°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_50 #كلاهى_به_بزرگى_چادر! 🌷سال ١٣٦١ با تعدادى از بچه هاى جهاد رفتم جبهـه. در تنگـ
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٥۱
#بسته_آجيل
🌷عمليات «والفجر ٨» به پايان رسيده بود و ما براى پدافند منطقه در شهر فاو مستقر بوديم. يك روز از هداياى مردمى يك مقدار آجيل برايمان آوردند و به هر كدام از بچه ها يك بسته دادند.
🌷چند دقيقه اى از پخش اين آجيل ها نگذشته بود كه يكى از بچه ها آمد و گفت: «اين بسته آجيل را يك نفر به نام ده نمكى به جبهه هديه كرده است تو او را مى شناسى؟» من ابتدا تصور كردم، قصد شوخى دارد، گفتم: تو هم ما را دست انداختى!
🌷او گفت: «ببين، اين هم نامه اش.» و يك كاغذ كوچك را كه داخل بسته آجيل قرار داشت به من داد. من هم كاغذ را باز كردم و از ديدن دستخط آن متعجب شدم ....
🌷نامه متعلق به برادر كوچك من بود كه در دبستان تحصيل مى كرد. خوردن آجيلى كه برادرم فرستاده بود، برايم بسيار لذت بخش بود.
راوى: رزمنده ابوالفضل ده نمكى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f