eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
987 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت ننگ تاریخ بر پیشانی ما خواهد ماند، اگر ذره ای از راه شهیدان عقب نشینی کنیم، مانند خوارج نهروان خواهیم بود اگر به اسلام و امام و شهیدان پشت کنیم. ✅ @hemmat_channel کانال التـ🙏ـماس تفکــر
❤️💔🍃 #رفیق_شهیـــدم 🌷نه از شهامتِ او عاشقانــه‌تر شعرےست ... 🌹نه از شهادت💔ِ او دلبرانه تر هنرے ... #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت روزتـون‌شهـــدایے❤️ #پــروفایـــل🌹 @hemmat_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #وقتی_جنازه_حاجی_گم_شد 🍃 روایتی از #حاج_همت به زبان همرزم باوفایش #سردار_حاج_عباس_برقی : «وقتی #همت #شهید شد😭، صدام سه روز جشن عمومی در عراق اعلام کرد. پدافندهایشان به علت خوشحالی تا صبح می کوبیدند و فردایش در اخبارشان اعلام کردند که #فرمانده_لشکر_۲۷ ...» 🌺 🌺 #سیدالشهدای_دفاع_مقدس #شهید_حاج_ابراهیم_همت #شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت #سردار_عاشورایی_خیبر #سردار_خیبر @hemmat_channel
🌸 😢😢🌸 ↘ ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود.( ۸ فروردین ۱۳۹۸ ) دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری نوشته بود: این یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود. ازش پرسیدم: با همۀ این آشنا هستید؟ گفت: «خوشبختانه بله.» اسمش علی بود. ۳۷ ساله از «اسلامشهر». یکهو بی مقدمه گفت: « من شفا گرفتۀ قبر خالی هستم.»😢 ارادت عجیبی هم به داشت. خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که: «... ۱۲ سال داشتم. از بدم می آمد؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم. آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون. مقداری خریدم و تصمیم گرفتم بروم 😢. گفتم می روم آنجا و با کشیدن به آنها اهانت و خرابشان می کنم.😩😏 برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم. زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از شنیده بودم و فقط از او خوشم می آمد.😉 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم. روی یک صندلی سیمانی نشستم. نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد. 😐 را سیگاری بار کردم. ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس را زده اند.😢 پیش خودم گفتم: «برای چی عکس خود را نزده اند و عکس را زده اند!!!؟»؛🙄 در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت!!!...😢 نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد!!! دیدم نوشته: خودش بود! !! آنجا قبر بود!!! در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست!!!!😢😢 همانجا بهش گفتم: «ببین! تو خودت می دانی من از شماها دل خوشی ندارم. الآن هم برای دعوا آمده ام اینجا! ولی خدایی از تو یکی خوشم می آید!! اگر رفاقت سرت می شود، بدان که از خسته شده ام. هیچی هم ندارم؛ حتی آبرو و اعتبار. این ها را بهم بده!...😭😢😏 از آنجا که برگشتم، یکی از دوستانم را دیدم. گفت: یک جایی هست به نام که رایگان ترک می کنند. بیا به آنجا برویم. خلاصه رفتم و ترک کردم و الآن ۱۰ سال است که پاکم...😌 به سال نرسیده، اعتبار هم پیدا کردم.🙂 طوری شد که الآن مسئول امور مالی هیئت محله مان هستم و آبرو و اعتباری کسب کرده ام که فکرش را هم نمی کردم.😋 بچه دار هم نمی شدم. با توسل به خدا یک پسر بهم داد که الآن هشت سالش هست و عاشق هیئت...» 😢😊 🌷 😘 🌿 💠 با اجازۀ علی آقای عزیزم نگاشته شد. ☺️ @hemmat_channel