eitaa logo
مجموعه جهادی همت المحسنین
652 دنبال‌کننده
726 عکس
742 ویدیو
6 فایل
﷽ مجموعه جهادی جوانان همت المحسنین جوانانی با دغدغه های ملی و پشتکاری عالی دارای مجوز فعالیت از کمیته امداد، جهادگران استان و استانداری آ.ش ارتباط: @r_dabiri اینستا: hematolmohsenin@ نذورات و صدقات: 6037997950117987 صندوق قرض الحسنه: 5047061078294945
مشاهده در ایتا
دانلود
طلع البدر علینا_۲۰۲۳_۰۷_۱۹_۲۲_۵۰_۴۴_۶۸۵.mp3
9.31M
🏴طلع البدر علینا کربلایی محمدحسین حدادیان محرم گوش کنید و نشر دهید التماس دعا🙏 با ما همراه باشید👇 مجموعه جهادی همت المحسنین
‍ 🏴 شب دوم : ورود کاروان حسینی به کربلا امام(ع) پس از بیست و چند روز خروج از مکه و طی مسیر، در نزديكی شهر کوفه به وسيله «حر بن يزيد رياحی» و سپاهيانش كه مأمور راه‌ بستن بر كاروان ایشان بودند متوقف شد. پس از مذاكرات طولاني كه بين امام(ع) و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت "اكنون كه از فرمان عبیدالله ابا داری، راهی برگزين كه نه به كوفه روی و نه به مدينه بازگردی تا من به امير نامه بنويسم"، حضرت(ع) راه قادسيه را انتخاب فرمود. لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت می كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستای "نينوا"، نامه‌ای از «عبيدالله بن زیاد» به حر رسيد كه در آن نوشته بود: "همان هنگام كه نامه من به تو رسيد، حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بی پناه و بی آب فرود آور". حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بی آب و آبادی كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود: "وای بر تو! بگذار در آبادی و روستايی فرود آیيم" حر گفت: "نه، به خدا قسم نمی توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بمانی". «زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: "ای پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت، آسان تر از نبرد با كساني است كه بعداً به آنها ملحق خواهند شد. بگذار با آنها بجنگيم". امام فرمود: "من آغازكننده جنگ نخواهم بود". آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا "عقر" است. دوباره پرسيد: آيا نام ديگري ندارد. گفتند: به اينجا نینوا نيز مي گويند. نام ديگری هم دارد كه "كربلا"ست. پس حضرت فرمود: "اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است". آنگاه ياران را فرمود: "همين جا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زمين ريخته می شود و در اينجا دفن خواهيم شد". سپس دستور داد كه خيمه ها را در همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند. ا▪️▪️🔲▪️▪️ا این زمین داغ به دل میدهد آخر..‌. برویم در من آشوب شده جانِ برادر برویم خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر(ص) برویم حنجر نازک شش ماهه شبیه است به گل میشود سخت در آغوش تو پرپر… برویم کینه دارند به اسمش! به خدا می آید لشکری تشنه به خونِ علی کبر(ع)… برویم کمرت میشکند داغ برادر سخت است به أبالفضل(ع) نگاهی کن و دیگر برویم نیزه میبارد از این قومِ به ظاهر مؤمن دست هاشان همه آلوده به خنجر… برویم سایهٔ روی سرم؛ خیمه نزن! برگردیم! دل ندارم که نباشد به تنت، سر..‌‌. برویم بر زمین میخوری و وای بمیرم! نگذار قتلگاهت بشود قاتلِ خواهر… برویم فکر گودال مرا سخت به هم میریزد نشود غرق «بنیَّ» لبِ مادر!… برویم کرده تأثیر بر آنها به خدا نانِ حرام تا که دستی نرود جانبِ معجر… برویم چه بگویم به گلت؟! چونکه ندارد هرگز طاقت دوری بابا دلِِ دختر… برویم گرچه تقدیر بر این است که بی یار و غریب سمتِ داغی که شد از پیش مقدّر برویم! با ما همراه باشید👇 مجموعه جهادی همت المحسنین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ کوفیان اهل شعر و نثر و ادبیات بودند و قافیه به قافیه ، عجایب می‌سرودند . گمان می‌کنم در نوشتن‌ها و سرودن‌ها ، مبتلایِ حسین بودند و ستایشگرِ دینِ محمد ص ‌‌. در نامه نگاری ها خوش ذوق ترینِ آدمیان بودند و در شرح احوالات ، متبحر ترینِ نویسندگان . اما در آخرِ قصه‌های نا نوشته‌شان ، همان‌ها که نیکوترین را می‌گفتند ، در سپاه یزدید و مقابل حسین بن علی ایستادند و شمشیر کشیدند . زیرا نورانیتِ جملات و نثرهایشان‌ در قلب‌های چرکین‌ و خیانت‌کارشان ، نفوذ نکرده بود . مبادا اهالی قلم ، اهالی هنر و متفکرانِ جامعه‌ی اسلامی ، چنان کوفیان فقط به نوشتن مشغولیت یابند و پشت ولایت را که پرچمدارِ اسلام است ، خالی کنند . حرف‌ها و نقل‌ها و نثر‌ها و شعرها ، پس از صفحه‌ی کاغذ باید بر صفحه‌ی روزگار جاری شوند !. بنایِ عشق . . . پابَرجاست ، چه باهجران ، چه بی‌هِجران که هِجران‌ هم به جانِ تو زِ عشقِ تو نمی‌کاهَد آقایِ امام حسین (: Https://eitaa.com/hemmatolmohsenin
15.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پس بگو عمه جان،بگو تازیانه کم بزنند دخترم،دخترانه‌ام بزنند! Https://eitaa.com/hemmatolmohsenin
روزی رسانِ زندگیِ ما رقیه(س) است...
من شبِ سوم پرستم تا ابد... سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم؛ با رقیه واردِ محشر شدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا