eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
993 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
😍😍❤️ مثلا" خنده یِ تو قاتل جانـم بشود این دل انگیز ترین قتلِ جهـان خواهد شد . . . 🌷شهید همت🌷 📎،روزتون متبرک با 🌺 @hemmat_channel
🌸دوازدهم فروردین ماه سال 1334 در شهرضای اصفهان، در خانواده ای مذهبی و در خانه ای کوچک، فرزندی به دنیا آمد که نام گرفت و در همان شهر بزرگ شد و تربیت یافت😊. او پسری بود که پدر و مادرش به واسطه رخدادی شگفت، تولد او را مرهون کرامتی بزرگ از امام حسین علیه السلام می دانستند🌱. ، سومین فرزند خانواده و همان ، فرمانده لشکر 27 محمدرسول اللّه صلی الله علیه و آله بود.😌✌️ روحیه کمک به دیگران و هم چنین رعایت حقوق مردم،از همان دوران کودکی در وجود موج می زد.وقتی به همراه برادرش برای کار به مزرعه شان🌾 می رفتند،اگر کسی پا روی محصولات مزرعه های همسایه می گذاشت،او بسیار ناراحت می شد🙁،یا این که،در پایان هر سال تحصیلی، کتاب هایش را جلد و مرتب می کرد و آن ها را به دانش آموزان بی بضاعت هدیه می داد👌. ، این ویژگی را از پدری زحمتکش و پرکار آموخته بود که با وجود فقر و تنگ دستی،در مقابل سختی ها،ایستادگی می کرد تا بچه هایش رنجِ طاقت فرسای فقر را در زندگی احساس نکنند🙂.مادر شهیدهمّت نیز زن بسیار مؤمنی بود و می کوشید بچه ها را ازهمان اوایل کودکی،با نماز و مسایل دیگر مذهبی آشنا سازد. در پرتو تربیت چنین پدر و مادر دل سوزی،از همان‌ پنج،شش‌ سالگی،نمازهایش را مرتب می خواند و بسیاری از سوره های کوچک قرآن را حفظ کرده بود.❤️ ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعالیتها و مبارزات دوران ستم شاهی اوّلین راهپیمایی با آغاز فعالیت های سیاسی و انقلابی مردم شهرهای مختلف کشور بر ضد شاه، زمانی که از راهپیمایی های مردمی باخبر شد👌، تصمیم گرفت که به کمک دوستانش، در شهرضای اصفهان راهپیماهایی بر ضد نظام بر پا کنند. او به دلیل عشق و علاقه به امام خمینی رحمه الله و اسلام و با وجود حکومت نظامی، توانست اولین راهپیمایی مردمی شهر را به راه اندازد😊. پس از مدتی، تصمیم گرفت تا مجسمه شاه را که در میدان بزرگ شهر قرار داشت، پایین بکشد☝️. بنابراین، به کمک دوستانش در ماه محرم 1356، زمانی که مردم شهر در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی به طرف میدان می آمدند، با کمک چند تن از دوستانش، مجسمه را پایین کشیدند🍃 و مردم در حالی که تکه های مجسمه را در دست داشتند، شعار «مرگ بر شاه» سر می دادند.😌✌️ ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ماجراي خواندني از زبان پدرش مي‌خواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منوهم ببر، مشكلي پيش نمي‌آيد. هر جوري بود راضيم كرد🌸. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر.😞 دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدي نيست. چون علايم حيات نداره.😢 وقتي برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نمي‌خورم! بريم حرم. هرجوري كه مي‌توان منو برسون به ضريح آقا💔. زير بلغ‌هاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌اي واسه زيارت.✨ با حال عجيبي شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه براي نماز بيدارش كردم. با خوشحالي بلند شد☺️ و گفت: چه خواب شيريني بود. الان ديگه مريضي ندارم. بعد هم گفت: توي خواب خانمي رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، و فرمودند:کودک تو از دنیا رفت ولی اینکه دست خالی برنگردی یک کودک از خودمان به تو امانت میدهیم و باید اسمش را بگذاری😊 بردمش پيش همون پزشك. 20 دقيقه‌اي معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعني چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولي امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد🙁؟ كي اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردني نيست، امكان نداره!؟☹️ خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توي فكر. وقتي بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. .☺️🌹 راوی:پدرشهید شهیدمحمدابراهیم‌همت فرزند علی اکبر متولد 13فروردین 1334 در شهرضا است🌸 😍 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یکی از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ سرتاپاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️ تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت☺️☝️: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم😣. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...😊 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 🔴یکے از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ 👇 سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود😞. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️ تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست😒، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم☺️... کنارش ایستادم. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش☹️. حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده... 