eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تـ ع ـجیل | TaaJiL
🌷مهدی شناسی ۸🌷 ◀️ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺿﺮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﺘﻀﺮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ امام برایش ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ،ﺿﺮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩ،ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ."ﻟﻮ ﮐﺸﻒ ﺍﻟﻐﻄﺎﺀ ﻣﺎ ﺍﺯﺩﺩﺕ ﯾﻘﯿﻨﺎ". ◀️ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻋﺎﻡ،ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﺬﺕ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ،ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ.ﭼﻮﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﺎﻡ،ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ◀️ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺣﺎﻻ‌ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎﻧﺶ ﺷﺪﻩ ﻟﺬﺕ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﺸﻮﻕ،ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ،ﻭﻟﯽ ﺑﺮ ﺍﻓﺎﺿﺎﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺩﯾﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺷﻪ ﺷﻨﺎﺱ                ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﺒﺎﺱ ◀️ﺷﺎﻩ ﻫﺴﺘﯽ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ-ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﻠِﺶ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﮐﻠﯽ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ- ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﺳﺖ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ،ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ.ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺜﺮﺍﺕ،ﺟﻠﻮﺍﺕ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ◀️ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ،ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﻮﺩ،ﺭﻧﮓ ﻣﻬﺪﯼ(ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻓﺮﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﺭﻧﮓ ﻧﻤﺎﺯﺵ،ﺭﻧﮓ ﺭﮐﻮﻉ ﻭ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ. ◀️ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧیم: "ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ،ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ،ﺣﯿﻦ ﺗﺮﮐﻊ،ﺣﯿﻦ ﺗﺴﺠﺪ" ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ فرﺟﻪ ﺍﻟﺸﺮﯾﻒ)ﺭﺳﯿﺪﯼ،ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ.ﭼﻮﻥ ﻓﻠﺸﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ. ◀️ﺍﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻭ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ)ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ◀️ﺍﮔﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ)ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ،ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺭﺍﻧﯿﺖ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ،ﻣﺸﺮﮎ ﯾﺎ ﮐﺎﻓﺮ ﯾﺎ ﺷﮑﺎﮎ ﺍﺳﺖ،ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ. ◀️ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ تشخیص ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ.ﺭﻭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ،ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ما ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾم ﻭﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾم ﮐﻪ،ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮ ﺧﻼ‌ﻑ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ) ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺁﻥ ها ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻩ ﺷﻨﺎﺱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ. ◀️ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ؟ﭼﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺟﻮﻫﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺷﻨﺎﺧﺖ،ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ.ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ کنیم:ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ حقیقتش ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ،ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﺎﻓﺖ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ؛ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺩﯼ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺑﻪ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.ﺩﺭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﻭﺣﯽ،ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺟﺴﻤﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﺟﻮ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. @taajil
#شهیدهمت به روایت همسرش 1 #قسمت_هشتم ادامه👈خواستگاری در آخر صحبت، به من گفت: «یک خواهش دارم.» گفتم: «بفرمایید!»🙂 گفت: «خواهشم این است که از من نخواهی تا برای خطبه عقد نزد حضرت امام(ره) برویم.»☝️ با تعجب پرسیدم: «برای چی؟!» گفت: «به خاطر این‌که من نمی‌توانم وقت مردی را که به یک میلیارد مسلمان تعلق دارد🍃، به خاطر کار شخصی خود تلف کنم. در عوض هر کس دیگری را بگویی، حرفی ندارم.»😇 من هم پذیرفتم. قرار خرید و عقد گذاشته شد. در روز خرید، یک حلقه طلا برای من خرید و خودش هم یک انگشتر عقیق انتخاب کرد👌؛ به قیمت صد و پنجاه تومان. آن شب وقتی پدرم قیمت حلقه، یا بهتر بگویم انگشتر او را فهمید، ناراحت و عصبانی شد و گفت: «این دختر آبرو برای ما نگذاشته است😞.» به همین خاطر، وقتی که #حاج‌همت به خانه ما زنگ زد📞، پدرم به مادرم گفت که از ایشان بخواهید بیایند یک حلقه بهتر بخرند. ولی او در جواب گفت: «حاج آقا! من لیاقت این حرفها را ندارم🙁. شما دعا کنید که بتوانم حق همین را هم ادا کنم.»🌹 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#زندگینامه_شهیدهمت #قسمت_هفتم حاج‌همت را می‌خواهم دوستان #شهیدهمّت، از اواخر حضور او در کردستان، خا
مسئولیت ، در دوران کوتاه و امّا پربار زندگی خود، افتخارات زیادی برای میهن اسلامی آفرید😊✌️. او در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در مسؤولیت ها و موقعیت های گوناگونی به انجام وظیفه پرداخت؛ از جمله: عضویت در کمیته دفاع شهری و مبارزه با عناصر مسلح خوانین طاغوتی و ضد انقلاب♨️، تشکیل سپاه پاسداران شهرضا و تصدی امور فرهنگی این نهاد، تصدی مأموریت های فرهنگی و نظامی در مناطق کردنشین و فرماندهی سپاه پاوه، طراحی و فرماندهی عملیات محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله به اتفاق حاج احمد متوسلیان🌸، مشارکت در تشکیل تیپ 27 حضرت محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، انتصاب به سِمَتِ قائم مقام تیپ 27 تا پایان مرحله چهارم نبرد بیت المقدس و آزادی خرمشهر✌️، فرماندهی تیپ 27 محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله از مرحله سوم عملیات رمضان تا عملیات مسلم بن عقیل، تشکیل سپاه 11 قدر و فرماندهی این سپاه، و فرماندهی لشگر 27 محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله در نبردهای والفجر چهار و عملیات ویژه خیبر.😇🌹 ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✍: زندگی‌نامه شهید حاج #محمد_ابراهیم_همت #قسمت_هفتم : ( شهيد همت و دفاع مقدس ) : . پس از شروع جنگ ت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍: زندگی‌نامه شهید حاج : در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور ياري رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژيم صهيونيستي قرار گرفته بود راهي آن ديار شد و پس از دو ماه حضور در اين خطه به ميهن اسلامي بازگشت و در محور جنگ و جهاد قرار گرفت. با شروع عمليات رمضان در تاريخ 23/4/1361 در منطقه «شرق بصره» فرماندهي تيپ 27 حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقاي اين يگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهي انجام وظيفه نمود. پس از آن در عمليات مسلم بن عقيل و محرم – که او فرمانده قرارگاه ظفر بود – سلحشورانه با دشمن زبون جنگيد. در عمليات والفجر مقدماتي بود که شهيد حاج همت، مسئوليت سپاه يازدهم قدر را که شامل لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تيپ 10 سيد الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهي ايشان در عمليات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات کاني مانگاه در آن مقاطع از خاطره ها محو نمي شود...... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#سردار_شهید #محمد_ابراهیم_همت #دوران_سربازی #ماه_مبارک_رمضان #مسئول_آشپزخانه #قسمت_هفتم سربازها ر
