🌷| یکی از رزمندگان فاطمی قدیما خواب #شهید_ابوحامد رو دیده بودند..
از شهید پرسیدند: در چه حالی هستید؟
شهید ابوحامد فرمودند: "داریم با رفقا آماده میشیم #اربعین پیاده از نجف بریم کربلا..."
جالب اینجاست که شبیه همچین خوابی هم درمورد #شهید_فاتح دیده بودند که شهید در خواب به اون رزمنده فرمودند:
"اگه میخوای مارو ببینی اربعین #کربلا باش...! |🌷
#شهید_رضا_بخشی🌷
#فاتح_دلها
🍃🌹 @hemmat_hadi
همیشه میگفت فرمانده باید #خونسرد باشه تا بتونه خوب فکر کنه و نیروهاش رو تو #بدترین شرایط جمع و جور کنه
فرمانده که تو میدون #آروم باشه نیروهاش هم راحتتر میجنگند...!
بعد از درگیری یک ساعته با مهاجمین #داعشی از ناحیه #پهلو مورد اصابت قرار گرفت، گلوله وارد #ریه سمت چپ ایشان شد که باعث خونریزی شدید شده و بعد از حدود بیست دقیقه ایشان به #شهادت می رسد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
❤️ @hemmat_hadi
#جواز_کربلا
خیلی دوست داشتم اربعین کربلا باشم،اما پدرم موافق نبود.چند روز بیشتر به #اربعین نمانده بود. دلم شکست💔 و با همان حال به دانشگاه رفتم.
در گوشهای باخودم خلوت کردم.عکس محمدرضا را روبرویم گرفتم و شروع به دردودل کردم واز او خواستم دست مرا بگیرد.ظهر که شد،برادرم خبرداد پدر راضی شده،من #زائرکربلا شدم.
راوی:دوست #شهید_محمدرضا_دهقان
#کتاب_ابووصال
❤️ @hemmat_hadi
#تا_اربعین
✍آفتابی که به زائر امام حسین علیه السلام میتابد، مانند هیزم گناهاناش را میسوزاند.
💚✨امام صادق علیه السلام :
👌زائرِ امام حسین علیه السلام وقتى به قصد #زيارت از خانهاش خارج شد، سايهاش بر چيزى نمیافتد مگر اینکه آن چيز برايش دعا میکند.
👌و هنگامى كه #آفتاب بر سرش بتابد، گناهانش را میسوزاند همانطور كه آتش #هيزم را میسوزاند.
ازهمه زائرین گرانقدر التماس دعا داریم.
📚کامل الزیارت ، ص۲۷۹
@hemmat_hadi
راوی_همسر_شهید :
کمیل خط زیبایی داشت
به هرمناسبتی بود شعر عاشقانه ای پیدا می کرد و برام می نوشت
بعدهم تزئینش می کرد و بهم هدیه می داد.
یه روز که به اتاقش رفتم.
دست نوشته هایی از کمیل دیدم 📝
همه ی اون ابیات و شعر هارو به امام زمان (روحی لک الفداه) تقدیم کرده بود ... ❤️
به این همه عشق کمیل نسبت به امام زمان غبطه میخوردم.
#شهید_کمیل_قربانی🌷
🍃🌹 @hemmat_hadi
♨️این جور آدمها #شهید می شوند
کسـانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و به سعادت آدم ها عشـ❤️ـق بورزند، به جای اینکه بمیرند #شهید_میشوند.
این شهادت 🌷آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تاثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به #سعادت خواهد کرد.
#شهدا بهتر از فرشته ها ، به کمک ما آدمهای مُردنی می شتابند👌.
#علیــرضا_پناهیـان
🌹 @hemmat_hadi
💠آیت الله بهجت (ره)
⚜خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام ردّ می شود!
💟خیرین عزیزی که قصد سهیم شدن در این امر خیر رو دارند محبت کنند کمکهای نقدی خودشون رو به شماره کارت زیر واریز کنند👇🏻
5859-8310-9223-4680
رامین بادپیما بانک تجارت
💐لطفا سؤالات ، کد و تصویر فیش واریز رو به ای دی زیر ارسال کنید:
🌼 @shahid_hadi
👌زمان شرکت در قرعه کشی رو ان شاءالله بعد از جمع شدن هدایا خدمتتون میزاریم.
🌺 #طرح_خیریه_شهید_ابراهیم_هادی
💠 #کمک_هزینه_سفر_به_کربلا به مبلغ 500 هزارتومن در کانال خیریه شهید ابراهیم هادی زیر نظر کانال سلام بر ابراهیم
جهت عضویت لینک زیر را لمس کنید👇
http://eitaa.com/joinchat/3681550344C0fd6e137dd
سلام بر ابراهیم
💠آیت الله بهجت (ره) ⚜خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فر
با عرض سلام و التماس دعای فرج
دوستان قرعه کشی شروع شده هم میتونید برا ثبت نام و هم کمک به طرح وارد کانال بشید و با ایدی های مرتبط در ارتباط باشید
#خاطرات_شهدا 🌷
💠▫️تا آخر بخوانید
#خواهر_شهید
(هو الحَقُّ المُبین)
همیشه روضه شنیده ایم ⚡️اما #دیدنش هم عالمی دارد...
