eitaa logo
شهــــــ همت ــــــید"
26 دنبال‌کننده
376 عکس
62 ویدیو
26 فایل
کانال رسمی سردار رشید اسلام شهید محمد ابراهیم همت @HEMMATNAMEH
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 تیم ملـی فوتبال چه جانانه بازی ڪـرد از جان مایه گذاشتند و خود را سپر حمله و ضد حمله تیم مقابل ڪردند با تمام وجودشان عرق ریختند و دویدند ولی اجازه ندادند حمله های مقابل تور دروازه ایران را بلرزاند ایستادند و مقاومت ڪردند زخمی شدند و مصدوم گاهی هم بجوش می آمد حمله میڪردند و تیم مقابل را زمین گیر و ڪلافه میڪردند. 🔻آری آنجا ڪه حرف از غیـرت و ایران باشد فرقی نمیڪند تیم ملی فوتبال باشد یا تیم باشند حرف از است حرف از است حرف از است 🔺ولی فرق اینجاست ! ڪه تماشاچـی و اسپانسر و رسانه ندارند تا دفع حمله ها و ضد حمله های دشمن را به رخ جهانیان بڪـشند فـرق اینجـاست ! ڪه مدافعان حرم و دست از و همسر و فرزند شسته اند تا من و تو در آرامـــش باشیم فــرق اینجاست ! ڪه بهای دفاع از حرم پاڪشان شد ڪجایند آنان ڪه ڪف زنان و بوق زنان و پای ڪوبان تا جشن دفاع را به رخ بڪشند 💢 ڪه جانــانه و ڪردید و شدیـــد. 🌹 ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═
🌹بچـه ها مچڪــریم... ڪه جـانـانه جنگـیدیـد و دفــاع ڪردیــد و شهیـــد شدید.
Kordestan.pdf
721K
📚 کتاب « کردستان » در مورد وقایع پاوه و کردستان ۱۰۸ صفحه ✍ شهید مصطفی چمران @chamran
شهید محمود کاوه صیاد، خدا رحمتش کنه، دوازده هزار نفر برده بود مستقر کرده بود، اماشروع نمی کرد. آخر فرستاد پی محمود. گفت: آقای کاوه، دست و دلم می لرزه. نمی تونم فرمان حمله بدم. چی کار کنم ؟ محمود عصبانی شد. گفت: به قدرت خودت می خوای عملیات کنی یابه قدرت خدا؟ گفت: لااله الاالله. خُب به قدرت خدا. گفت: پس حلّه دیگه. یادگاران، جلد 6 کتاب شهید محمود کاوه، ص 53
❤️🍃 یه موتور گازی داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ... که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂 و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳 که این مجید چش شُدِه⁉️ قاطی کرده چرا⁉️ خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙 و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀 و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏 پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖 و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒 من دیدم تو روز روشن ☀️ جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ 🎌برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین
شهید چمران: «خدایا، هنگامی که شیپور جنگ طنین انداز می‌شود، قلب من شکفته شده و به هیجان در می‌آید، زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص می‌کند! » 🌷 ۳۱ خرداد سالروز شهادت شهید دکتر مصطفی چمران
شعری که سفر رهبر انقلاب به قم را طولانی‌تر کرد رهبر می‌نشیند روی صندلی و می‌خواهد احوال‌پرسی کند. اما مادر فرصت نمی‌دهد و شروع می‌کند به گله‌گذاری: آقا! انقدر غم خوردم. انقدر غصه خوردم. به خدا. حالم خیلی بد شده بود. رهبر می‌گوید چرا؟ دیروز صبح زنگ زدم دفترتون. گفتم مسئول این برنامه که من رو از دیدن آقا محروم کرده، خدا زجرش بده. توی همان حال، همه می‌زنند زیر خنده، حتی رهبر. رهبر علت را می‌پرسد. گفتم برای این که حق من این نبود. من با این وضع نمی‌تونم بیام دیدار آقا. یک ساله حتی آقا رو تو تلویزیون هم ندیدم. و می‌گوید که مریض شده و همسایه‌ها دنبال ماجرا بوده‌اند که رهبر بیاید خانه‌شان. رهبر می‌گوید نامه را دیده که شعری داشته. بعد می‌گوید: این رو به شما بگم. من امشب بنا نبود قم بمونم. فقط به خاطر شما موندم. البته خونه دو شهید دیگه هم رفتیم. اما من به خاطر شما موندم. برای این که بتونم شما رو ببینم. شعرش را قبل از آمدن رهبر برایم خوانده‌بود. دو بیت شعر که روی یک کاغذ چندسانتی و با مدادرنگی نوشته بود و فرستاده بود دفتر رهبری؛ توی همان حالت موجی بودنش. و حال همان تکه کاغذ، سفر رهبر را یک روز طولانی‌تر کرده بود: آرزو داشتم که به دیدارم بیایی هم به دیدار من و هم شوی بیمارم بیایی بیش یک سال است که شویم هم‌نشین تخت‌خواب است حق من این بود به دیدار دل زارم بیایی مادر ادامه می‌دهد: به بی‌بی، حضرت معصومه گفتم بی‌بی‌جان! این عزیزت‌رو خودت بفرست خونه‌مون. قسمش دادم توروخدا آقا رو بفرست. و رهبر می‌گوید: همون‌ها فرستادن دیگه. همون‌ها زدن پس گردن‌مون. روايتی از دید و بازدید سرزده رهبر انقلاب از خانواده شهید کارکوب‌زاده ١٣٨٩/٨/٦
مادامی که در جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز باشند، این جامعه لجن است، تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید، باز لجن است.
مدرکهای دانشگاهیشان را نادیدہ گرفتند، رفتند تا من و تو مدرک دانشگاهیمان را با تحویل بگیریم... (دکترای فیزیک و پلاسما از دانشگاہ کالیفرنیا) (رتبه ۱۰۶ علوم انسانی حقوق قضایی دانشگاہ تهران) (رتبه ۴ دانشگاہ شیراز تجربی) (رتبه ۱ شیمی دانشگاہ صنعتی شریف) (رتبه اول کنکور پزشکی سال۶۴) ️ .... چه کسانی را از دست دادیم ... تا چه چیزهـایی بدست بیاوریم ... 🍀مدافع حریم عشق🍀