🔶بُشر پابرهنه
☑️ میخواهم از این ساعت واقعا بنده باشم ..!
🔺امام موسی بن جعفر علیه السلام از بازار بغداد می گذشت، از خانه ای صدای ساز و آواز بلند بود.
کنیزی از خانه بیرون آمده بود در حالی که ظرف خاکروبه ای در دست داشت، امام از او پرسید: صاحب این خانه #آزاد است یا #بنده؟
🔸کنیز گفت معلوم است، که آزاد است، صاحب این خانه بُشر است، یکی از رجال و شخصیت های معروف این شهر است.
🔹امام فرمودند، معلوم است که او آزاد است؛ اگر بنده بود که این سروصداها اینجا بلند نبود، این بزن و بکوب ها نبود، این #عیاشی ها نبود.
🔸وقتی کنیز به خانه برگشت، صاحبخانه از او پرسید: چرا طول کشید؟ کنیز گفت آقایی از من این جور سؤال کرد و این جور جواب دادم.
🔹بشر تا شنید، مهلت #کفش به پا کردن هم پیدا نکرد، با #پای_برهنه دوید دم درب.
دوید تا به #امام رسید، خودش را به دست و پای امام انداخت و گفت، آقا شما راست گفتید، من بنده هستم ولی حس نمیکردم که بنده هستم. از این ساعت میخواهم واقعا بنده باشم. آمده ام به دست شما #توبه کنم.
🔸همان جا به دست امام توبه کرد و برگشت و تمام آن بساط را از بین برد، از آن پس هم دیگر کفش به پا نکرد و به #بشر_حافی معروف شد، یعنی #بشر_پابرهنه
.
🔹گفتند چرا باپای برهنه راه میروی؟ گفت: چون آن توفیقی که در خدمت امام موسی بن جعفر نصیب من شد، در حالی بود که پایم برهنه بود، می خواهم آن هیئتی را که در آن توفیق نصیب من شد برای همیشه حفظ کنم.
#کتاب_سوم_آزادیبندگی_هدفزندگی #سیرمطالعاتی_شهیدمطهری
📝استادمطهری،آزادی بندگی هدف زندگی، ص ۲۰۹
📚بینش مطهر استان مرکزی
🆔 @hekmatemotahar1