💢▫️صحنه اول:
محمدرضا از #سوریه تماس گرفته؛ پشت تلفن التماس میکند:
-مامان! توروخدا دعا کن #شهید بشم.
+تو #خالص شو، شهید میشی...
-به خدا دیگه خالص شدم. دیگه یه ذره ناخالصی تو دلم نیست🚫.
+پس شهید میشی🕊.
_ حالا که راضی شدی، دعا کن #بی_سر برگردم.
💢▫️صحنه دوم:
مهمان #معراج_شهدا شدیم. قرار است بدنِ پاره جگرمان را تحویل بگیریم و وداع کنیم. بعد از #چهل روز دلتنگی، با خودم گفتم محکم در آغوشش می گیرم و التماسش میکنم سلام و ارادت و دلتنگی مرا به #سیدالشهدا برساند. اما...
⇜ به سینه اش دست نزن🚫.
⇜نمی شود در آغوشش بگیری.
⇜صورتش را آرام ببوس و اذیتش نکن.
⇜به #سرش زیاد دست نزن.
مضطر به روی ماهش نگاه کردم و پرسیدم: #برادر! چه کردی با خودت⁉️
💢▫️صحنه سوم:
شب قبل از #تشییع است. مادر بی تاب شده، قرار ندارد. دست به دامان شهدای #کهف_الشهدا شدیم . مادر با همرزم محمدرضا در کهف خلوت کرده:
_ بگو محمد چطور شهید شد؟
+بگذرید...
_ خودش گفت دوست دارد بی سر برگردد.
+همانطور که دوست داشت شد؛ #بی_سر و #اربا_اربا...
💢▫️صحنه چهارم:
برای بدرقه اش نشسته ایم کنار منزل جدیدش
#آرام_در_خاک_خفته
بی ترس و بی درد و آرام.
متحیر ایستاده و این پا و آن پا می کند،
_ پس چرا #تلقین نمیخوانی⁉️
_ #بازویی نیست که تکان دهم و تلقین بخوانم...
🔸حالا میدانیم
⇜اربا اربا یعنی چه
⇜ #ذبیح یعنی چه،
⇜ #خَدُّ_التَّریب یعنی چه،
⇜ #شکستن_صورت یعنی چه
🔹از تو ممنونیم که به اندازه بال مگسی، #درد سیدالشهدا را به ما چشاندی، گوارای وجودت نازنینم.
🌾آسان و سختِ عشق، سوا كردنى نبود!
🌾ما نيز مهر و قهر تو در هم خريده ايم
#شهید_محمد_رضا_دهقان
💠: @hemmat_hadi
مرتب به سخنرانی #آقا گوش می داد.
مخصوصا اگر موضوع صحبتشون #جوانان و مطالباتی که آقا از این قشر داشتند.
سپاه رو هم صرفا معبری برای #شهادت می دید.می گفت:هر کسی لیاقت پوشیدن این لباس سبز رو نداره🚫.
من سی سال وقت دارم که خودمو به این جایگاه برسونم،10 سالم گذشت این 20 سال رو اگر نرسم به آن، عقب می مانم.
#شهید_علیـرضا_بریری
🌹 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
💠✨دلـداده ی اربـاب بـود
درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن #آخـرین فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل #قبـر.
💠▫️بدنـم بیحـس شـده بـود، #زانـو_زدم ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود . بایـد #وصیـتهای محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام میدادم.
💠✨پیـراهـن #مشڪی اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که #محـرم_ها می پوشیـد. یڪ #چفیـه مشـکی هم بـود ، صـدایـم میلرزیـد .
💠▫️بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی #بدنـش ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با #وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور #گردنـش.
💠✨جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« میخواسـت بـراش #سینـه_بزنـم ؛ شـما میتونیدیا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید.
💠▫️دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمیتوانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه #محـمـدحسـیـن. بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود.
💠✨نمیدانم #اشـک بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« #خودت بگـو » نفسـم بالا نمیآمد .
💠▫️انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و #گلـویم را فـشار میداد، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم :
🔗از حـرم تـا قـتلگـاه
#زینـب صـدا میزد حسـیـن
دسـت و پـا میزد #حسـیـن ؛
زینـب صـدا میزد حسـیـن ...
💠✨سینـه میزد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان میخورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را #انجـام_دادم ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ #پـای_اربـاب تـازه سینـه زده بـود ...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
📚برشی از کتاب قصه دلبری
(شهید محمدخانی به روایت همسر)
❤️ @hemmat_hadi
سلام علیکم
🔺کسانی که کتاب سلام بر ابراهیم را دارند و خوانده اند ، اگر لازم ندارند و تمایل داشتند کتاب به صورت وقف در گردش خوانده شود ، اطلاع بدهند به بنده تا ان شاءا... افراد بیشتری بتوانند کتاب را بخوانند و بتوانیم کتاب را بهشون برسانیم .
🔻یا دوستانی که برای خرید کتاب تمایل ب همکاری دارند لطفا به ایدی 👇مراجعه کنند دوستداران شهید ابراهیم هادی وشهدا بسم الله...
🆔 @shahid_hadi
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#خاطـرات_هـادے_زندگیمان
🔸 شهادت فرمانده 🔸
✍شب سوم محاصره از راه رسید.از شدت درگیرے ها در اطراف تپہ دوقلو میشد حدس زد کہ نیروهای ایرانے دوباره عملیات ڪردند.
بچه ها درست حدس زده بودند.آن شب یعنے غروب سه شنبه 19بهمن مرحلہ ى دیگر عملیات با حمله ى تیپ سلمان برای نجات سالم ها و انتقال مجروحان انجام شد.
این حمله ابتدا برای تصرف تپہ های دوقلو شروع شد.تپه هاے دوقلو به تصرف نیروهاے گردان جعفر طیار و گردان میثم درآمد و درگیری تاصبح طول کشید ولے نیروها نتوانستند عملیات را ادامه دهند.
❀🌼❀
✍البته دراین شرایط سالم میتوانستند از شرایط ایجاد شده استفاده ڪنند و عقب نشینے نمایند،ولی بخاطر مجروحان این کاررا نکردند.
آن شب تعدادے از امدادگران گردان مالک،بہ همراه یک گروهان آر پی چی زن برای ڪمک رسانی به گردان ڪمیل در اختیار ثابت نیا گذاشته شد.
آن ها میخواستند از تپہ های دوقلو عبور کنند و بچہ های گردان ڪمیل را به عقب بیاورند،گروهان آرپی جی زن در تپه دوقلو درگیر شدند و ثابت نیا توانست با استفاده از امنیت نسبے بوجود آمده امدادگران رابه سمت کانال اول ببرد.
امداد گران تعدادے از مجروحان را که ازشب اول در میدان مانده بودند بہ عقب بردند.اما ثابت نیا باآن ها برنگشت.
❀🌻❀
✍او درحوالے ڪانال دوم ماند تا بتواند در فرصتے مناسب خودش را بہ ڪانال سوم برساند و بقیه نیروها را به عقب بیاورد.
در همین هنگام که ثابت نیا با چشمان جست و جو گر و نگرانش ،در پی راهے برای رسیدن بہ یاران همرزمش بود ترکشے سرڪش،پهلوے فرمانده دلاور گردان ڪمیل را شکافت و اورا به زمین انداخت.
چشمانش سیاهے رفت لحظہ ى شهادت یارانش پیش چشمانش بود. تنها ساعتے طول ڪشید تا براثر خون ریزی زیاد ،روح ملکوتے اش به آسمان پرواز کند
❀🌹❀
✍.او تالحظه ى شهادت لحظہ ای از نیروهای دلاورش غافل نشد و سرانجام خود نیز عاشقانه بہ یاران شهیدش پیوست.
در آن شب اتفاق دیگرے نیز افتاد بے سیم ما مرتب توسط دشمن شنود میشد.یک باره از آن سوے خط توسط بی سیم به ما اطلاع داده شد ڪه از سمت راست نیروی کمکے به شما ملحق خواهد شد.
یکے از بچہ ها باتعجب گفت ؛سمت راست ما ڪه نیروهای دشمن هستند ،چطور نیروی کمکے میخواهد بیاید!؟
چند دقیقه بعد سرو ڪله ى ستون نیروهای ڪمکے پیدا شد!!آن ها درست درمقابل دید دشمن با همان لباس بسیجے و پیشانے بند و ...بہ سمت ما آمدند!!
❀🌷❀
✍عجب اینکه دشمن هم بسوی آنها شلیڪ نمیکرد!!
خیلے بما نزدیک شده بودند بچہ ها حسابے مشکوڪ بودند. نکند این ها همان نیروهای پلید منافقین باشند.
این عملیات تااین جا هم باخیانت منافقین روبرو بوده.
یکے از بچه ها اسلحہ اش را مسلح ڪرد و رو به سمت ستون آن ها گرفت. بعدگلوله ای بہ ڪنار پای نفر اول شلیک کرد.
همین یک گلولہ ڪافی بود تا ماهیت آن ها شناختہ شود.آن ها همگے رو به سمت دشمن متوارے شدند!
📚برگرفته ازکتاب #راز_کانال_کمیل
@hemmat_hadi
💐🍃🌿🌸🍃🌼