eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
983 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٨۱ #شيميايى_شهدا 🌷عمليات لو رفته بود. بسيارى از بچه ها به شهادت رسيده بودند، روى
🌷 ٨۲ 🌷پنج روز مانده بود به آخر اسفند - سال ٦٥- يك شب چند نفر داوطلب خواستند كه ببرند خط مقدم؛ براى آوردن جنازه شهدايى كه جلو بودند. من هم در بين داوطلبين بودم. 🌷به رفيقم 'محمد بكتاش' كه پسر بسيار مؤدب و باصفايى بود گفتم: چرا داوطلب نشدى. گفت: بگذار تو را انتخاب كنند. آن شب چيزى از حرف او دستگيرم نشد. اتفاقا رفتيم و كار انجام نشد و افتاد به فردا شب. دوباره داوطلب خواستند. من بلند شدم .... 🌷موقعى كه خواستيم حركت كنيم ديدم 'محمد' دارد وضو مى گيرد. به او گفتم: نمى آيى؟ گفت: بدون وضو! تازه به خودم آمدم و گفتم اى دل غافل ما را ببين به كى مى گوييم نمى آيى؟ حركت كرديم. در بين راه ساكت و آرام بود. در خط ما اولين گروه بوديم. به محل مورد نظر كه رسيديم يكى از شهدا را سريع برداشتيم و آمديم عقب. جنازه سنگين بود و زمين هم ليز. در همين موقع .... 🌷.... سه تا خمپاره شصت به فاصله اى كوتاه در اطراف ما منفجر شد. خوابيديم. وقتى انفجار تمام شد، 'محمد' را صدا كردم كه شهيد را برداريم و راه بيفتيم. ديدم خوابيده و خون از سرش جارى است. ديگر خيلى دير بود براى مداواى او. بعد از چند لحظه به شهادت رسيد .... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f