📌خاطره ای از زندگی سردار 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید🌹 ✨ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • _ تعقیب .. قبل از انقلاب هم اهل مبارزه و فعالیتهای سیاسی بود👌. دایم با قم در ارتباط بود؛ به آن‌جا می‌رفت و نوارها📼 و اعلامیه‌های📑 جدید حضرت امام(رحمه الله علیه) را می‌گرفت و با خود به «شهرضا» می‌آورد. در خانه قدیمی ما سردابه‌ای بود كه از آن استفاده نمی‌كردیم. اعلامیه ها و شب‌نامه‌ها را به آن‌جا می‌برد و مخفی👀 می‌كرد تا در فرصت مناسب آنها را توزیع كند. یك ‌بار كه به قم رفته بود، با یك گونی اعلامیه و نوار به شهر برگشت😱. در راه، گونی را داخل جعبه بغل اتوبوس گذاشته بود. وقتی در فلكه صاحب‌الزمان(عج) از اتوبوس پیاده🚌🚶 می‌شود، پاسبانهایی👮 كه آن‌جا ایستاده بودند، متوجه او و گونی می‌شوند و تعقیبش می‌كنند. 👀 در آن موقع، در خانه بودم. آخر شب بود كه دیدم در باز شد و با عجله آمد تو و تا مرا دید، گفت:«مادر خواب است یا بیدار؟»😐 گفتم: «خواب است؛ چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «هیچی. فقط بروید پشت بام و مراقب كوچه باشید ببینید چه خبر است.»😑 رفتم روی پشت بام و دیدم پاسبانها داخل كوچه مشغول پرس و جو هستند😶. آمدم پایین. دیدم در همین فاصله، گونی را با طناب از دیوار پشت منزل آویزان كرده است.پرسیدم: «چه كار كردی؟ اینها برای چی این‌جا آمده‌اند😕؟» گفت: «هیچی؛ وقتی می‌آمدم، پاسبانها متوجه گونی شدند و تا این‌جا تعقیبم كردند.»😟 گفتم: «حالا می‌خواهی چكار كنی؟» گفت: «كاری ندارد، فقط كمك كن تا از دیوار پشتی بروم.»🙁 او را از دیوار رد كردم. گونی را كه آویزان كرده بود، برداشت و فرار كرد.🏃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • _ تعقیب .. قبل از انقلاب هم اهل مبارزه و فعالیتهای سیاسی بود👌. دایم با قم در ارتباط بود؛ به آن‌جا می‌رفت و نوارها📼 و اعلامیه‌های📑 جدید حضرت امام(رحمه الله علیه) را می‌گرفت و با خود به «شهرضا» می‌آورد. در خانه قدیمی ما سردابه‌ای بود كه از آن استفاده نمی‌كردیم. اعلامیه ها و شب‌نامه‌ها را به آن‌جا می‌برد و مخفی👀 می‌كرد تا در فرصت مناسب آنها را توزیع كند. یك ‌بار كه به قم رفته بود، با یك گونی اعلامیه و نوار به شهر برگشت😱. در راه، گونی را داخل جعبه بغل اتوبوس گذاشته بود. وقتی در فلكه صاحب‌الزمان(عج) از اتوبوس پیاده🚌🚶 می‌شود، پاسبانهایی👮 كه آن‌جا ایستاده بودند، متوجه او و گونی می‌شوند و تعقیبش می‌كنند. 👀 در آن موقع، در خانه بودم. آخر شب بود كه دیدم در باز شد و با عجله آمد تو و تا مرا دید، گفت:«مادر خواب است یا بیدار؟»😐 گفتم: «خواب است؛ چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «هیچی. فقط بروید پشت بام و مراقب كوچه باشید ببینید چه خبر است.»😑 رفتم روی پشت بام و دیدم پاسبانها داخل كوچه مشغول پرس و جو هستند😶. آمدم پایین. دیدم در همین فاصله، گونی را با طناب از دیوار پشت منزل آویزان كرده است.پرسیدم: «چه كار كردی؟ اینها برای چی این‌جا آمده‌اند😕؟» گفت: «هیچی؛ وقتی می‌آمدم، پاسبانها متوجه گونی شدند و تا این‌جا تعقیبم كردند.»😟 گفتم: «حالا می‌خواهی چكار كنی؟» گفت: «كاری ندارد، فقط كمك كن تا از دیوار پشتی بروم.»🙁 او را از دیوار رد كردم. گونی را كه آویزان كرده بود، برداشت و فرار كرد.🏃 در همین موقع، پاسبانها در خانه را زدند. رفتم در را باز كردم. چند نفر ریختند توی خانه. پرسیدم: «چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟» سراغ را گرفتند.گفتم: «می‌بینید كه خانه نیست.» گفتند: «تا این‌جا تعقیبش كرده‌ایم. بگو كجا پنهان شده؟» با خونسردی گفتم: «از كجا بدانم كجا مخفی شده. می‌بینید كه این‌جا نیست.😒 اصلاً این خانه من و این هم شما، هر جا را می‌خواهید بگردید.»😮 پاسبانها شروع به جستجو كردند. تمام خانه را زیر و رو كردند ولی اثری از پیدا نكردند. خودش را به باغهای🌳 اطراف شهر رسانده، اعلامیه‌ها را مخفی كرده و متواری شده بود🏃. سه روز از او خبری نداشتیم تا این ‌كه به خانه آمد، در حالی كه تمام اعلامیه‌ها🗞 را بین مردم پخش كرده بود. راوی : پدر شهید ❤️ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ❤️🍃❤️ ✍ یکے از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ ☺️👇 سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود😞. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️ تا نماز بخونه.گفتم👌: شما حالت خوب نیست😒، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون😒. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت☺️☝️: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم😣. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین🙁. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش☹️. حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...👌☺️❤️ 📌خاطره ای از زندگی سردار 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید 🌹 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 🔴یکے از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ 👇 سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود😞. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره😢؛ اما رفت وضوگرفت☺️ تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست😒، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور🍚، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم☺️... کنارش ایستادم. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش☹️. حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده... 📌خاطره ای از زندگی سردار 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسرشهید🌹 ✨ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f