#سالروز_شهادت 🕊
شهید احمد مروت❣
#شهید_احمد_مروت رزمنده دلاور لشکر۱۷ علی بن ابیطالب این شهید عزیز🙂
خواهر زاده #شهیدحاجمحمدابراهیمهمت هستند و مزارشون پایین پای #حاج_همت قرار دارد🍃 و درست یکسال بعد از شهادت #حاجی به جمع شهدای سرافراز اسلام پیوستند🕊 و پای در بساط عندربهم یرزقون نهادند🌹
به امید نگاه و دستگیرے شهدا❤️
#شهید_احمد_مروت
خواهر زاده #شهیدهمت
🆔 @hemmat_channel
#امر_بهمعروفنهیاز_منکر_بهسبکحاجهمت😍👇
همیشه به نیروها طوری تذکر می داد که کسی ناراحت نشود.سعی می کرد با شوخی و لبخند مطلب را به طرف بفهماند.😇
یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت.ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم،یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم،آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم.😐در همین حین، #حاج_همت با شهید_رضا_چراغی داشتند عبور می کردند.پیراهن پلنگی به تن داشت و دوربینی📷 هم به گردنش انداخته بود.وقتی به ما رسید و چشمش به کمپوتها افتاد، جلو آمد و گفت:" برادر، می شود یک #عکس با هم بیندازیم!📸
گفتم:" اختیار دارید حاج آقا، ما افتخار می کنیم".کنار هم نشستیم و با هم عکس گرفتیم. بعد بلند شد، تشکر کرد و گفت:" خسته نباشید، فقط یک سئوال داشتم
گفتم:" بفرمایید حاج آقا".
گفت:"چرا کمپوتها را اینطور باز می کنید؟"😕گفتم:" آخر حاج آقا، نمی شود که همه اش را بخوریم."در حالی که راه افتاد برود، خنده ای کرد و با دست به شانه ام زد و گفت:" برادر من، مجبور نیستی که همه اش را بخوری".😃
بدون اینکه صبر کند، راه افتاد و رفت تا مبادا در مقابل او دچار شرمندگی شوم.
بعد از رفتن او، فهمیدم که او از اول می خواست این نکته را به من گوشزد کند😊☝️ ولی برای اینکه ناراحت نشوم، موضوع عکس گرفتن را پیش کشیده بود....🌹
#فرمانده_دلهــا
#شهيدحاجمحمدابراهیمهمت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بنویسید که سردار به مهمانی رفت
مثلعباسبدون یَد و قربانیرفت💔
شکر خدا که
عقیق سرخ تو را ساربان نبرد😭
#حاج_همت این روزا مهمون بزرگی و عزیزی داری؛ #حاج_قاسم، سردار دلها مهمونت هست، رفیق و همرزمت...
حاجی از حاج قاسم حسابی پذیرایی کن و سلام ویژه مارو به حاج قاسم برسان✋
و دعای شهادت برامون کنید😔
#شهیدسپهبدحاجقاسمسلیمانی🕊
#شهيدحاجمحمدابراهیمهمت🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
لبخنـدِ «تــو»
چیزی شبیه عطـرِ نـان اسـت🍁
قـدری بخنـد...✨
ای خنده هایت جانِ عـاشـق😍
#روزتون_متبرک_به_لبخندشهیدان
#شهیدسپهبدحاجقاسمسلیمانی
#شهيدحاجمحمدابراهیمهمت🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در راهی که فی سبیل الله و فقط برای خدا می پیماییم، اگر مؤمن یک لحظه احساس کند که ناامید است🍁، آن لحظه، لحظه ی کفر و شرک انسان است.😱👌
چرا که همه ی وجود ما، همه ی توان ما، و همه ی هستی ما به دست خداست☝️ و همیشه بایستی امیدوار و مطمئن بوده و توّکل به خدا داشته باشیم. این صحنه همیشه محل آزمایش است.🌸😢
چهار صباحی زنده ایم، ۲۰سال، ۳۰سال، ۴۰یا ۵۰سال، آخر هم از دنیا می رویم.🍂😢😢
▪️در این چهار صباحی که زنده ایم، مرتب به وسیله ی خدا آزمایش می شویم و هر لحظه و ثانیه ی عمر ما آزمایش است.👌😱
شکست هست، پیروزی هست، سختی هست، راحتی هست، همه چیز هست ولی آنچه بیشتر از همه مطرح است، آزمایش خداست.😇
برای خدا کاری ندارد که یک لحظه صدام را از روی کره ی زمین بردارد، ولیکن خداوند، صدام را از در کفرش آزمایش می کند و ما مؤمنان را در ایمانمان✨؛چرا که در جنگ مان در مقابل عراق، هیچ چیز غیر از ایمانمان بر دشمن غلبه نکرد!😞
