eitaa logo
تکاپو برای بهتر زیستن
371 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
685 ویدیو
388 فایل
پیشنهادات و انتقادات و مطالب تان را از طریق آیدی زیر: @hekmati52 به مدیر انتقال دهید. با ما در👇همراه باشید. 🔶ایتا: http://Eitaa.com/hekmati12 تلگرام: https://t.me/hikmati112 https://eitaa.com/joinchat/793640970C53eb70d335 📅ت 1397.01.17 ابراهیم حکمتی
مشاهده در ایتا
دانلود
سیره (ص) با دیگران؛ نرمش در مسائل شخصى و صلابت در مسائل اصولى‏ ++++ خدا به پيغمبرش خطاب مى‏كند: اى پيامبر گرامى! به موجب رحمت الهى به تو، در پرتو لطف خدا تو نسبت به مسلمين اخلاق لَيِّن و نرم و بسيار ملايمى دارى، نرمش دارى، ملايم هستى؛ روحيه تو روحيه‏اى است كه با مسلمين هميشه در حال ملايمت و حلم و بردبارى و حسن خلق و حسن رفتار و تحمل و عفو و امثال اينها هستى؛ «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ.» ( سوره آل عمران، آیه 159) اگر اين خلق و خوى تو نبود، اگر به جاى اين اخلاق نرم و ملايم اخلاق خشن و درشتى داشتى، مسلمانان از دور تو پراكنده مى‏شدند؛ يعنى اين اخلاق تو خود يك عاملى است براى جذب مسلمين. اين خودش نشان مى‏دهد كه رهبر، مدير و آن كه مردم را به اسلام دعوت مى‏كند و مى‏خواند يكى از شرايطش اين است كه در اخلاق شخصى و فردى نرم و ملايم باشد. در اينجا توضيحاتى بايد بدهم كه جواب بعضى از سؤالاتى كه در ذهنها پيدا مى‏شود داده بشود. اينكه عرض مى‏كنيم پيغمبر ملايم بود و بايد يك رهبر ملايم باشد، مقصود اين است كه پيغمبر در مسائل فردى و شخصى نرم و ملايم بود نه در مسائل اصولى و كلى. در آنجا پيغمبر صددرصد صلابت داشت يعنى انعطاف ناپذير بود. يك وقت كسى رفتار بدى راجع به شخص پيغمبر مى‏كرد، مثلًا به شخص پيغمبر اهانت مى‏كرد. اين، مسأله‏اى بود مربوط به شخص خودش. و يك وقت كسى قانون اسلام را نقض مى‏كرد، مثلًا دزدى مى‏كرد. آيا اينكه مى‏گوييم پيغمبر نرم بود مقصود چيست؟ آيا يعنى اگر كسى شرب خمر مى‏كرد پيغمبر مى‏گفت مهم نيست، تازيانه به او نزنيد، مجازاتش نكنيد؟! آن، ديگر مربوط به شخص پيغمبر نبود، مربوط به قانون اسلام بود. آيا اگر كسى دزدى مى‏كرد باز پيغمبر مى‏گفت مهم نيست، لازم نيست مجازات بشود؟! ابداً. پيغمبر در سلوك فردى و در امور شخصى نرم و ملايم بود ولى در تعهدها و مسؤوليتهاى اجتماعى نهايتْ درجه صلابت داشت. داستان پیامبر اکرم ص با یهودی در خیابان مثالى عرض مى‏كنم: شخصى مى‏آيد در كوچه جلوى پيغمبر را مى‏گيرد، مدعى مى‏شود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الآن بايد بدهى. پيغمبر مى‏گويد: اولًا تو از من طلبكار نيستى و بيخود ادعا مى‏كنى، و ثانياً الآن پول همراهم نيست، اجازه بده بروم. مى‏گويد: يك قدم نمى‏گذارم آن طرف بروى (پيغمبر هم مى‏خواهد برود در نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهى و دين مرا بپردازى. هرچه پيغمبر با او نرمش نشان مى‏دهد او بيشتر خشونت مى‏ورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز مى‏شود و رداى پيغمبر را لوله مى‏كند، دور گردن ايشان مى‏پيچد و مى‏كشد كه اثر قرمزى‏اش در گردن پيغمبر ظاهر مى‏شود. مسلمين مى‏آيند كه چرا پيغمبر دير كرد، مى‏بينند يك يهودى چنين ادعايى دارد. مى‏خواهند خشونت كنند، پيغمبر مى‏گويد: كارى نداشته باشيد، من خودم‏ مى‏دانم با رفيقم چه كنم. آن‏قدر نرمش نشان مى‏دهد كه يهودى همان جا مى‏گويد: «اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّكَ رَسولُ اللَّهِ» و مى‏گويد تو با چنين قدرتى كه دارى اين‏همه تحمل [نشان مى‏دهى؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادى نيست، پيغمبرانه است. پیامبر اکرم ص در مسایل اجتماعی ظاهراً در فتح مكه است؛ زنى از اشراف قريش دزدى كرده است. به حكم قانون اسلام دست دزد بايد بريده شود. وقتى قضيه ثابت و مسلّم شد و زن اقرار كرد كه دزدى كرده‏ام، مى‏بايست حكم درباره او اجرا مى‏شد. اينجا بود كه توصيه‏ها و وساطتها شروع شد. يكى گفت: يا رسول اللَّه! اگر مى‏شود از مجازات صرف نظر كنيد، اين زن دختر فلان شخص است كه مى‏دانيد چقدر محترم است، آبروى يك فاميل محترم از بين مى‏رود. پدرش آمد، برادرش آمد، ديگرى آمد كه آبروى يك فاميل محترم از بين مى‏رود. هرچه گفتند، فرمود: محال و ممتنع است، آيا مى‏گوييد من قانون اسلام را معطل كنم؟! اگر همين زن يك زن بى‏كس مى‏بود و وابسته به يك فاميل اشرافى نمى‏بود، همه شما مى‏گفتيد بله دزد است، بايد مجازات بشود. آفتابه دزد مجازات بشود، يك فقير كه به علت فقرش مثلًا دزدى كرده مجازات بشود، ولى اين زن به دليل اينكه وابسته به اشراف قريش است و به قول شما آبروى يك فاميل اشرافى از بين مى‏رود مجازات نشود؟! قانون خدا تعطيل بردار نيست. ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذيرفت. پس پيغمبر در مسائل اصولى هرگز نرمش نشان نمى‏داد در حالى كه در مسائل شخصى فوق‏العاده نرم و مهربان بود و فوق‏العاده عفو داشت و باگذشت بود. پس اينها با يكديگر اشتباه نشود. آیت الله شهید مطهری، مجموعه آثار شهيد مطهري (سيرى در سيره نبوى)، ج‏16، ص-175 174