eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
340 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠⇐از که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه طلبید. 💠⇐قرار بود فردا با دوستانش شود، همان روز رفتیم به شهدا، سر قبر . دیگر گریه نمی‌کرد. 💠⇐دو تن دیگر از در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم.رفت سراغ گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را . 💠⇐ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همان‌طور هم شد و محمد در سید رحمان 🎤راوی:برادر شهیــد(علــی) ♥️🍃 @hemmat_hadi
ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، #خادم بودیم برا راهیان نور جواد #مسئول ما بود جواد همه را صدا کرد برا #نماز_صبح با چک و لگد به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت اقا بلند شدیم رفتیم #وضو گرفتیم وایسادیم نماز تا همه خوندیم، گفت خب #بخوابید ساعت دو عه ساعت ۲ نصف شب نماز صبح آقا خوابید کف کانکس و #میخندید ماهم اعصابا... هیچی دیگه #پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن #راوی: رفیق شهید #شهید_جواد_محمدی🌷 #شهید_مدافع_حرم 💟: @hemmat_hadi
🌷 💠⇐از که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه طلبید. 💠⇐قرار بود فردا با دوستانش شود، همان روز رفتیم به شهدا، سر قبر . دیگر گریه نمی‌کرد. 💠⇐دو تن دیگر از در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم.رفت سراغ گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را . 💠⇐ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همان‌طور هم شد و محمد در سید رحمان 🎤راوی:برادر شهیــد(علــی) ♥️🍃 @hemmat_hadi
♦️خيلي عصباني بود سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش مي‌رساند. ولی يك هفته نشده، خبر سحري دادن‌ها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود. ♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!» ♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييك‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد. ♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و مي‌بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچه‌ها با خيال راحت #روزه گرفتند. #شهید_ابراهیم_همت ❤️ @hemmat_hadi
🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار #جالب افتاد 🔹وقتی رفتیم اونجا #پدرش هی اصرار می کرد که از این میوه ها بخورید. گفتیم حاج آقا #صرف_شده گفت نه این ویژه است این سفارش خود #حسینه! برای شما خیار و شلیل #سفارش داده. 🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که #شما قراره بیاید. صبح دیدم که خواهر حسین میگه خونه #میوه داریم؟ من گفتم چطور مگه گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم #حسین اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟ 🔹برید میوه بگیرید #خیاروشلیل بگیرید. من #مهمون دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون #مسئول حسین بوده.» مادر حسین گفت : #بار_آخری که حسین رفت باهم بودید گفتم آره حاج خانوم چطو گفت یه دونه عکسه مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با #حسین گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای بود که حسین به من داد. فرمانده شهید #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
💠 اوایل که شدیم به سوریه، هر فردی را کاری کرده بودند. یکی از های آقا " " رسوندن به خط بود..🌴 پیش خودم گفتم این همه راه اومدیم سوریه، بعد این بنده خدا، راضی شده که با اون که در داشت فقط برسونه؟؟ بعد که ،بعد اون همه شجاعت و دلاوری هایی که اونجا خلق کرد به رسید🕊 پیش خودم گفتم، چقدر من ظاهر بین بودم... (ع) هم ‌ , بود...💔 راوی: همرزم شهید @hemmat_hadi