eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
988 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت دوم 🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤••• #کرامات_و_معجزات_شهدا سر لجبازی هام مدرسه نرفتم و ترک تحصیل کردم. یه سالی ا
🌹قسمت سوم 🙃چقدر اذیتش میکردم طفلک را اما اون شدیدا صبور بود. یه بار تو حیاط مدرسه نشسته بودم که اومد پیشم نشست... فاطمه سادات : حنانه - میشه این اسم به من نگی فاطمه سادات : باشه اما اگه معنیش بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -میشه دست از سر من برداری فاطمه سادات : ترلان محرمه ماه امام حسین (ع) ⚠️-حسین کیه؟ فاطمه سادات : میشه بیای با ما بریم جنوب ؟ -فاطمه میشه با من همکلام نشی 😡 من از آدمای هم تیپ و هم قیافه تو اصلا خوشم نمیاد فاطمه : اما من از تو خیلی خوشم میاد دوست دارم باهم دوست باشیم -وای دست از سرم بردار عجب گیری کردما 👌چندماه از مدرسه رفتنمون میگذشت شاید پنجم اسفند بود، فاطمه سادات وارد کلاس شد بلند گفت : ☺️بچه ها پایگاه ما ۷فروردین میبره جنوب هرکسی خواست تشریف بیاره اسم بنویسه 🍃خیلی از بچه ها رفتن اسم نوشتن، منم یه اکیپ ۱۵نفره جمع کردم رفتم پایگاه که اسم بنویسیم برای جنوب اما... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت سوم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🙃چقدر اذیتش میکردم طفلک را اما اون شدیدا صبور بود. یه بار تو حیاط
🌹قسمت چهارم 🔰مسئول ثبت نام گفت شمارو ثبت نمیکنم. مسئول ثبت نام یه آقا بود. 😡-چراااا جناب اخوی +خواهرمن چه خبرته پایگاه گذاشتی سرت آخه؟؟ -ببین جناب برادر یا مارو ثبت نام میکنی یا این پایگاه را رو سرت خراب میکنم. -یعنی چی خواهرم مودب باشید -ببین جناب برادر خود دانی باید ما رو ثبت نام کنی. +ای بابا عجب گیری کردیم 👤شوهر فاطمه سادات وارد پایگاه شد گفت : آقای کتابی ثبت نامشون کنید همشون رو بامسئولیت من ثبت نام کن. 🔸بعد رو به من گفت : خانم معروفی ۷ فروردین ساعت ۵ صبح پیش امامزاده صالح باشید. 😏با لحن مسخره ای گفتم: ۵ صبح مگه چه خبره میخوایم بریم کله پاچه ای اصلا امامزاده صالح کدوم دره ایه؟ 🔸اون آقای مسئول ثبت نام که فهمیدم فامیلش کتابیه با عصبانیت پاشد گفت : 😡خانم محترم بفهم چی میگین؛ الله اکبر سید محسن (شوهرفاطمه) : علی جان آرام برادر من. خانم معروفی آدرس را خانم حسینی بهتون میدن ۷ فروردین منتظرتون هستیم. یاعلی 😁-ههه ههه یاعلی 😔😔اون روز تو پایگاه کسانی و جایی را مسخره کردم که یکسال بعد مامن آرامشم بودن... ادامه دارد... 📣تمام روایت هستند فقط اسامی مستعار👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#از_شهدا_الگو_بگیریم3⃣5⃣ #زندگی_به_سبک_شهدا #تنها_اتاق پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا
⃣5⃣ 📝کم کم با جلسات آشنا شد. زمان رفتنمان به تخت‌فولاد را با ساعت کلاس⌚️ اخلاق آیت‌الله ناصری تنظیم می‌کردیم. مدام می‌کرد. از آن زمان بیشتر به خودش سخت می‌گرفت. مستحبی‌اش شروع شد؛ مخصوصا در ایام خاص👌 📝سال آخر شعبان را روزه گرفت. جمعه‌ها بعد از نمازظهر راه می‌افتادیم🚖 سمت و سر خاک حاج‌احمد افطار می‌کرد. لابه‌لای این کلاس‌های اخلاق آقای خلیلی به مناسبت هفته دفاع‌مقدس✌️ را دعوت کرد موسسه. 📝حاج‌حسین آن شب درباره‌ی "انقطاع الی الله" صحبت کرد که وقتی به رسیدی خدا تو را می‌خرد😃 و وقتی خدا تو را بخرد . افتاد دنبال انقطاع. جرقه‌اش💥 از آن روز خورد. 📝چقدر بابت این حرف گریه کرد😭. روی پایش بند نبود که را پیدا کند. کتاب می‌خواند📖 و وب‌گردی می‌کرد بلکه چیز جدیدی بفهمد و راهی به سویش باز شود💫از بس مطلب پیدا کرد به ذهنش رسید💬 که این‌ها را برای بقیه هم به اشتراک بگذارد📲 📝وبلاگی راه‌اندازی کرد به اسم که این آخری‌ها تبدیل شد به وب‌سایت ⇜میثاق خودم این 📱 را برایش راه انداختم. تمرکزش روی شهدا🌷 بود؛ چه‌کار کردند که به این درجه رسیدند🕊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🕯🔦💡🌝🌟🌞 #تمثیل هاے خدایے2⃣7⃣ 🌞🌞🌞🌞 وقتی می خواهید وارد مکان تاریکی 🌚 بشوید، نیاز به یک روشنایی مثل
🏀⚽️🏉🏐🎾⚾️🏈 هاے خدایے3⃣7⃣ مثل سایه 🏯دي وار! 🏀⚽️🎾 توپ را که شوت میکنند و به آن ضربه میزنند.⚽️ بالا میرود اما پایی که ضربه میزند به عقب برمیگردد. ⚽️ و این خود یک درس است.✅ 🌼⚠️یعنی اگر به کسی البته به ناحق و نابجا ضربه اي بزنی آنکه ضربه میخورد اوج میگیرد🆙 Ⓜ️ولی تو که ضربه میزنی عقب میافتی و←این یعنی بديهاي تو به خود تو برمیگردد.→🔙 ⚜🔱⚜ و این همان است که قرآن کریم میگوید:😊 بديهاي شما به خود شما باز میگردد.✔️ دیوار را ببین 👁👁 صبح که میشود،🌄 سایه سیاه و دراز خود را به این طرف و آن طرف میاندازد، اما نزدیک به ظهر که میشود همان سایه آرام آرام به خودش برمیگردد.🔙 🔴🔵🔴 رسانه باشید و نشردهید📢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🏀⚽️🏉🏐🎾⚾️🏈 #تمثیل هاے خدایے3⃣7⃣ مثل سایه 🏯دي وار! 🏀⚽️🎾 توپ را که شوت میکنند و به آن ضربه میزنند.⚽
🖥🔌💻🔌 هاے خدایے4⃣7⃣ 📺رسانه ی برقی رو بهش توجه کردین⁉️ 🔷🔹ما تنها با یه دو شاخه 🔌 میتونیم، به پریز و رسانه ی اصلی متّصل بشیم... و تو انواع لوازمات برقی ازش کمک بگیریم💻🖨📺📻 ‼️🔘‼️🔘 به همین علت سعی می کنیم مراقب وسایل برقیمون باشیم👌✔️ Ⓜ️♻️Ⓜ️♻️ ← اما ما یه رسانای خیلی قویتر داریم که؛ ↘️↘️ 🔷 بسیار ازش دور افتادیم ✖️ 💕 و هر آنچه که به ما، از سَر لطف و عنایت داده رو هم، به کل فراموش کردیم، و قدرشم نمی دونیم...😒 Ⓜ️که اگر بهش از سَر صدق متّصل بشیم، دیگه چیزی جز او نمی بینیم...💯 ✨ و واسطه ی وصل شدنش، تنها با مناجات و تفکّر به نحوه ی آفرینش 🌍 هستی، هستش...✅ 🔹◼️🔹◼️🔹 رسانه باشید و نشردهید📢 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۶۲ ✍ واکنش جالبِ شهید پیرامون حجاب خواهرش در زمان شاه #متن_خاطره رژیم شاه د
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۶۳ 🌸 روحانیت و مسئولین فرهنگی اگر اینگونه باشند ، جامعه اصلاح می‌شود #طلبه #کارفرهنگی #جهاد #دفاع_از_اسلام #شهیدبهشتی #روحانیت #امر_به_معروف http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۶۳ 🌸 روحانیت و مسئولین فرهنگی اگر اینگونه باشند ، جامعه اصلاح می‌شود #طلب