از نظر ابزار ضعیف تریم، از نظر امکانات ضعیف تریم، از نظر کمک های بیگانه ضعیف تریم، و هر چه شیطان و شیطانک هم هست، پیروو صدام اند و ما جز خدا هیچ کس را نداریم»📿👌
”بخشی از سخنان🎤
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#عکسکمتردیدهشده
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
و معاون باوفا و گمنامش شهید اکبر زجاجی به مناسبت سالگرد شهادت🕊 شهید اکبر زجاجی صبح روز سهشنبه پانزدهم اسفند، وقتی اکبر برای سرکشی از نیروهای مستقر در خط گردان سلمان ،به پد شرقی جزیره ی جنوبی مجنون رفت🍃، #حاجهمت بی صبرانه منتظر بود تا اکبر به قرارگاه برگردد😞 هرکس از خط بر می گشت ، #حاجی از او سراغ زجاجی را می گرفت و می گفت چرا اکبر با من تماس نميگيرد؟😢 هیچ کس هم جرات نمیکرد تا خبر شهادت💔 او را به #حاجی بدهد دست آخر ،وقتی به #حاجهمت گفتیم اکبر مجروح شده، باور نکرد و گفت اگر اکبر شهید شده، به من بگویید😔 ناچار حقیقت ماجرا را به ایشان گفتیم #حاجی وقتی مطمئن شد، اکبر زجاجی شهید شد💔 ،به بیرون قرارگاه رفت صورتش را به سمت هور برگرداند و چند لحظه در سکوت به هور برگرداند و چند لحظه در سکوت به هور خیره شد، بعد فقط یک جمله به زبان آورد خوشا به حال اکبر من ميدانستم اگر شرایط فراهم بود، #حاجی برای شهادت معاون باوفای خودش، چه بسا چندین ساعت گریه میکرد😭
راوی:شهیدسعیدمهتدی
کتاب شراره های خورشید📒
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
عیداست
مرادیدن رخسار توای دوست😍
بشکفته دلم✨
درتب دیدارتوای دوست🕊
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
#سال_نو_مبارڪ🌸
#روزتون_متبرک_به_لبخندشهید🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
ز🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #کلامی_از_بهشت 📌ما در قباݪ تمام ڪسانےکه #راه را کج میروند مسئولیـ🖐ـم... حق نـ❌ـدا
🌱
| بِسمِ اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیمــــ |
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
پادگان شلوغ بود. براي رفتن به لبنان اسم من را هم داده بودند. كسي را آنجا نميشناختم. مثل بقيه رفتم چيزهايي را كه لازم بود، بگيرم. ولي بهم ندادند.كناري نشسته بودم كه يك نفر آمد جلو.
- چرا وسيله نگرفتي.😕
- رفتم،ندادند.😒
- پاشو برو! بگو ابراهيم منو فرستاده.
رفتم. گفتم:«منو ابراهيم فرستاده. از اين چيزايي كه به بقيه دادهين، به منم بدين.»
گفت:«برو بابا.»😕
گفتم:«چشم.» و دوباره برگشتم سر جام نشستم.
- بازم كه دستت خاليه.
- آخه تحويل نميگيرن.
- ايندفعه بگو حاجابراهيمهمت منو فرستاده.
تا اسم همت رو شنيد، دويد. هرچي لازم داشتم آورد. دهنم باز مانده بود.😧 پرسيدم «مگه همت كيه؟»
گفت:«نميشناسي؟ همت. معاون حاج احمد متوسليان. فرمانده تيپ بيست و هفت.»🙂✌️
اينبار از دور كه ديدمش، شناختمش. گفتم«چرا نگفتيد چي كارهايد؟» خنديد و گفت «همين كه كارت راه افتاد كافيه. حالا برو مثل بقيه آماده شو ميخوايم بريم.»😊 🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 📸عکس_کمتر_دیده_شده #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت قلاجه اردوگاه شهید بروجردی 1362🌸 م
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
🌸من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر که آلوده اش شوم و مرا فراموش و گم کنم،🍁
🕊علی وار زیستن و علی وار شهید شدن
حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.💔
#حاج_ابرهیم
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f