eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
984 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
، راز عجیبےست ... . گمنامی یعنی مثل سی و دو سال نا معلوم باشی... . گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... . گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ... گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید : « !!!» گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک را بر دل دشمن بگذارند ... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های منجمد شدند ... . گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ... گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با رفت دانشگاه... گمنامی یعنی نه تنها که و را نیز فدای حضرت دوست نمایی... @hemmat_channel
🌸 😢😢🌸 ↘ ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود.( ۸ فروردین ۱۳۹۸ ) دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری نوشته بود: این یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود. ازش پرسیدم: با همۀ این آشنا هستید؟ گفت: «خوشبختانه بله.» اسمش علی بود. ۳۷ ساله از «اسلامشهر». یکهو بی مقدمه گفت: « من شفا گرفتۀ قبر خالی هستم.»😢 ارادت عجیبی هم به داشت. خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که: «... ۱۲ سال داشتم. از بدم می آمد؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم. آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون. مقداری خریدم و تصمیم گرفتم بروم 😢. گفتم می روم آنجا و با کشیدن به آنها اهانت و خرابشان می کنم.😩😏 برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم. زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از شنیده بودم و فقط از او خوشم می آمد.😉 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم. روی یک صندلی سیمانی نشستم. نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد. 😐 را سیگاری بار کردم. ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس را زده اند.😢 پیش خودم گفتم: «برای چی عکس خود را نزده اند و عکس را زده اند!!!؟»؛🙄 در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت!!!...😢 نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد!!! دیدم نوشته: خودش بود! !! آنجا قبر بود!!! در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست!!!!😢😢 همانجا بهش گفتم: «ببین! تو خودت می دانی من از شماها دل خوشی ندارم. الآن هم برای دعوا آمده ام اینجا! ولی خدایی از تو یکی خوشم می آید!! اگر رفاقت سرت می شود، بدان که از خسته شده ام. هیچی هم ندارم؛ حتی آبرو و اعتبار. این ها را بهم بده!...😭😢😏 از آنجا که برگشتم، یکی از دوستانم را دیدم. گفت: یک جایی هست به نام که رایگان ترک می کنند. بیا به آنجا برویم. خلاصه رفتم و ترک کردم و الآن ۱۰ سال است که پاکم...😌 به سال نرسیده، اعتبار هم پیدا کردم.🙂 طوری شد که الآن مسئول امور مالی هیئت محله مان هستم و آبرو و اعتباری کسب کرده ام که فکرش را هم نمی کردم.😋 بچه دار هم نمی شدم. با توسل به خدا یک پسر بهم داد که الآن هشت سالش هست و عاشق هیئت...» 😢😊 🌷 😘 🌿 💠 با اجازۀ علی آقای عزیزم نگاشته شد. ☺️ @hemmat_channel
