°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و سوم: اهمیت حضور قلب در نماز 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز
🌷 قسمت بیست و چهارم: مبارزه شیطان با حضور قلب در نماز
🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید
ادامه دارد🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت بیست و چهارم: مبارزه شیطان با حضور قلب در نماز 🌸 سخنرانی کوتاه با موضو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز
🌷 قسمت بیست و پنجم: حقیقت نماز یاد خداست
🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید
ادامه دارد🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ
همیشه هرجا باهامی
پناه بغض شبهامی
دوا درمون دردامی...😭😭😭
🎤با صدای محمدرضا حسن زاده
💐 #چهارشنبه_های_زیارتی
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💠 لیست شرکت کنندگان در 💠
💠چله دعای شریف یستشیر
🔷➖🔷
۱- دلتنگ شهید همتم
۲_خانم زینب سعادتپور
۳-خانم مامان امیرعلے
۴_خانم علیمرادے
۵-خانم بهرامے
۶-خانم یاامام رضا
۷_خانم زهرا کریمے
۸-خانم گنجے
۹-خانم فاطیما
۱۰-خانم زهرا
۱۱-خانم اسماعیلی
۱۲-خانم بیات
۱۳-خانم سیاهکویے
۱۴- خانم چشمان مجنون
۱۵-خانم محبوبه شرفے
۱۶-سیده ربابه قادرے
۱۷-خانم ریحانه دلداده
۱۸-خانم هدی سلمانیان
۱۹_خانم اقیان
۲۰-خانم فاطمه سادات پورهاشمی
۲۱-خانم فاطمه زهرا نورانیان
۲۲-خانم ایمانے
۲۳-خانم فاطمه مکرم قره باغ
۲۴-خانم سهیلا بابازاده اسلاملو
۲۵-خانم فاطمه خانجانے
۲۶-خانم مریم نامور
۲۷_خانم راضیه مرادے
۲۸-خانم یابقیه الله
۲۹_خانم سیده سعیده شاهورانی
۳۰-خانم راضیه مرادی
۳۱-خانم نرگس مهدوی
۳۲-خانم مریم حیدری
۳۳-خانم فراهانی
۳۴-خانم حکانے
۳۵-خانم فاطمه باقرزاده
۳۶-خانم بهرامیان
۳۷-خانم حسین پور
۳۸-
۳۹-
۴۰-
🔷➖🔷
🔲این لیست جهت اطلاع اعضا، از تعداد شرکت کنندگان میباشد👌
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هشتم قسمت 4
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌹
این قسمت دشت هاے سوخته
فصل هشتم
قسمت 5️⃣5️⃣1️⃣ حسین دوباره به بیسیم چی اشاره کرد. بیسیم دوباره راه افتاد. حسین دوباره با عباس برقی صحبت کرد: حاج عباس،چی شد تونستی با حاج همت صحبت کنی؟😢 حسین جان به گوش باش! هستم،بفرما.👌🏻 حاج همت داره میاد اینجا، گوشی رو میدم بهش! حرفات رو خودت بهش بگو!😔👌 لحظه ای بعد حسین صدای حاج همت را شنید: حسین جان اهلا و سهلا !☺️ حسین اما نتوانست حرف بزند .بغض کرده بود. 😔 همت دوباره گفت :بگوشم حسین جان !😢 حسین به سختی توانست بگوید : حاج آقا بچه ها پرپر شدند.😭😞 و بغضش ترکید .😭 حاج همت هم به شدت ناراحت شد اما به خودش مسلط شد و گفت : 😭 حسین جان! شما فرمانده ی این بچه هایی.پشت و پناه این هایی. باید دلداریشون بدی. باید مواظبشون باشی! 😌😢 مواظب کی باشم حاجی جون ! از گردان من دیگه کسی باقی نمونده ! اینایی که مونده اند ، خسته اند ، زخمی اند، 😭😭 راستش حاجی جان ! تو کوله پشتی بچه ها یه تیکه نون خشک هم نیست. 😢یه چکه آب نیست. 😭 تجهیزات هم که در حد صفر . ما دیگه گلوله هم نداریم که جلو دشمن وایستیم.😭 همت گفت : پس سعی کن بچه ها رو بکشی عقب !😢 حسین گفت : نه! این همه زحمت کشیدیم ، باز هم می مونیم! تا آخرین نفر ، خط را نگه می داریم. 😭👌 حاج همت دوباره گفت:👌🏻👌🏻 ادامه دارد...😢
ادامه این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصے شهید همت👌🌺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🚨توجه🚨➖🚨توجه🚨
#آغاز_ثبت_نام_چله دعاے شریف یستشیر
برای ثبت نام خانومها و آقایون به این آی دی مراجعه کنید👇👇👇👇
@deltange_hemmat68
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بهار_قرآن_با_شهدا 1️⃣
یکی از فرمانده محور ها نسبت به عدم استفاده از کادر فرماندهی از امکانات به حسین گلایه کرد ، صحبتش که تمام شد. حسین : با دست روی پای خودش زد و بعد از خواندن آیه های عذاب گفت :
همه ما در آزمون الهی هستیم.
