eitaa logo
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
767 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
35 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻 💐با هر سلام صبح به آقاے بي كفن انگار روبه روے حرم ايستاده ايم بال ملائک است كه ما را می‌آورد 💐يعنی‌ سواره ايم اگرچه پياده ايم 🧡
صبحت‌بخیرمولای‌من دلم كه تنگ مى شود... يادم می‌افتد دير زمانى است با تو خلوت نكرده ام... اى شفيق ترين انيس! ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ✨ سلام بر تو، ای حجت خدا و ای دلیل و رهنمون اراده پروردگار الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج روزتون‌مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاقبت کسی که‌‌‌‌ فیلم ها‌‌ی🔞🔞🔞🔞‌‌ رو میبینن 1 - بو‌‌‌ی بهشت ر‌‌‌‌و استشما‌‌‌م نمیکنه 2 - از رحمت خدا محروم میشه 3 - نشستنش د‌‌ر جهنم ا‌‌‌ست 4 - از چشما‌‌‌‌نش باسیم او‌‌‌یزا‌‌ن میشود 5 - ‌‌‌۲۰ سال در ‌‌‌یک عذا‌‌‌‌ب میماند 💛 ...خدایا منو‌‌ از عذا‌‌ب دور‌‌‌کن💔‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😔🧡 ❥•••※❋❁🌻❁❋※•••❥
•|⏰🖇|• 💕براےخدا‌نازڪن😉 📞حاج‌حسین‌یڪتا🌻: °•شهدابراخدانازمیڪردن!👏🏻❣ 🚫☺️ ۅلےعۅضش‌براخدانازمۍڪردن، خداهم‌نازشۅنۅمی‌خرید...:)😍 ⛓💚 حاج‌احمدڪریمے 📸 تیرخۅرد، 🥀 رسیدن بالاسرشـ، 🏃‍♂🚑 گفٺ: من‌دلم‌نمےخواد ! ‹🥀⃟🕸› گفتن‌یعنۍ چے؟ 🤔 نمیخواۍ‌شہیدبشے؟😳 براخدادارۍ نازمیڪنے؟🤗 گفټ‌آره، 🙃 من‌نمۍخۅام‌اینجورےشہیدبشم. من‌مےخۅام‌مثل 💚 حاج‌احمدحرڪټ‌ڪردسمت آمبولانس🚑 بیسیمچے هم‌حرڪت‌ڪرد، 📞 علےآزادپناه هم‌حرڪٺ‌ڪرد، ⌛️ سہ‌تایےباهم... 💬 یہ‌دفعہ‌یہ خمپاره اۅمدخۅردۅسطشۅن؛ 💣🧨 دیدن حاج‌احمد ارباًارباشده همه‌ۍ حاج‌احمد شدیہ گۅنےپلاستیڪ:(😭 ══━━━✥◈✥━━━══
🍁 ♥️ آنڪه‌ازشرمه‌گنه‌بایدڪندغیبت‌منمـ... توچراجوره‌گنہ‌ڪاران‌عالم‌میڪشے:)
❤️|| 🌿|| 🌹|| . . . هرچه‌رادارم‌نگیری‌هرچه‌که‌دارم‌تویی‌❤️من‌به جزعشق‌شماچیزی‌مگردارم ❤️ ای‌کاش‌در‌کربلا‌یارحسین‌❤️بودم . •|🌿🌼|
~🕊 🌿💌 اگڕ از دست کسے شدید؛ دو رڪعت بخوانید و بگویید: خدایا! این بندھ تو حواسش نبود؛ مݩ از او گذشتم؛ تو هم بگذڕ!❤️ ♥️🕊 ❥•••※❋❁🌻❁❋※•••❥ ❥•••
خدارحمت‌ڪند،شاعرانقلابی، آغاسی‌می‌گفت : اگر نماز قضا بشه میشه جبران ڪرد اگر روزه قضا بشه میشه جبران ڪرد اگر ... ولۍاگر قضا بشه ، نمیشه جبران ڪرد!!! *یڪباردرسقیفه‌قضاشد ، حضرت‌زهرا(س)راشهیدڪردند ، *یڪباردرصفین‌قضاشد ، حضرت‌علی(ع)راشهیدڪردند . *یڪباردرڪوفه‌قضا‌شد ، تابوت‌امام‌حسن(ع)‌تیرباران‌شد. *یڪباردرڪربلاقضاشد، برپیڪرامام‌حسین(ع)اسب‌تازاندند. !✨ ━━━๑ღ🍃ღ๑━━━
~🕊 هرقدر که نمازهایت منظم و اول وقت باشد امور زندگی‌ات هم تنظیم خواهد شد مگر نمیدانی که رستگاری و با ♥نماز♥قرین شده است . 🕊 | آیت‌الله بهجت (ره) | ━━━๑ღ🍃ღ๑━━━
با ڪسانے ڪہ بامابد ڪࢪده اند چہ ڪنیمـــــ؟ 📖پاسخ قࢪان⤵️ باید ڪنید وݪغزش هـاے ࢪا نادیده بگیࢪید آیا نمےداࢪید ✨✨ ✨✨ شماࢪاببخشد؟ وخداۅند و اسٺـــــ💫 ( سوره نور) ══━━━✥◈✥━━━══
•♡ ♡• روزے ڪه تو را آفرید آرام در گوشتـ👂ـ زمزمہ ڪرد : تو جهاد❌ نڪن تو مانند مردان ڪار نکن..☺️ تو دستــ به سیاه و سفید هم نزدے،🌹 نزدے... فقط حجابتــ  را💚 فقط عفافتــ🌸  را فقط نجابتتـ را با چنگ و دندان نگھ دار تا از آغوش تو مردانے بہ معراج بیایند و از پاڪے تو فرزندان بشر پاڪ شوند🎗 و خواستــ به تو بفهماند ڪہ چقدر برایش ارزشمندے😍 🌹✨ ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══ 💜•| ✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿ 🕊⃟ 🕊⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم نماز اول وقت وقتی صدات میکنه و سر وقت جواب میدی او هم سر وقتش جوابتو میده من آمین گوی حاجتای قشنگتون هستم همراهان عزیز بنده هم دعا کنید با قلب پاکتون🌹😍 اول وقت😊 🍃🍂
🕋📿 ❤️ هنگام نماز اول وقت حاضر شو شاید آخرین دیدارت در زمین با خدا باشد .... به یاد نماز شهدا ... التماس دعا در لحظات ملڪوتی اذان و راز و نیاز ... ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ماهـ‌ِ پنهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Javad Moghadam - Az To Che Penhoon (128).mp3
7.3M
میگن نمیدونی چقدر قشنگه بین الحرمین دور تا دورش نخل های سبز صفا میدن به عالمین .ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.ـ🌸.ـ. @herimashgh .ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ.🌸ـ.ـ.ـ.ـ.ـ🌸.ـ.
ــᏪــــو •°🧡 حضرٺ‌؏شق بفرماڪہ‌دلم‌خانہ‌توسٺ سر‌عقل‌آمدھ‌هر بندھ‌ ڪہ‌دیوانہ توسٺ.‌↻ ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══ ° ✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿ 🕊⃟ 🕊⃟
"🌸💞" بہ ما خوردهـ نگیرید🌱 ڪہ چرا اینقدر از حجاب میگوییمـ...🗣 ما بہ ازاے هر زینبـ🌸 در جبهہ ها عباس ها دادهـ ایمـ••🕊 ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══ 💜•| ✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿ 🕊⃟ 🕊⃟
[ ــــᏪــــو ] ⛓♥️ یَامَنْ‌لایُبْرِمُهُ‌إِلْحَاحُ‌الْمُلِحِّینَ...🖇 ایِ‌خـدا💞 چقــدر‌خوبی‌ڪه‌ازبنـدت‌ڪلافه‌نمیشی!🌱🥺 ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══ 💜• ✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿ 🕊⃟ 🕊⃟
مبادا یکیو بخاطر سرزنش کنید!! خدا به وقتش بهت نشون میده که آب نیست وگرنه تو هم شناگر ماهری هستی!! ═══‌‌‌‌༻‌❄️☃❄️༺‌‌‌═══ ✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿ 🕊⃟ 🕊⃟
♥️🌱 ــــــــــــــ اِنسان اَگر عاشِق نباشد، زود پیر مۍ‌شود و صفاۍ جوانۍ را از دست مۍ‌دهد...، و اَگر عاقل نباشد دیر بزرگ مۍ‌شود، و در جهالت ڪودڪی باقۍ مۍماند عشق نابجا عقل را می‌گیرد... و عقل نابجا عشق را نابود مۍ‌ڪند عقل نابجا این است، ڪه دائما در اندیشۀ دنیا باشد و عشق نابجا این است ڪه به غیر خدا علاقمند باشد...:) ❥•••※❋❁🌻❁❋※•••❥
🌿✍قلم‌میزنید‌براۍِخدا‌باشد گام‌برمیدارید‌براۍِ‌خدا‌باشد🚶‍♂🚶‍♀ هرکارۍ‌کہ‌میکنید‌براۍِ‌خداباشد✌️ همہ‌‌چیزبراۍاو(:☘ ‌آنگاه‌خدا‌عاشق♡‌شما‌میشود🙈🧡 ...🕊 ‍‎‌‌‎‎‎❥•••※❋❁🌻❁❋※•••❥ ❥••
بازم شب جمعه اومد و دلامون پر کشید سمت حرم😞😞😞😞💔🕊🕊🕊
هدایت شده از منتظرالقائم💞
پخش‌زنده‌ڪربلا
https://b2n.ir/BeainolHarameain?eitaafly
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 5 صلوات 🌼 برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان(عج) بفرستین تا انشاالله رمان بارگذاری بشه.☺️♥️