امروز بیشتر از هر روز و هر ساعتے علے بہ مالـک اشترش محـتاج است✌️ مالـک بیا کہ این سـفر مصر علی را از پا در مـی‌آورد💔 حاجی بیا کہ شـب‌های حیدر ، در نخلستان ها و میان چاه ها سپـری مے شود ، بیا کہ روزگار پیر کرد علے را و هنوز خیـمـہ‌ی آخر صفین باقے مانده😔 بیا کہ خیبر ها در پیش روست ، خرمـشهر ها...ای کاش خورشـید تو را آغاز کند برا فردایمان . .🌱 امروز چهارده تیر است ، روزی کہ این عکس را با گرفتے و چند ساعت بعد رفتے ، رفتے و سی و پنج سال مارا چشم انتظار کسے گذاشتے کہ اگر بود این کشور رنگ و بوے اختلاس♨️ و دزدے و خیانت و حق الناس و... نمے گرفت . حاج احمد بعد رفتن تو خیلے ها طاقت نیاوردند و رفتن ، امام (ره) رفت ، رفت🕊 ، هم سنگرانت یک بہ یک رفتند ، حاج غلامحسین رفت و حاج خانم مادرت پس از سے و پنج سال چشم بہ راه اومدنت مونده ولے هنوز از بوے پیراهنت هم خبرے نشده .😥 امروز مصاحبہ حاج امیر برادر کوچکت قلب مارو سوزوند وقتے کہ گفت : مادرم بابت اینکہ دولت کارے براے این قضایا نمے کند ، خیلے مکدر هستند ـ مادرم خیلے چشم بہ راه احمد است . حتے همین اواخر وقتے بین خواهران و برادران راجع به حاج احمد صحبت شد ، مادر با نگاه پریشان و ناراحتے بہ حرف هاے ما گوش میکرد و بہ صورت هایمان نگاه میکرد تا ببیند نظرات ما چیست 🍃. عکس حاج احمد روی رادیاتور کنار تخت مادر است . خواستم آنرا بہ دیوار بزنم ، گفت : "نہ ، آنجا باشد، نمی توانم آنرا ببینم " برگرد کہ مادری چشم انتظار و رهبـری دنبال مالک اشتر زمان خویش است😔💔 . http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨رفتی و گفتی : شرف مرز ندارد... 37 سال گذشت! در این سالها هیچ بهانه ای، برای معاوضه تو نبوده است!؟ به یادخورشید دوکوهه سردار بی نشان #حاج_احمد_متوسليان💚 ✍ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❇️ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @yousof_e_moghavemat
🍃🌷امشب برای سلامتی صلواتی ختم کنیم...🌷🍃 برای برگشت پیکر و دیگر شهدا ۱۴ صلوات😞😭 و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن و ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)😢😢😔 🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید ۵ امن یجیب...👌 🌹برای حاجتمندان دعا بفرمایید. ۵ امن یجیب...👌 التماس دعای شهادت دارم 🌹 🌼🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌹 🚩 . . «... دو هزار تومان در ماه حقوق می‌گرفت، بعد زنی می آمد جلوی سپاه می‌نشست و می‌گفت: "گرسنه‌ام." از همان دو هزار تومانِ خودش، به آن بنده خدا می داد. خدا شاهد است حاجی! این را من به حضرت عباس علیه السلام قسم می خورم؛ علاوه بر حقوقی که از سپاه می گرفت، می‌رفت تهران و از بابای خودش هم که توی بازار قنّادی داشت، مبالغی می‌گرفت و می آورد آنها را خرج مردم محروم کردستان می‌کرد. می‌آمد و از جیب خودش به محرومین کردستان پول می‌داد؛ خدا شاهد است!»🔗 ↘️ ✔ 🏷 گفتگوی و در مورد مظلومیت زمان: دوشنبه، پیش از ظهر ۴ مرداد ۱۳۶۱ مکان: داخل خودروی فرماندهی ۲۷ در جاده اهواز - خرمشهر ۲ روز قبل از مرحله پنجم عملیات بزرگ رمضان 📮 . . 📷 شناسنامه عکس: کرمانشاه - طاق بستان - سال ۱۳۵۹ ایستاده از راست: ( ، حسن شاه حمزه ای ، ، ملکی) نشسته از راست: ( ، ، ، حبیب طالبی، مجتبی عسگری، شعبان شیخ آهنگران)🙂 . . 📚 منبع کپشن: کتاب بسیار ارزشمند ، صفحات ۳۹۸ و ۳۹۹ ✏ . . ۲۷ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_6073039.mp3