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۶۳ 🌸 روحانیت و مسئولین فرهنگی اگر اینگونه باشند ، جامعه اصلاح می‌شود #طلبه #کارفرهنگی #جهاد #دفاع_از_اسلام #شهیدبهشتی #روحانیت #امر_به_معروف http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۶۳ 🌸 روحانیت و مسئولین فرهنگی اگر اینگونه باشند ، جامعه اصلاح می‌شود #
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۶۳ ✍ روحانیت و مسئولین فرهنگی اگر اینگونه باشند ، جامعه اصلاح می‌شود در دورانی که حتی عبورِ یک روحانی از کنارِ سینما هم مسأله‌ساز بود ، شهید مظلوم دکتر بهشتی می فرمود: « من اگر تشخیص بدهم که برای دفـاع از اسلام باید جلوی یک سینما بایستم ، حاضرم لباسِ روحانیت را از تنم خارج کنم و با لباس شخصی آنجا بایستم و از اسلام دفـاع کنم. در عرصه‌ی دفـاع از اسـلام اسیرِ قید و بندِ لباس روحانیت و عنوانهای آن نخواهم شد» 📌خاطره‌ای از زندگی آیت الله مظلوم شهید دکتر بهشتی 📚منبع: کتاب « او یک ملّت بود » ، صفحه 141 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت چهارم #کرامات_و_معجزات_شهدا 🔰مسئول ثبت نام گفت شمارو ثبت نمیکنم. مسئول ثبت نام یه آقا بود.
🌹قسمت پنجم 🙃تا ۷ فرودین ۸۷ بازم من رفتم عشق حال دبی، البته این بار کیشم رفتم. بالاخره ۶ فروردین شد. سال ۸۷ آغاز اتفاقات عجیب غریب تو زندگیم شد... 🚌سوار اتوبوس شدیم ما ۱۵ نفر قر و قاطی هم بدون توجه و رعایت محرم و نامحرم پیش هم نشستیم 😞 اتوبوس برای بسیج محلات بود ولی اکثر مسافران بچه مذهبی بودن. نزدیکای لرستان یکی از پسرا بلند شدن آب بخوره منم پشتش بلند شدم آب یخو ریختم تو پیراهنش 🙈 بنده خدا یخ زد. 🍃یه جای دیگه یکی از دخترای محجبه بلندشد از باکسای بالای سر سرنشین ها چیزی برداره و برای مامانش چای بریزه من براش زیرپای انداختم طفلک چای ریخت رو دستش. پدرش بلندشد بیاد سمتم اما دختره نذاشت. 👌یه جا که وقت نماز بود همه بیدار شدن نماز بخونن؛ من شروع کردم به مسخره کردنشون که برای کسی که نیست وجود خارجی نداره خم و راست میشید؟! بدبختا در برابر تیکه های من جیکشونم درنمیاد تا بالاخره رسیدیم اهواز و مارو بردن... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_پنجاه‌و‌سوم گفت هرکاری هر چیزی بخواهید دریغ نمی کنم ازتان.فقط خواهشم
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_پنجاه‌و‌چهارم نزدیکای صبح بود که شروع کرد به خواندن: تشنه‌ی آب فراتم،ای اجل مهلت بده💔.هیچکس نمی‌دانست یا نمی‌توانست حدس بزند که #ابراهیم سالها بعد، توی جزیره‌ی مجنون، سرش را ترکش بزرگی کنار همین آب فرات قطع می کند و بدنش سه روز بی نام و نشان باقی می ماند، تا اینکه…بگذریم.😔 صبح، بعد از نماز، به من گفت «دوست داری امروز کجا برویم؟»گفتم، بدون اینکه شک کنم، یا حتی فکر زیاد «گلزار شهدا.»☺️همیشه بعد از آن روز می گذاشت من تصمیم بگیرم، چون گفت «خدا را شکر.»