eitaa logo
دبیرستان حکمت آمل
102 دنبال‌کننده
783 عکس
238 ویدیو
1 فایل
دبیرستان غیردولتی پسرانه حکمت ( متوسطه اول ) مدرسه ای با رویکرد تحولی در امور تربیتی، مهارتی و آموزشی نشانی : آمل، بلوار ولایت، ولایت ۱۶، گل نرگس ۱ راه ارتباطی 01144286760 ۰۹۱۱۲۲۱۴۸۴۰ ادمین: @Ebad_amoli
مشاهده در ایتا
دانلود
🟦 من رأی میدم، چون پسرم اتیسم داره 🔸«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جمله‌ام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمی‌دانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرف‌هایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر می‌گرداندند که راننده پنجره‌اش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد. 🔹از پنجره باز شده، سوز هوای بهمن‌ماه می‌خورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال می‌برد؛ وقتی که توی همین تاکسی‌های سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشت‌هایمْ کاغذ آدرس داروخانه‌ای در کوچه پس کوچه‌های جنت‌آباد شمالی را فشار می‌دادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطه‌ای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله می‌انداخت. 🔸پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کم‌حسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع می‌خواست مبل باشد یا قله‌ی سرسره‌ای در پارک. می‌توانست پشت بام خانه‌ای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت. 🔹وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایین‌تر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیه‌ای به من نگاه کرد. انگار می‌خواست از دزاژ استیصال صورتم شناسایی‌ام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغ‌سنجی‌اش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. می‌تونید کدملی بچه‌مو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانه‌اش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل می‌کنیم. 🔸تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشک‌هایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و می‌شد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرص‌های تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانه‌مان، تمام شده بود. صبح زود، کاسه‌ی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. 🔹راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئن‌مان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومی‌سازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریم‌ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می‌رود...» 🔸نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین‌تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانه‌ی محله‌مان به خانه آمد. 🔸من رأی می‌دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می‌دانم اگر با صندوق‌های خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای ساده‌ای مثل تب‌بر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد ... 🔹صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسی‌بلندهای نماینده‌ها حرف می‌زد. پسر جوان کنارش که نگاه خیره‌ی معذب‌کننده‌ای به یقه‌ی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» 🔸خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمین‌های جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیه‌شان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمی‌شد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شده‌ی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگ‌های داخلی‌شان داشته باشد. @mostafaschool @hekmathighschool
ساعت کتابخوانی فرزندان عزیزمان در دبیرستان حکمت. @hekmathighschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برنامه‌های روزانه فرزندانمان در دبیرستان حکمت. @hekmathighschool
🚨تاریخ ▪️عمروعاص به ابوموسی: تو رای نده من هم رای نخواهم داد تا باهم موفق شویم.. و تشکیل حکومت الهی صدها سال به تاخیر افتاد. ؟ @mostafaschool @hekmathighschool
: بهداشت روان سه‌شنبه ۸ اسفند ساعت ۱۵:۳۰ سالن شهید ابراهیم مدرسه مصطفی @mostafaschool @hekmathighschool
جشن نیمه شعبان فرزندان حکمت. امروز فرزندان عزیزمان در حکمت مدرسه را آذین بندی کرده و جشن میلاد امام زمان را برگزار کردند. @hekmathighschool
به جای بریدن پایه های سالم، پایه های ضعیف را ترمیم می کنیم. این انتخاب، محل تعیین سرنوشتِ چهار سالِ کشور است. @mostafaschool @hekmathighschool
: بهداشت روان سه‌شنبه ۸ اسفند ساعت ۱۵:۳۰ سالن شهید ابراهیم مدرسه مصطفی @mostafaschool @hekmathighschool
دبستان دبیرستان عزیزمان می توانند با مراجعه به رای به همراه پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و در های خود را ارسال تا در های مدرسه قرار داده شود. @mostafaschool @hekmathighschool
امسال برایِ من از آن سال‌هایِ رای بی رای بود. تصمیم گرفته بودم که رای ندهم.حتی رویداد های انتخاباتی و تبلیغات و مناظره های تلویزیونی هم، نمی‌توانست نظرم را تغییر دهد. من ناراحت بودم. اعتراض داشتم. امسال قرار بود خیلی جدی، سیاستِ قهر با صندوق را پیش بگیرم. تا اینکه سری به تاریخ زدم. اگر حتی کمی مرا بشناسید،خوب میدانید که من سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و قانون نمی‌دانم. از همه‌شان هم اتفاقا فراری ام. دنیایم با دنیاهایشان در تضاد است. اما من تاریخ را خوب میدانم! به واسطه‌ی رشته و شغلم، تاریخ را زیاد تورق کرده‌ام. تاریخ درباره‌ی رای، چه خطی به من می‌داد؟ ۱_تاریخ می‌گفت برای مشروطه، برای صندوق و برای همین جمهوریتی که من الان حاضر نیستم برایش یک رای بدهم، خیلی ها حاضر شدند جان دهند! صفحاتِ خونینِ مشروطه‌ی تاریخ نشان می‌داد، که داستان فقط حقِ انتخاب نیست! داستانِ رای دادن حفظِ چیز دیگری‌ست. ۲_تاریخ، به من حق می‌داد. تاریخ رفیقی ست که می‌گفت من حق دارم که از حقم استفاده نکنم. حق دارم که معترض باشم. اتفاقا تاریخ هم معترض بود، اما می‌گفت هرکجا پای مردمِ کشوری از مشارکت بریده شده، توطئه‌‌ی در کار بوده است! توطئه‌ی بزرگ ۳_اما اصلی ترین دلیل من برای پای صندوق رفتن این است، که در حال حاضر بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی رژیمی به غایت کودک‌کش است! تاریخ می‌گفت میتوانم با رای دادن کشورم را دشمن شاد نکنم! من امسال پای صندوق می‌روم.با دلی داغ‌دیده و رنجیده و ناراحت و بسیار معترض و امسال احتمالا زیر برگه‌ رایم حتی فحش هم بنویسم اما رای می‌دهم. رای می‌دهم تا انقلاب،دشمن شاد نشود. @hekmathighschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضور خانوادگی فرزندان عزیزمان جهت مشارکت در و ساختن و امن. @hekmathighschool
به اطلاع همگامان عزیز و فرزندان گرامی می رساند فردا مدارس استان مازندران تعطیل است. @mostafaschool @hekmathighschool