وقتی خدا در قرآن میفرماید :
"اِنّ رّبّک لبالمِرصاد" یعنی اینکه ؛ همیشه در کمین ماست و باید طوری عمل کنیم که از این امتحان سربلند بیرون بیاییم.
دست آخر هم زد روی پای آن بنده خدا گفت : به این آیه ها توجه کن ، فکر نکن ، حالا که اومدیم ، اینجا و فرمانده شدیم هر کاری دلمون خواست میتوانیم بکنیم نه خیر ! این طوری نیست.
📚 زندگی با فرمانده
"شهید حاج حسین خرازی" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#بهار_قرآن_با_شهدا 1️⃣ یکی از فرمانده محور ها نسبت به عدم استفاده از کادر فرماندهی از امکانات به حس
]#بهار_قرآن_با_شهدا 2️⃣
از شهید دکتر چمران پرسیدند چرا در چهار گوشه اتاقت آیه «فمن یَعمل مثقال ذرةٍ خیراً یَرَهُ و مَن یَعمل مثقال ذرةٍ شراً یَرَه» (سوره زلزال ۷و ۸) را نوشتهای؟
پاسخ داد: میخواهم هر لحظه و به هر طرف که نگاه میکنم این پیام را به یاد بیاورم که هستی باشعور ، بانشاط و آگاه است.
"شهید دکتر مصطفی چمران" http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5832538684292858883.mp3
591.4K
#فایل_صــوتی_بنــد_چهل وچهارم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_4️⃣4️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ أَحَدٌ سِوَاکَ وَ لَا عَلِمَهُ أَحَدٌ غَیْرُکَ وَ لَا یُنْجِینِی مِنْهُ إِلَّا حِلْمُکَ وَ لَا یَسَعُهُ إِلَّا عَفْوُکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هیچ کس جز تو بر آن آگاه نشده و کسی غیر تو آن را ندانسته است و جز حلمت مرا از آن نجاتی نیست و غیر عفوت چیزی فراگیر آن نیست. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5832538684292858884.mp3
490.4K
#فایل_صــوتی_بنــد_چهل وپنجم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_5️⃣4️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُزِیلُ النِّعَمَ أَوْ یُحِلُّ النِّقَمَ أَوْ یُعَجِّلُ الْعَدَمَ أَوْ یُکْثِرُ النَّدَمَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که نعمتها را از بین میبرد و بدبختی را فرود میآورد یا موجب تعجیل در فنا و نیستی میشود یا باعث پشیمانی بسیار میشود. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❌تلنگرانه
🍃#یاد_مرگ
ناگهان خبرمیرسد ...
🔈انالله واناالیه راجعون
🎈فلانے فوت شد....
📢ناگهان... یهویی...
🎵🚫 سرے به پیجش در اینستگرام میزنے مے بینے پر از ڪلیپهاے ترانه وموسیقے ورقص وآواز وووو...
💖اثرے از یاد الله...
❤️نام الله...
💚دین وایمان قرآن وذکر وآیات و احادیث...
درپیجش نیست!!!
🖤همه پستهاے بیهوده....
👌این پیج براے همیشه پرونده اش بسته میشه
با همه محتویاتش دربرابر الله روز قیامت با صاحبش حاضر میشود...
✔️پس خواهر و برادر
عزیز نوجوان عزیز...
💥فراموش نڪن پیج تو صندوق_اعمالت هست...
💬دربرابر هرپستے،
🎥هرڪلیپے،
📱هرمطلبے ڪه میگذارے تومسئول هستے
📝 ببین براے بعدازمرگت چه پس انداز ڪرده ای...
👈و مرگ هم خبر نمیڪند ...
ناگهانے میاد...
پشیمانے بعدازمرگ دیگه هیچ سودے ندارد...
☝️الان سرے بزن به پیجت خودت ببین وقضاوت ڪن...
خودت، خودت را محاسبه ڪن...
قبل از اینڪه مرگت فرارسد و از تو ڪارے برنیاید....
