°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۲ 🌸 زائرِ ویژهی امام رضا علیه السلام #امام_رضا #مشهد #زیارت #رزق #
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۲
✍ زائرِ ویژهی امام رضا علیه السلام
#متن_خاطره
یه روز فرید بهم گفت: مادر! اجازه بده برم مشهد به زیارتِ امام رضا علیهالسلام... بهش گفتم: نه! تو تنها پسرمی؛ میترسم توی راه اتفاقی برات بیفته...
این قضیه گذشت و فرید رفته جبهه و اونجا مجروح شد . از جبهه برای درمان بردنش مشهد. همونجا کنار امام رضا علیهالسلام شهید شد و پیکرش رو اطرافِ ضریح طواف دادند. بعد برای دفن کردن آوردند شیراز
✍خاطره ای از زندگی شهید فرید شهابینژاد
📚منبع: کتاب لحظههای تماشا ، صفحه ۸۸
#امام_رضا #مشهد #زیارت #رزق #شهیدنوجوان #شهیدشهابینژاد
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۳ 🌸 فرماندهی خاکی یعنی این ... #اخلاص #فرمانده #شهیدزین_الدین #توا
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۳
✍ فرماندهی خاکی یعنی این ...
#متن_خاطره:
رفتم دستشویی و دیدم آفتابهها خالیه. تا رودخانهی هور فاصلهی زیادی بود و نزدیکتر هم آب پیدا نمیشد. زورم می آمد این همه راه رو برم برای پُر کردنِ آفتابه. به اطرافم نگاه کردم و یک بسیجی دیدم. بهش گفتم: دستت درد نکنه! میری این آفتابه رو آب کنی؟ بدون هیچ حرفی قبول کرد و رفت تا آب بیاره. وقتی برگشت ، دیدم آبی که آورده کثیفه. بهش گفتم: برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب برمیداشتی، تمیزتر بودا... دوباره آفتابه رو برداشت و رفت آبِ تمیز آورد. بعداً که اون بسیجی رو شناختم، شرمنده شدم. آخه ایشون آقا مهدی زین الدین بود؛ فرماندهی لشکرمون....
✍خاطره از زندگی سردار شهید مهدی زینالدین
📚منبع: کتاب آقا مهدی، صفحه ۹۹
#اخلاص #فرمانده #شهیدزین_الدین #تواضع #تقوا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۴ 🌸 ایدهی جالبِ شهید تهرانیمقدم برایِ موفقیت در کارهای بزرگ و مشکل
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۴
✍ ایدهی جالبِ شهید تهرانیمقدم برایِ موفقیت در کارهای بزرگ و مشکل
#متن_خاطره
برای انجام یک کار بزرگ انتخاب شدم که توی فناوریاش مشکل داشتیم. حسن آقا من را دید و گفت: اگه میخواهی توی اینکار موفق باشی، بچههای گروهتون رو جمع کن. دست به هم بدین. همقسم بشین و بگین: خدایا! ما برای رضای تو اینکار رو میکنیم. هر چه هم ثواب داره، خودمون نمیخواهیم، تمام ثوابش برسه به حضرت زهرا سلام الله علیها...
همینطور هم شد. البته بچهها خالصانه به حرفِ حسن آقا عمل کردند و اونکار در کوتاهترین زمان (که کسی فکرش را نمیکرد) انجام شد...
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن تهرانیمقدم
📚منبع: پایگاههای اینترنتی شهید آوینی و تبیان
#حضرت_زهرا #توسل #موفقیت #شهیدتهرانیمقدم #رضای_خدا #اخلاص
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۵ 🌸 توصیهی شهید همت به همسرش برای موفقیت در خانهداری #خانهداری #
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۵
✍ توصیهی شهید همت به همسرش برای موفقیت در خانهداری
#متن_خاطره
از وقتی که ظرف تفلون خریده بودیم، محمد ابراهیم چند بار بهم گفته بود: یادت نره! فقط قاشقِ چوبی بهش بزنیا! لایهی تفلونش خراب نشه ها!!!
دیگه داشت بهم بر میخورد. با دلخوری گفتم: ابراهیم! تو که اینقدر خسیس نبودی...
