اگه قرار نیست به اون چیزی که براش خلق شدیم برسیم، پس چرا حسش میکنیم؟
اگه اون چیزی که فکر میکنم بهش نیاز دارم، چیزی نیست که واقعنه، پس چرا دارم بهش فکر میکنم؟ چرا از ذهنم خارج نمیشه؟
چرا همیشه بوده و هست؟
کی گفته که الکیه؟ چرا مثل رباتا باید مراحل از پیش تعیین شده رو طی کنیم؟ چی میشه اگه بزنیم زیرش و بریم رد کارش؟
ایا بعدا قرار پشیمون بشیم؟ خب بشیم. گناه نمیخوایم بکنیم که
یه پشیمونی احمقانه خواهد بود- سطحی. که مثلا اره اونکارو نمیکردم بهتر بود...
و اگرم اون کارو نکنی بازم تا اخر عمرت پشیمونی که اره اون کاروم میکردم بهتر بود.
احمقانه نیست؟
مگه خدا حوصلش سر رفته بود که این حسو، یا اون چیزی که تو مغزمس رو بهم بده؟
البته گاهیم ما فقط فک میکنیم اون چیزیه که میخوایم واقعیه و وسوسه نیست.
چطوری بفهمم این همون چیزیه که براش ساخته شدم؟
چه اشکالی داره اگه فقط امتحانش کنم؟ چه سوال احمقانهای وقتی حتی هنوز راهی برای امتحان کردنش نیست
لارنس-
اگه قرار نیست به اون چیزی که براش خلق شدیم برسیم، پس چرا حسش میکنیم؟ اگه اون چیزی که فکر میکنم بهش ن
اما وقتی اینقدر بهش فکر میکنی
مراقب باش
فکرا خیلی وقتا واقعی میشن
خیلی وقتا
- این از همهشون مهمتره، تنها دوستیه که دارم.
+ هه؟ تنها دوستت یه صدفه؟
- تو اینو درک نمیکنی.