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🤲🏼
#گره_کور_ظهور💔 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#تلنگر
انتخابات در ڪلامِ شهدا :)🕊♥️
√°•
شهید اسدالله حبیبے :
هے نگویید انقلاب براے ما چه ڪرده ،
بگویید من به عنوان یک شیعه امام زمان
چه ڪارے براے انقلاب و امام زمان (علیه السلام)
ڪردهام؟!🙂🌱
#بشیم_مثل_شهدا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل هشتم قسمت 5
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌹
این قسمت دشت هاے سوخته
فصل هشتم
قسمت 6️⃣5️⃣1️⃣ شما دین تان را ادا کردید، عقب نشینی کنید.👌 نه حاجی جون! ما هنوز هم می تونیم بجنگیم. فقط به بچه ها غذا، آب و تدارکات برسه، می مونن!😔 همت گفت: باشه ! بگذار ببینم چه کار می تونم بکنم! فعلا خداحافظ!😌👌🏻 خداحافظ!👌🏻 حسین و گردان سلمان همه ی تلاشش را کرده بود . هفت شبانه روز در مقابل دشمن ، خط را نگه داشته بود . 👌🏻 پشت خاکریزی که دیگر خاکریز نبود ، قربانگاه بچه های حسین بود😭 ، جنگیده بود و حالا هم افتاده بود توی این تله که نه راه پیشرفت داشت و نه راه پسرفت.😞 هرچه که بود ، همه اش جنگ بود و خون،😭 گلوله ی مستقیم تانک و تن های خسته و برهنه ی عده ای جوان و نوجوان لاغر و ضعیف.😢 روز سیزدهم اردیبهشت ، وقتی معاون گردان سلمان محمدرضا موحد دانش به شهادت رسید ، 😞 حسین قجه ای احساس کرد ناگاه کمرش تا شد .😭 آهسته نشست کنار خاکریز و به دور وبرش نگاه کرد .همه جا جنازه ی بچه ها غرق در خاک و خون روی هم افتاده بود.😭😭 آهی عمیق کشید و اشک از چشم هایش روی گونه های لاغر و تیره اش دوید.😭 صدای ناله ی زخمی ها از هر طرف به گوشش می رسید و چیزهایی می دید که نمی خواست ببیند و نمی توانست.😭 با خودش گفت: خدایا جواب این همه خون را کی باید بده ؟ 😭 جواب این همه پدر و مادر را؟ جواب خدا را؟😭 می خواست از جا برخیزد . نمی توانست . دست و پایش مرده بود .😢 توان حرکت، توان نگاه کردن، توان شنیدن، توان این گونه دیدن رانداشت.😭 هوا در حال غروب بود. یکی از بچه ها که دید حال حسین بدتر از همه است ، دوید طرف او .کمکش کرد که برخیزد.😭 اگر می تونی به آن بالایی ها بگو یک کاری برای بچه ها بکنند.با دست خالی نمیشه با این همه توپ و تانک و اسلحه و تجهیزات جنگید. میشه؟😭😢😞👌🏻😔 ادامه دارد...😢 ادامه این داستان ان شاالله به زودی در کانال تخصصے شهید همت👌🌺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا😢😭 قسمت هفتم آیا شهیدی بنام علیرضا یاسین
💞بسم رب الشهداء والصدیقین
🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا😢😭
قسمت هشتم تمام کانالهای تلویزیون شده بود صحبت در مورد شهدا 😳 یا نماهنگ و تصویر شهدا 😭
خدایا مگه اینها همگی میدونن که من چه خوابی دیدم و چه اتفاقی افتاده؟؟؟😭
در افکارم سرگردان بودم.😶از منزل بیرون رفتم. سر تمام کوچه ها تابلوهای آبی رنگی نصب شده که با نام زیبای شهدا مزین شده است. روی دیوارهای شهر عکسهایی از شهدای عزیز کشیده شده.
بیشتر دقت کردم. 🧐
این عکسها جدید هستن؟؟🤔
از روی چکه های آب باران که بر روی عکس شهدا نقشی انداخته بود مطمئن شدم که مدتهاست این تصاویر و این تابلوها و نماهنگ های تلویزیون به یاد شهدا و قدردانی از ایثار و فداکاریهایشان کشیده و ساخته شده ولی............................. 😢بنده ...عجب غافل بودم😭😭😭 گویا چشم و گوشم بسته بوده.
حالا رنگ و بوی شهر برام عوض شده بود.
تمام خیابانها و کوچه ها بوی عطر شهدا رو میدادن.😭
از در و دیوار شهر و انسانهایی که در خیابانها با خیال راحت و با آسایش و آرامش و بدون نگرانی در حال انجام امور روزمره ی زندگی خود بودند چیزی را نمیشد دید ، جز ایثار و فداکاری و از خودگذشتگی دلیر مردان بی ادعایی که حالا شاااید روزهای زیادی حتی فراموش کنیم اسمشان را یاد کنیم.🌷🌷🌷
میخواستم در خیابان فریاد بزنم که شاید مردم به خود بیان. برای مسائل بی اهمیتی چون جای پارک و .............. با هم به بحث و جدال نپردازن و حرمت نگه دارن ولی ممکن نیست. قطعا مردم خواهند گفت این خانم ..............😏پس باید چه کنم؟
حقایقی برام روشن شده و پرده ای از روی چشمانم کنار رفته که دوست دارم همه را در این واقعیت شیرین شریک کنم ولی باید چه کنم؟😟
لحظات را بگونه ای سپری میکردم که تمام وجودم لبریز از یاد و نام شهدا بود❤️ مدل ذکرهایم عوض شده بود و فقط بر زبانم جاری نبود با تمام اعضاء و جوارح و با تمام وجودم گفته میشد.