979.2K
مكالمه بيسيمی منتشر نشده بين شهيد و و شهيد و شهيد در عمليات بيت المقدس«آزاد سازی خرمشهر» http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
📙 *به سوی خرمشهر* 📙 - به تعویق انداختن یک هفته ایِ عملیات به علت لزوم شناسایی بیشتر مواضع و استحکامات دشمن در منطقه - تجدید سازمانِ رزم توسط ، و 😊 ۲۴ اردیبهشت ۶۱ ( ۳۶ سال پیش همچنین روزی ) ، جلسۀ توجیهی فرماندهان در قرارگاه توسط جهت بازسازی گردان ها 👥 صحبت های ؛ مسئول واحد پرسنلی تیپ با واقعاً شنیدنی است : 😊 - : نیروها عذر و بهانه می آورند حاج آقا ... یکی می گوید فصل امتحانات است باید بروم... یکی می گوید مادرم مریض است... یکی می گوید مأموریتم دیگر تمام شده... یکی می گوید برادرم شهید شده... - : اگر شما موضوع را جا بیاندازید و نیاز به جبهه را بیان کنید، هیچ مشکلی پیش نمی آید... من خودم صحبت کردم با نیروهای گردان و چند نفری که می خواستند بروند ، اعلام آمادگی کردند که بمانند... حتی خودم شنیدم که به هم دیگه می گفتند : « انشاءالله می مانیم و پدر بعثی ها را در می آوریم بعد می رویم خانه...» پس اگر شما حساسیت موضوع را جا بیاندازید ، احساس مسئولیت می کنند و می مانند. 😊 پس بیخود نیست که به میگن *فرماندۀ دلها* 😊 📙 با اندکی تصرف از کتاب ارزشمند ،صفحات ۶۷۰ و ۶۷ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
💦 💘 ✔ 🖐 شامگاه ۱۳ تیر ۱۳۶۱ پادگان زندانی سوریه چادر فرماندهی ⚘ 💎 از سمت راست: نفر اول: نفر چهارم: سردار نازنین نفر چهارم: سردار عزیز نفر پنجم: سردار 🖐 ✍ فرد مقابل تصویر هم، سردار هستش که طبق معمول در حال شیطنت هست و حاج احمد هم داره چپ چپ نگاه می کنه بهش و قطعاً مثل همیشه با ادب و متانت میگه: «برادر دستواره! رعایت کنید...😅» . حاج احمد آقای متوسلیان در حال تناول خیار هستند. خلاصه شبِ آخره دیگه! گویا آخرین عکس ثبت شده حاجی متوسلیان با آقا سیدرضا دستواره هم هست...! 🌸 💐 @yousof_e_moghavemat http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نادر طالب‌زاده: محل دقیق دفن مشخص است؛ چرا عده‌ای از بررسی و تفحص این محل خودداری می‌کنند!؟ 🔻مردم حق دارند بدانند چه بلایی بر سر حاج احمد آمد 🔻یکبار نمی‌روند آنجایی که کارشناسان و شاهدان می‌گویند را تفحص کنند تا حتی اگر این ادعا کذب است؛ دروغ آن مشخص شود پ.ن: بالأخره نباید یکی جواب بده؟!/این حرف ها قابل تأمله/حالا این وسط کی راست میگه؟! حتما ببینید😔 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 🦋 📢 🖥 فیلم/ بازگویی وقایع روز ۱۵ تیر و اسارت از زبان سردار حاج - همرزم و یار صدیق ایشان. 🏷 📺 💠 منبع: برنامه / حاج احمد متوسلیان: از پاوه تا اسرائیل - شبکه افق - ۱۴ تیر ۱۳۹۶. ✔ ✅ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❂◆◈○•-------------------- ❂○° ماه همراه بچه هاست °○❂ 🔻قسمت دوم... 💠 پس از آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق، شهید به صحنه کارزار وارد شد و در سالیان حضور در جبهه‌های نبرد، خدمات شایان توجهی از خود بر جای گذاشت و افتخار‌ها آفرید و به همراه ، تیپ محمد رسول‌الله (ص) را تشکیل داد و در عملیات «‌ » مسئولیت بخشی از عملیات، به عهده این سردار دلاور بود. در عملیات پیروزمندانه « » در سمت معاونت تیپ محمد رسول‌الله (ص) فعالیت کرد. 