May 11
هدایت شده از Careless Whisper² ?!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Your love story:
در سالن های آرام موزه هنر متروپولیتن، آن دختر، مدلی که به زیبایی اش معروف بود، در میان نقاشی ها پرسه میزد. یک روز بعد از ظهر، در حالی او اثر شگفت انگیزی را بر روی دیوار تحسین می کرد، با فردی جذاب، نویسنده ای پرشور با انگشتان آغشته به جوهر و لبخندی گرم آشنا شد.
گفتگوهای آنها به راحتی جریان داشت، پر از خنده و رویاهای مشترک بود.
در نور ملایم گالری، احساسی همچون عمیق گویا عشق در میان انها شعله ور شده و هر لحظه رازی از زندگی پرمشغله آنها ربوده شد.
اما همانطور که شایعات در اطراف آنها می چرخید، آن دختر سنگینی عشق ممنوعه آنها را احساس می کرد. یک روز غروب در حالی که صدایش می لرزید گفت: «ما نمی توانیم بیشتر از این احساساتمان را دنبال کنیم.
نویسنده با درد در چشمانش به او نگاه کرد.
اما من سراسر نیازمند وجود تو هستم..
با قلبی سنگین، او عقب نشینی کرد و می دانست که باید شغل خود را به عشقی که نمی تواند دوام بیاورد، ترجیح دهد. همانطور که او دور می شد، پژواک خنده های آنها در هوا ماندگار شد، و این یادآوری تلخ و شیرینیست که قرار است برخی از عشق ها از راه دور گرامی داشته شوند.
تقدیم به شما:
@Foryoouu