سیره #رسول_اکرم (ص) با دیگران؛ نرمش در مسائل شخصى و صلابت در مسائل اصولى
++++
خدا به پيغمبرش خطاب مىكند: اى پيامبر گرامى! به موجب رحمت الهى به تو، در پرتو لطف خدا تو نسبت به مسلمين اخلاق لَيِّن و نرم و بسيار ملايمى دارى، نرمش دارى، ملايم هستى؛ روحيه تو روحيهاى است كه با مسلمين هميشه در حال ملايمت و حلم و بردبارى و حسن خلق و حسن رفتار و تحمل و عفو و امثال اينها هستى؛ «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ.» ( سوره آل عمران، آیه 159) اگر اين خلق و خوى تو نبود، اگر به جاى اين اخلاق نرم و ملايم اخلاق خشن و درشتى داشتى، مسلمانان از دور تو پراكنده مىشدند؛ يعنى اين اخلاق تو خود يك عاملى است براى جذب مسلمين.
اين خودش نشان مىدهد كه رهبر، مدير و آن كه مردم را به اسلام دعوت مىكند و مىخواند يكى از شرايطش اين است كه در اخلاق شخصى و فردى نرم و ملايم باشد. در اينجا توضيحاتى بايد بدهم كه جواب بعضى از سؤالاتى كه در ذهنها پيدا مىشود داده بشود.
اينكه عرض مىكنيم پيغمبر ملايم بود و بايد يك رهبر ملايم باشد، مقصود اين است كه پيغمبر در مسائل فردى و شخصى نرم و ملايم بود نه در مسائل اصولى و كلى. در آنجا پيغمبر صددرصد صلابت داشت يعنى انعطاف ناپذير بود.
يك وقت كسى رفتار بدى راجع به شخص پيغمبر مىكرد، مثلًا به شخص پيغمبر اهانت مىكرد. اين، مسألهاى بود مربوط به شخص خودش. و يك وقت كسى قانون اسلام را نقض مىكرد، مثلًا دزدى مىكرد. آيا اينكه مىگوييم پيغمبر نرم بود مقصود چيست؟
آيا يعنى اگر كسى شرب خمر مىكرد پيغمبر مىگفت مهم نيست، تازيانه به او نزنيد، مجازاتش نكنيد؟! آن، ديگر مربوط به شخص پيغمبر نبود، مربوط به قانون اسلام بود.
آيا اگر كسى دزدى مىكرد باز پيغمبر مىگفت مهم نيست، لازم نيست مجازات بشود؟! ابداً. پيغمبر در سلوك فردى و در امور شخصى نرم و ملايم بود ولى در تعهدها و مسؤوليتهاى اجتماعى نهايتْ درجه صلابت داشت.
داستان #نرمش پیامبر اکرم ص با یهودی در خیابان
مثالى عرض مىكنم: شخصى مىآيد در كوچه جلوى پيغمبر را مىگيرد، مدعى مىشود كه من از تو طلبكارم، طلب مرا الآن بايد بدهى. پيغمبر مىگويد: اولًا تو از من طلبكار نيستى و بيخود ادعا مىكنى، و ثانياً الآن پول همراهم نيست، اجازه بده بروم. مىگويد: يك قدم نمىگذارم آن طرف بروى (پيغمبر هم مىخواهد برود در نماز شركت كند) همين جا بايد پول من را بدهى و دين مرا بپردازى. هرچه پيغمبر با او نرمش نشان مىدهد او بيشتر خشونت مىورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز مىشود و رداى پيغمبر را لوله مىكند، دور گردن ايشان مىپيچد و مىكشد كه اثر قرمزىاش در گردن پيغمبر ظاهر مىشود. مسلمين مىآيند كه چرا پيغمبر دير كرد، مىبينند يك يهودى چنين ادعايى دارد. مىخواهند خشونت كنند، پيغمبر مىگويد: كارى نداشته باشيد، من خودم مىدانم با رفيقم چه كنم. آنقدر نرمش نشان مىدهد كه يهودى همان جا مىگويد: «اشْهَدُ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّكَ رَسولُ اللَّهِ» و مىگويد تو با چنين قدرتى كه دارى اينهمه تحمل [نشان مىدهى؟!] اين تحمل، تحمل يك فرد عادى نيست، پيغمبرانه است.
#صلابت پیامبر اکرم ص در مسایل اجتماعی
ظاهراً در فتح مكه است؛ زنى از اشراف قريش دزدى كرده است. به حكم قانون اسلام دست دزد بايد بريده شود. وقتى قضيه ثابت و مسلّم شد و زن اقرار كرد كه دزدى كردهام، مىبايست حكم درباره او اجرا مىشد. اينجا بود كه توصيهها و وساطتها شروع شد. يكى گفت: يا رسول اللَّه! اگر مىشود از مجازات صرف نظر كنيد، اين زن دختر فلان شخص است كه مىدانيد چقدر محترم است، آبروى يك فاميل محترم از بين مىرود. پدرش آمد، برادرش آمد، ديگرى آمد كه آبروى يك فاميل محترم از بين مىرود. هرچه گفتند، فرمود: محال و ممتنع است، آيا مىگوييد من قانون اسلام را معطل كنم؟!
اگر همين زن يك زن بىكس مىبود و وابسته به يك فاميل اشرافى نمىبود، همه شما مىگفتيد بله دزد است، بايد مجازات بشود. آفتابه دزد مجازات بشود، يك فقير كه به علت فقرش مثلًا دزدى كرده مجازات بشود، ولى اين زن به دليل اينكه وابسته به اشراف قريش است و به قول شما آبروى يك فاميل اشرافى از بين مىرود مجازات نشود؟! قانون خدا تعطيل بردار نيست.
ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذيرفت.
پس پيغمبر در مسائل اصولى هرگز نرمش نشان نمىداد در حالى كه در مسائل شخصى فوقالعاده نرم و مهربان بود و فوقالعاده عفو داشت و باگذشت بود. پس اينها با يكديگر اشتباه نشود.
آیت الله شهید مطهری، مجموعه آثار شهيد مطهري (سيرى در سيره نبوى)، ج16، ص-175 174