجا ، آن هندو دستی به بدن آن جوان زده بود و در واقع ایشان رابیهوش مانند مرده ای بر روی زمین انداخته بود. مرحوم حافظیان می فرمودند: من عمدا اعتنایی نکردم پرسیدم: شمابالاترین قدرتتان همین است؟ می توانید ایشان را بدون لمس زنده کنید؟ گفت : نه باید حتما لمس کنیم . گفتم : ولی بنده بدون لمس کردن زنده اش می کنم ، همان جا رو به قبله نشستم و از خداوند متعال خواستم که زنده شود و ذکری راهم گفتم ، بلافاصله پسر زود بلند شد آمد و نزد ما نشست. آن هندو پرسید: شمافلان ریاضت را کشیده اید؟ من گفتم : نخیر ما ریاضت های شما را باطل میدانیم. شما با قدرت منفی شیطانی کار می کنید ولی قدرت ما رحمانیست و آن این است که ما معتقدیم که : 🔻هرکس چهل شبانه روز گناه را ترک کند و واجبات را انجام دهد وتمام این کارها برای خدا باشد می تواند این کارها را انجام دهد. 📚مظهر وصف خدا ص۹۸
توکل چه کلمه زیباییست... "تو" و "کل"... وقتی"تو" ، "کل"را داری... به چه می اندیشی؟ دلت قرص باشد... چه زیباست"توکل"
☘️ حاجت گرفتن از امام جواد(علیه السلام) ✍️ امام جواد(علیه السلام) در پاسخگویی به حاجات دنیایی زودتر کار را راه می اندازند. محمد بن سهل قمی نقل می کنند؛ رفتم مکه برای زیارت خانه خدا برگشتم مدینه خدمت آقا امام جواد(علیه السلام)، می گفت: خیلی دلم می خواست یک پیراهن تبرکی از امام جواد(علیه السلام) بگیرم ، آمدم خدمت آقا دیدم منزل شلوغ است و اصلا موقعیت نیست و مطرح نکردم و خداحافظی کردم و آمدم. در مسیر که با کاروان حرکت می کردیم یک وقت دیدم یک قاصدی از پشت سرم فریاد می زند که محمد بن سهل قمی کیست؟ گفتم ؛ من هستم چه کاری دارید؟ گفت ؛ آقا امام جواد(علیه السلام) این بقچه را برای شما فرستاده است. بقچه را باز کردم دیدم پیراهن از خود امام بوده و این بسته را برای من فرستاده است بدون اینکه من حاجات خود را مطرح کنم و به زبان بیاورم.
▪️مادری می‌گفت: من ۵ فرزند دارم، به تنهایی همه را در یک خانۀ کوچک بزرگ کردم، ولی آنها نتوانستند در ۵ خانۀ بزرگ خود برای من اتاقی پیدا کنند..... ✔️مراقب برکت زندگی‌مون باشیم تا دیرنشده...
آیت الله العظمی جوادی آملی: انس می‌گوید كسی آمده حضور مبارك پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عرض كرد من در قلبم حيات و فروغ و نوری احساس نمی‌کنم، از عبادت لذت نمی‌برم و خلاصه دل‌مرده‌ام، فرمود:زيارت قبور [و ياد قيامت] خيلی كمك می‌کند.[۱] اين كارهايی كه متأسفانه در بين ما كم است اينها خيلی انسان را زنده نگه می‌دارد. آن گاه می‌داند چيزی كه بايد به دست بياورد در دست مردم نيست و چيزی كه در دست مردم است تحصيل آن هدف نيست. [۱]ارشادالقلوب ص۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)؛ مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه نقل می کنند: در موقعی که سرپرستی حوزه علمیه اراک را به عهده داشتند برای حضرت آیت الله حاج مصطفی اراکی نقل فرموده بودند.هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سه شنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدارشدم و متحیر بودم.گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد.روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت پنج شنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم‌.در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت. رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید. آنها وسیله ای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند. در منزل بی حال و بی حس افتاده بودم بسیار حالم دگرگون شد. در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم‌.ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همدیگر نگاه می کردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم.در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است کاری نکردم و زادی تهیه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا(ع) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تاخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.بلافاصله پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمر را تاخیر اندازد.خداوند اجابت فرموده بنابراین شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دونفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: “سَمعاً وَ طاعَه” سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین(ع) (سه نفری) صعود کردند و رفتند.در این موقع احساس سلامتی کردم. صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت می زدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم دیدم چشمم را بسته اند و رویم چیزی کشیده اند خواستم پایم را جمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بسته اند.دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم. شنیدم می گویند ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد.آرام شدند رواندازی که بر روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کم کم از جا برخاستنم و نشستم‌.تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمدالله از آن حالت به کلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهدا(ع) بود. * ایشان سپس در مابقی عمر خود، حوزه علمیه قم را تاسیس کردند که به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل گردید. 📚منبع کرامات الحسینیه، حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی میرخلف‌زاده، ص۲۶۳