گفتم «چرا؟»گفت «می ترسیدم غیر از این بگویی.»😢صبح خیلی زود راه افتادیم رفتیم گلزار شهدا، همان جایی که الآن خودش دفن ست😞، کنار خاک یکی از دوستانش، رضا قانع. گریه امانش نمی داد. برام از تک تک آن بچه ها گفت. و این که چی سرشان آمد و چطور و کجا و با چی شهید شدند.بعد راه افتادیم رفتیم قم. زیارتمان نیم ساعت طول کشید.رفتیم تهران.گفتم «من امشب می خواهم بروم خانه ی یکی از دوست هام اشکالی ندارد؟»🙁 هرکس دیگری بود نمی گذاشت خودمختار عمل کنم و می گفت نه. نگفت. بزرگوارانه رضایت داد بروم.😊 صبح هم رأس ساعتی که گفته بود آمد دنبالم. راه افتادیم رفتیم طرف کردستان. همان پاوه ی خودمان.🤗🌹 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_پنجاه‌و‌چهارم نزدیکای صبح بود که شروع کرد به خواندن: تشنه‌ی آب فراتم
#شهیدهمت به روایت همسرش3 #قسمت_پنجاه‌و‌پنجم شب بود. باران می آمد. #ابراهیم در تمام سیر کرمانشاه تا پاوه، هرجا که سنگری می دید و نیروهای بومی، پیاده می شد می رفت پیش شان، باشان حرف می زد، درددل می کرد☺️، به حرف شان گوش می داد. آن ها هم که انگار پدرشان را دیده باشند از نبودن چندروزه ی او می گفتند و از سنگرهاشان که آب گرفته بود اذیتی که شده بودند و گلایه ها.😞 وقتی آمد نشست توی ماشین🚕 دیدم آرام و قرار ندارد. حتی گفت تندتر برویم بهترست. تا پامان رسید پاوه، مرا برد گذاشت توی همان ساختمان و اتاقی که با دوستانم در آن زندگی کرده بودم و خودش سریع رفت سپاه، برای پیگیری سختی هایی که بچه ها داشتند در آن سنگرها می کشیدند.🍃 فردا ظهر آمد گفت «امروز سمینار فرمانده های سپاه ست. باید سریع بروم تهران.اجازه می دهی؟»🙂 رفت. ده روز بعد آمد. ما آن جا، توی کردستان، اصلاً زندگی مشترک نداشتیم. فرصت نشد داشته باشیم. حتی در آن دو سال و دو ماهی که با هم زندگی کردیم.🙁 و من روز به روز تعجبم بیشتر می شد. چون #ابراهیم را آدم خشنی می دانستم و حتی ازش بدم می آمد. اما در همان مدت کوتاه و بدون اینکه پیش هم باشیم بم ثابت شد که #ابراهیم چقدر با آن برادر #همتی که می شناختم و ازش می ترسیدم فرق دارد. یعنی حتی با همه ی آدم هایی که می شناختم فرق دارد.😌 اصلاً محبت ها فرق کرده بود. شاید خطبه ی عقد از معجزه های اسلام ست، که وقتی جاری می شود محبت به دل ها می آورد.😇❤️ راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#از_شهدا_الگو_بگیریم4⃣5⃣ #زندگی_به_سبک_شهدا 📝کم کم با جلسات #آیت‌الله_ناصری آشنا شد. #جمعه‌ها زما
⃣5⃣ 🌹 اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹 از مادرم تلفنی پرسیدم! شد سوپ..🍲😢😅 آبش زیاد شده بود ... منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️ روز دوم گوشت قلقلی درست کردم! شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻‍♀😅 تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔 ❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻‍🍳😌🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f