eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
436 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
195 ویدیو
99 فایل
واسه چی خیال میکنی اینجا مجازیه و نمیشه پیدات کرد؟ مواظب حرفهات توی پیوی باش! امنیت کانال : رقیه فرمایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 داستانک "دفعه اول" 🖋 زهرا ملک‌ثابت خیابان شلوغ بود. پسرکی سیاهپوش سینی پر از استکان چای را میان ماشین‌ها می‌گرداند. کناری پارک کرده بودم و به انتظارِ چشیدن طعم چای نذری نشسته‌ بودم . حساب و کتاب می‌کردم که آخرین بار کِی و کجا همچین صحنه‌ای را دیده‌ام ؟ دو تا بچه حدود شش ساله سر را از شیشه ماشین بغلی بیرون برده بودند و باتعجب نگاه می‌کردند . دخترک با وجد فریاد زد : _ مامان چای می‌فروشن . پسرک با لحن نامطمئنی پرسید : _ کارتخوان داره ؟ مامان بچه‌ها گفت : _ فروشی که نیس ، چای نذریه . حالا سیل سوالات بچه‌ها بود که پشت سرهم می‌آمد : _ نذری چیه ؟ _ میشه بخوریم ؟ _ دستشو الکل زده ؟ _ چرا همه بُخورن ما نخوریم ؟ پدر و مادر بچه‌ها هیس‌هیس کنان ، چهار استکان چای برداشتند . من چایم را گذاشتم روی داشبورد تا سردتر شود . نگاهم داخل ماشین آنها بود . مادر بچه‌ها نگاهم کرد و با لبخند سری تکان داد : _ دفعه اولشونه . چشمانم را کمی روی هم فشار دادم به علامت : متوجه‌ام . بچه‌ها همچنان باسماجت از والدین‌شان می‌پرسیدند : _ نذری چیه ؟ ______ 🏴🏴🏴🏴🏴 گروه ادبی حرفه‌ی‌داستان @herfeyedastan 🏴🏴🏴🏴🏴