در حالیکه در پذیرایی نشسته بودم و کانال یک تلویزیون کلیپ یاد امام و شهدا پخش میشد و من حال و هوای غریبی داشتم😞😞 ادامه دارد....
حتما بخونید خیلے قشنگه😭
ادامه این داستان ان شاالله فردا در ڪانال تخصصے شهید همت💐
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5834790484106544077.mp3
555.2K
#فایل_صــوتی_بنــد_چهل وششم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_6️⃣4️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَمْحَقُ الْحَسَنَاتِ وَ یُضَاعِفُ السَّیِّئَاتِ وَ یُعَجِّلُ النَّقِمَاتِ وَ یُغْضِبُکَ یَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیئات را دو چندان میکند. بدبختیها را با شتاب به سوی انسان سوق میدهد و تو را، ای پروردگار آسمانها به غضب میآورد. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5834790484106544085.mp3
552.6K
#فایل_صــوتی_بنــد_چهل وهفتم
استغفــار_70_بنــدی_امیر_المؤمــنین
التـــماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#بند_7️⃣4️⃣
🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُّ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ کُنْتَ أَوْلَى بِسُتْرَتِهِ فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ🌹
ترجمه🔽
🌸بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری، زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان🌸
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی #قسمت 0⃣3⃣ بزرگترین علت شکست های پی در پی ما... در برابر شیطان....ناامیدیه
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی
#قسمت 1️⃣3️⃣
یکی از بزرگترین گمراهی ها؛
ناامید شدن، از توبه است!
ماهنوز زنده ايم!
و میتونيم مسیری رو که سالهای طولانی،
اشتباه رفتیم؛ برگرديم.
#استاد_شجاعی 🎤
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_310226054725763575.mp3
7.62M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌
مبحثاش عالیههه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 5⃣9⃣1⃣ #فصل_شان
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 6️⃣9️⃣1️⃣
#فصل_شانزدهم
با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود. وقتی اوضاع کمی آرام شد، دوباره به طبقه بالا رفتیم. پشت پنجره ایستادیم و ردّ دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: «نگاه کنید آنجا را، یا امام هشتم!»
چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند. ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان برمی آمد، این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم. فریاد می زدیم: «بچه ها! دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید.» خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند. اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود، اما چسب هایی که روی شیشه ها بود، نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود. خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده. صداهای مبهم و جورواجوری از بیرون می آمد.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت : 6️⃣9️⃣1️⃣ #فصل
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7️⃣9️⃣1️⃣
#فصل_شانزدهم
یکی از خانم ها گفت: «بیایید برویم بیرون. اینجا امن نیست.»
بلند شدیم و از ساختمان بیرون آمدیم. دود و گرد و غبار به قدری بود که به زور چند قدمیِ مان را می دیدیم. مانده بودیم حالا کجا برویم. یکی از خانم ها گفت: «چند روز پیش که نزدیک پادگان بمباران شد، حاج آقای ما خانه بود، گفت اگر یک موقع اوضاع خراب شد، توی خانه نمانید. بروید توی دره های اطراف.»
بعد از خانه های سازمانی سیم خاردارهای پادگان بود. اما در جایی قسمتی از آن کنده بود و هر بار که با صمد یا خانم ها می رفتیم پیاده روی، از آنجا عبور می کردیم؛ اما حالا با این همه بچه و این اضطراب و عجله، گذشتن از لای سیم خاردار و چاله چوله ها سخت بود. بچه ها راه نمی آمدند. نق می زدند و بهانه می گرفتند. نیم ساعتی از آخرین بمباران گذشته بود. ما کاملاً از پادگان دور شده بودیم و به رودخانه خشکی رسیده بودیم که رویش پلی قدیمی بود. کمی روی پل ایستادیم و از آنجا به پادگان و خانه های سازمانی نگاه کردیم که ناگهان چند هواپیما را وسط آسمان دیدیم. هواپیماها آن قدر پایین آمده بودند که ما به راحتی می توانستیم خلبان هایشان را ببینیم. حتم داشتیم خلبان ها هم ما را می دیدند. از ترس ندانستیم چطور از روی پل دویدیم و خودمان را رساندیم زیر پل. کمی بعد دوباره صدای چند انفجار را شنیدیم. یکی از خانم ها ترسیده بود. می گفت: «اگر خلبان ها ما را ببینند، همین جا فرود می آیند و ما را اسیر می کنند.»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f