برای این که سوء تفاهم نشه، سریع گفت: نه! خسیس نیستم؛ اما آدم تا جایی که میتونه باید همه چیز رو حفظ کنه؛ باید از اسراف جلوگیری کرد؛ باید طوری زندگی کنیم که کوچکترین گناه هم نکنیم...
📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمّد ابراهیم همّت
📚منبع: یادگاران۲ « کتاب شهید همت» صفحه ۳۵
#خانهداری #همسرداری #موفقیت #شهیدهمت #اسراف #تقوا
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۶ 🌸 شهردار شهیدی که از دستفروشها به شکل عجیب و جالبی حمایت کرد #دس
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۶
✍ شهردارِ شهیدی که از دستفروشها به شکل عجیب و جالبی حمایت کرد
#متن_خاطره
خیابون پُر شده بود از دستفروش. تصمیم گرفتیم بساطشون رو جمع کنیم؛چرخ و گاریشون رو هم توقیف کنیم تا دست از این کارها بردارند. اما محمّد ابراهیم مخالفت کرد و گفت: اینکه نمیشه راه حل... این دستفروشها همگی فقیر و زحمتکش هستند؛ راه دیگهای برای کاسبی ندارند ...
محمّد ابراهیم یک راهحل داد و خودش هم عملیاش کرد . رفت و گوشه ای از شهر، یک بازارچه برایشان ساخت و به هر کدامشون یک غرفه دارد ...
اینجوری هم دستفروشها به کاسبی شان میرسیدند و هم خیابانها شلوغ نمی شد...
📌خاطره از زندگی شهردار شهید محمد ابراهیم احمدپور
📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۴۶
#دستگیری_از_فقرا #بیتفاوت_نبودن #ایده_شهدایی #شهیداحمدپور #شهردار
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۷ 🌸 علت شهادت: تشنگی ... این خاطره روضه است #شهادت #تشنگی #امام_حسی
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۷
✍ علت شهادت: تشنگی ... این خاطره روضه است
#متن_خاطره:
تیر ماه بود که عملیات رمضان شروع شد. درست در ماه مبارک رمضان. گرمای بالای ۵۰ درجه آدم رو کلافه می کرد. آنقدر آفتاب داغ میشد که اسلحهها دستانمون رو میسوزاند. عملیاتی که خیلی از رزمندهها لب تشنه و مظلومانه به شهادت رسیدند. عدهای از بچهها رفتند تا مجروحهای شب قبل رو بیارن. وقتی برگشتند، با گریه گفتند: همهی بچهها شهید شدند گفتم: تیر خلاص زدند بهشون؟ گفتند: نه! از تشنگی شهید شدند...
📚منبع: کتاب راهنمای زائران راهیان نور ، صفحه ۷۴
#شهادت #تشنگی #امام_حسین #عملیات_رمضان #ماه_رمضان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۸ 🌸 شهیدی که امام خمینی دلتنگش شده بود... #ولایت_پذیری #تکلیف_گرایی
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۸
✍ شهیدی که امام خمینی دلتنگش شده بود...
#متن_خاطره
عهد کرده بود تا وقتی که دشمن توی خاکِ ایران حضور داره، برنگرده تهران. نه مجلس میرفت، نه شورایِ عالیِ دفاع...
یک روز آقا سید احمد خمینی تماس گرفتند و گفتند: به دکتر چمران بگین بیاد تهران...
بهشون گفتم: دکتر عهد کرده تا دشمن توی ایران حضور داره، نیاد تهران...
آقا سید احمد گفتند: به دکتر بگید امام دلتنگشون شدند و گفتند که آقا مصطفی بیاد می خواهم ایشان رو ببینم...
وقتی به دکتر چمران گفتم امام خمینی میخواهد شما را ببیند، گفت: چشم! همین فردا می روم...
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید دکتر مصطفی چمران
📚منبع: یادگاران۱ «کتاب شهید چمران» صفحه ۹۲
#ولایت_پذیری #تکلیف_گرایی #دنیاگریزی #شهیدچمران #مقاومت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۰۹ 🌸 برخورد عجیب سردار با مردم مظلوم روستای محروم... #جهاد #تکلیف_گر
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۹
✍ برخورد عجیب سردار با مردم مظلوم روستای محروم...