این حرف گروهبان، را سخت به فکر فرو می‌برد. او غرق در فکر است که به تانکر آب می‌رسد. وقتی درجه دارها لیوان را به دهانش می‌چسبانند، دهانش را می‌بندد. آن‌ها با شلاق و چماق می افتند به جانش. آن قدر می‌زنندش تا از می‌رود. آنگاه دهانش را به زور باز می‌کنند و یک آب گرم در گلویش می‌ریزند. یونس و گروهبان باز هم التماس می‌کنند؛ اما مرغ فقط یک پا دارد. او مدام حرف خودش را تکرار می‌کند. من باعث شدم سربازها کتک بخورند. من باعث شدم سرلشکر زورکی هر روز یک آب تو حلقوم بریزد. حالا هم باید خودم جبرانش کنم. باید کاری کنم سربازها با خیال راحت تا آخر بگیرند. باید شر سرلشکر را از سر سربازها کم کنم. گروهبان با عصبانیت می‌گوید: «آخر او سرلشکر است و تو فقط یک سربازی. هیچ می‌فهمی چه داری می گویی؟» که از بحث کردن خسته شده، به شوخی می‌گوید: «او سرلشکر است... من هم آشپزم. آشپز اگر نتواند آشی بپزد که رویش یک روغن باشد، اصلاً به درد آشپزی نمی‌خورد.» http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✍: زندگی‌نامه شهید حاج #محمد_ابراهیم_همت #قسمت_هفتم : ( شهيد همت و دفاع مقدس ) : . پس از شروع جنگ ت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍: زندگی‌نامه شهید حاج : در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور ياري رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژيم صهيونيستي قرار گرفته بود راهي آن ديار شد و پس از دو ماه حضور در اين خطه به ميهن اسلامي بازگشت و در محور جنگ و جهاد قرار گرفت. با شروع عمليات رمضان در تاريخ 23/4/1361 در منطقه «شرق بصره» فرماندهي تيپ 27 حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقاي اين يگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهي انجام وظيفه نمود. پس از آن در عمليات مسلم بن عقيل و محرم – که او فرمانده قرارگاه ظفر بود – سلحشورانه با دشمن زبون جنگيد. در عمليات والفجر مقدماتي بود که شهيد حاج همت، مسئوليت سپاه يازدهم قدر را که شامل لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تيپ 10 سيد الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهي ايشان در عمليات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات کاني مانگاه در آن مقاطع از خاطره ها محو نمي شود... ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🌸🌱🌺🌿🌼 🌼🌿🌺🌱 🌱🌸 🌺 🍃 🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺 #نیمه_پنهان_ماه #سردار_خیبر_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
🌼🌿🌺 🌱🌸 🌺 🍃 🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺 8⃣ من مانده بودم چه كار كنم. خسته شده بودم. احساس ميكردم فشار زيادی به من وارد ميشود. خواب هايی ميديدم كه بيش تر نگرانم ميكرد. نيت چهل روز روزه و دعای توسل كردم. با خودم گفتم بعد از اين چهل شب، اولين كسی كه آمد خواستگاری جواب ميدهم. شب سی و نهم يا چهلم بود كه حاجی مجدد خواستگاری كردند و من جواب مثبت دادم. دلم گرم بود. استخاره ام آيه ای از سوره ی كهف آمد و تفسيرش چيزی بود كه با حال و هوای من جور می آمد. «بسيار خوب است. شما برای كاری كه ميخواهيد انجام دهيد مصيبت زياد ميكشيد، اما نهايت به فوزی عظيم دست پيدا ميكنيد .به حاجی گفتم: «خانواده ی من تيپ خاص خودشون رو دارند. چندان مذهبی نيستند و از سپاهی ها هم خوششون نمی آد. احتمالا پدر و مادرم مخالفت ميكنند، صحبت با اين ها با خود شما و ديگه اين كه من ميخوام بدون مهريه ازدواج كنم. شما وقتی ميريد پدرم رو راضی كنيد، مهر تعيين نكنيد.» ايشان گفتند «من وقت اين كارها رو ندارم.» گفتم «خب، شما كه وقت اين كارها رو نداريد ازدواج نكنيد. شما رو به خير و ما رو به سلامت!» و بلند شدم. حاجی گفت «درسته كه من وقت ندارم، ولی به خدا توكل دارم.» بعد مكث كرد، گفت «فقط به شما بگم خطبه ی عقد ما جاری شده. من حج كه بودم هر بار خانه ی خدا رو طواف كردم، شما رو هم كنار خودم ميديدم. اون موقع فكر ميكردم اين نفس منه كه اين جا هم نميذاره به عبادتم برسم، ولی بعد كه برگشتم منطقه و ديدم شما اين جا هستيد، ايمان پيدا كردم كه اون، قسمت من بوده كه در طواف كنارم می اومده.» بعد ديگر چيزی نگفتند. مكثشان آن قدر طولانی شد كه من فكر كردم صحبتی نيست و بايد بروم، اما ايشان با لحن خاصی گفتند: 🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱 ادامه دارد..... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f