🔰 پس از اسارت و با آغاز عملیات « » در ‌۲۳ /۴/ ۶۱ در منطقه «شرق بصره»، فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول (ص) را بر عهده گرفت و بعد‌ها با ارتقای این یگان به لشکر، تا هنگام شهادتش در سمت فرماندهی آن انجام وظیفه کرد. در « » مسئولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل «لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول‌الله (ص)، ‌لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)» بود ‌بر عهده گرفت و سرانجام در عملیات ، در جزیره مجنون‌ و در هفدهم اسفند ۱۳۶۲، این جان ناآرام و شیدا، بهانه وصل به معبود را با ترکشی که بر پیکرش نشست، پیدا کرد و شهد دلنشین شهادت را لاجرعه سر کشید. خدایش با اولیا محشور گرداند. ✔️ ادامه دارد... ------------------------•○◈❂ ○⭕️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔸 همرزم وفادارش در تصوير شهيدان ، صيادشيرازی، رضا چراغی و شهرامفر،حاجی پور و همچنین سردار رستگارپناه ديده می شوند.. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 🔽نفر ایستاده از سمت چپ، شهید محمد ابراهیم همت 🔽شهید محمد اویسی مسول اولین گروه پا سداران اعزامی از قم به کردستان، 🔽 احمد اقا متوسلیان فرمانده سپاه مریوان وبنیانگزار سپاه محمد رسول الله وطراح عملیات فتح المبین وبیت المقدس، 🔽 نفر بعدی حاج علی اکبر کسائی 🔽 نفر نشسته از سمت چپ شهید رضا چراغی فرمانده لشکر بیست وهفت، 🔽 شهید سلطانی قمی 🔽وجاوید الاثر اقا تقی رستگار مقدم، ✔ عکاس این عکس شهید عباس کریمی فرمانده لشکر بیست وهفت محمد رسول الله 🔹 زمان این عکس حدود پنج ماه قبل از شروع جنگ، 🔸مکان عکس داخل خاک عراق ارتفاعات مشرف بر بیاره، سید صادق وحلبچه، 🔴 در ماموریت کاری روزی سپاه سقز رفتم شهید کاوه گفت چنگیز عبدی که معاونش بود کارت دارد او هم اهل مشهد بود وبا من بسیار صمیمی دو پناهنده عراقی که از مرز بانه امده بودند یک نفر مهندس کشاورزی ویک نفر دبیر که حاضر نشدند فراخوان ارتش عراق شوند واز جابجایی تانک ونفر بر از اربیل وسلیمانیه به بصره خبر می دادند از انجاییکه با اغلب لهجه های کردی اشنا بودم ولی پاسخگویی خوبی نبودم از افراد مسلط کمک گرفتم، این خبر را بلافاصله به شهید بهشتی درکاخ دادگستری منتقل کردم شهید بهشتی دستور تحقیقات محلی ومیدانی داد به احمد اقای متوسلیان گفتم من با چند دوست درویش قادریه این ماموریت را انجام می دهم ولی به دلیل محبت زیاد حاضر نشد گفت دونفر باهم میرویم در صبح حرکت بعد نماز چندین بیست لیتری بنزین اضافی در ماشین اهو بیابان جا سازی کردیم اما شهید همت گفت من باید باشم ودوربین خودرا گرفت به این طریق هشت نفر با ماشین وپای پیاده به ارتفاعات مورد نظر رسیدیم وشهرها ومناطق نظامی وتحرکات را مورد ارزیابی قرار دادیم، اما ارتش عراق متوجه شد در برگشت در نزدیکی دزلی صدای هواپیما شنیدم به احمد اقا گفتم این هواپیما باید جنگی باشد که با لافاصله احمد اقا دستور ایست به راننده که اقا تقی رستگاری بود داد احمد اقا دست مرا مثل بچه دردست گرفت به یک جان پناه برد هر نفر هم به پناهگاهی رفتند احمد اقا گقت بمب ها خوشه ای است فقط دراز بکشید دنیای خاک وسنگ از کنار ما گذر کرد اما همه سالم بودیم بعد تاریک شدن هوا ارام ارام در تاریکی به مریوان رسیدیم ✔راوی؛ سردار علی اکبر کسائی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f