#متن_خاطره
رفته بود کویر. میخواست راهِ رفت و آمدِ قاچاقچیان رو ببنده. همونجا با مشکلِ آبِ مردمِ روستا آشنا شد. قناتهای روستا خشکیده بود و باید لایهروبی میشدند. علیآقا ماشینش رو فروخت. و رفت با پولش امکانات لازم رو خرید و قناتها رو تعمیر کرد. مشکل حل شد و آب روستا راه افتاد
📌خاطره از زندگی سردار شهید علی معمار
📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۶۵
#جهاد #تکلیف_گرایی #ایثار #کمک_به_فقرا #شهیدعلی_معمار #بی_تفاوت_نبودن
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۱۰ 🌸 وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم ، افلاکی میشویم #تواضع #اخلاص
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۱۰
✍ وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم، افلاکی میشویم
#متن_خاطره
فرماندهمون بود، اما برای گرفتنِ غذا مثلِ بقیهی رزمندهها توی صف میایستاد. سرِ صفِ غذا هم وقتی نفراتِ جلویی به احترام آقا محمود کنار میرفتند تا ایشان زودتر غذاش رو بگیره ، با عصبانیت ول میکرد و میرفت. وقتی هم نوبت بهش میرسید، آشپزها غذای بهتر براش می ریختند، اما آقا محمود متوجه میشد و غذا رو میداد به رزمندهی پشت سری...
📌 خاطره از زندگی سردار شهید محمود کاوه
📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۲۳
#تواضع #اخلاص #ساده_زیستی #تقوا #شهیدمحمودکاوه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۱۱۱ 🌸 شهیدی که در عالم رویا امامزمان(عج) به او فرمود: از تو راضیام ...
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۱۱
✍ شهیدی که در عالم رویا امامزمان(عج) به او فرمود: از تو راضیام ...
#متن_خاطره
مصطفی هراسان از خواب بیدار شد؛ اما دیدم داره میخنده. علت رو که پرسیدم،گفت: توی خواب بالای یک تپه ایستاده بودم که امام زمان(عج) رو دیدم. آقا دست روی شانه ام گذاشتند و فرمودند: مصطفی! از تو راضی هستم...
📌خاطرهای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدیروشن
📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون به نقل از همسر شهید
#تکلیف_گرایی #پرکاری #تلاش #تقوا #شهیداحمدی_روشن #امام_زمان #عاقبت_به_خیری #علم_و_دانش
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۱۱۲ 🌸 نامهی عاشقانهی شهید برای من و شما... #بسیار_زیبا #عاشقانه #غیرت
.
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۱۲
✍ نامهی عاشقانهی شهید برای من و شما...
#بسیار_زیبا
#متن_خاطره
یادداشتی از سردار شهید سید مجتبی هاشمی (فرمانده جنگهای نامنظم):
ای جوانان؛ ای پسران و دختران عزیزم؛ و این نورِدیدگانم!
ما در سنگرِ جبههی حق علیهِ باطل پشتِ دشمنان را شکستیم؛ و از برای آرامش شما چه شبها که نخوابیدیم...
ما از شما دفاع کردیم؛ ما از ناموسمان دفاع کردیم...
میدانم که میدانید غنچههای نشکفتهای را زیر تانکهای بعثیون فرستادیم، تا شما در آرامش به سر ببرید؛ تا هیچ ابرقدرتی نتوانند نگاه چپ به شما بکند...
من و تمامِ سربازانِ جان بر کفِ امام فدای یک تار موی شما... بدانید که تا ما در سنگرِ نبرد هستیم، هیچ نامردی نمیتواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد...
#عاشقانه #غیرت #مردانگی #ایثار #شهیدسیدمجتبیهاشمی #وصیتنامه #جهاد
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • . . سَر جدا تحویلت دادم❗️ #شهید_ابراهیم_همت #حسین_یکتا🎤 . . 🌱🌈🌸 http://eitaa.co
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
❤️🍃❤️
✍ یکے از اصلیترین رموزِ موفقیتِ #شهیدهمت☺️👇
#متن_خاطره
سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود😞. از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️
تا نماز بخونه.گفتم👌: شما حالت خوب نیست😒، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون😒. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت☺️☝️: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم😣. حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین🙁. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش☹️. #محمدابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...👌☺️❤️
📌خاطره ای از زندگی سردار #شهیدمحمّدابراهیمهمّت
📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید
#شهیدهمت #نماز_اول_وقت #تقوا
#التماس_دعا🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f