رمان‌ ناحله انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم. چی؟ بابای محمد مرد؟؟؟ شوک بدی بهم وارد شده بود . دم‌خونشون‌ک رسیدیم کرایه ماشینو دادم و پیاده شدم‌ چقدر شلوغ شده بود. به پارچه های سیاهی که روی دیوار نصب شده بود نگاه کردم. وای مگه میشه؟ من‌که چند روز پیش دیده بودم باباشو سالم‌بود یه نیرویی نمیزاشت برم تو‌. روح الله و علی دم دروایستاده بودن. صدای قرآن بلند بود‌ نتونستم اشکام روکنترل کنم. جلوتررفتم به عکسا وپارچه مشکی ها خیره شدم‌ک‌روح الله گف +بفرمایید سرم رو تکون دادم و وارد شدم. وای خدایا مگه میشه یه آدم انقدر زود بمیره اونم آدم ‌سالم؟ با گوشه ی چادرم اشکم رو پاک کردم و کفشمو در اوردم ورفتم داخل چشم هام به ریحانه خورد که داد میزدو گریه میکرد عه عه عه من چرا باورم نمیشد؟ رفتم سمتش بغلش کردم وبهش تسلیت گفتم ک گفت +دیدی فاطمه؟ دیدی چیشد؟ بابام رفت فاطمه فاطمه دیدی یتیم‌شدم؟ در جوابش فقط اشک ریختم و چیزی نگفتم زنداداشش هم گریه میکرد‌ اونم‌بغل کردم و تسلیت گفتم. یه گوشه نزدیک ریحانه نشستم محمدروندیده بودم. دلم‌شور میزد براش اون چی به سرش اومده؟ چشمم خورد به چفیه باباش که هنوز رو طاقچه بودجای خالیش بود ولی خودش نه! اذیت شدم خیلی حالم بد شده بود من که دوبار دیده بودم اون مرد نازنین رو انقدر حالم بد شد! بچه هاش چه حالی داشتن واقعا؟ یه خانوم که نمیشناختمش اومد و جلوم چایی گذاشت. چشم هام به ریحانه بود که بلند بلند گریه میکرد‌ و فریاد میکشید. یه چند دقیقه که گذشت روح الله یا الله گفت و اومد تو و به ریحانه گفت پاشیم‌بریم مسجد. رو کرد سمت من حس کردم میخاد چیزی بگه که پشیمون شد ورفت. ریحانه رو بلند کردم و راهی مسجدی شدیم که با خونشون زیاد فاصله نداشت. ___ تو مسجد نشسته بودیم که ریحانه با گریه گفت: +وای کیفم!جا گذاشتمش خونه. اشک رو صورتم رو با دستمال خشک کردم و گفتم: _کیفت رو میخای چیکار؟ +باید کارت بدم به روح الله! _آهان. میخای من برم بیارم برات؟ +نه به سلما میگم‌ زحمتت میشه _نه زحمتی نیست. میارم برات. اینو گفتم و خواستم پاشم که ریحانه به بغل دستیش اشاره زد و گفت +کیان جون کاش به داداشت میگفتی بره دنبال محمد‌ هنوز سر خاکه. تا اسمش اومد گوشم تیز شد بیچاره! بهش حق میدادم غم بزرگی بود. به ریحانه نگاه کردم که یه کلید سمتم دراز کرد. +بیا این کلید خونس. کیفم هم تو اتاقم پشت کتاباس. ازش گرفتمو از مسجد رفتم بیرون. تو گوشیم به خودم نگاه کردم و راه افتادم سمت خونشون بعداز پنج دقیقه رسیدم دم خونشون. کلید انداختم ودر رو باز کردم‌. به خیال این کسی خونه نیست در اتاق ریحانه رو باز کردم. خواستم برم تو که دیدم یکی تو اتاق زیر پتو دراز کشیده. تو این گرما پتو چی میگه؟ یه سرفه کردم تا طرف به خودش بیاد و بفهمم کیه. ولی از جاش تکون هم نخورد. با صدای بلند تر گفتم. +ببخشید! دیدم بازم کسی جواب نداد. حدس زدم شاید خواب باشه برای همین بیخیالش شدم و رفتم سمت کتابای ریحانه. دست دراز کردم که کیفشو بردارم. به محض اینکه کیف رو برداشتم خواستم برم بیرون که صدایی ک شنیدم‌مانع شد. اول ترسیدم. بعد که دقت کردم فهمیدم صدای محمده کابوس میدید؟ ریحانه ک گفته بود هنوز سر خاکه؟ خواستم نزدیکش شم. حدس زدم حالش بده که با وجود این گرمارفته زیر پتو . ولی ترسیدم دوباره شر به پا کنه،داد و بیداد کنه آبرومو ببره بگه بهم نزدیک نشو. ایستادم و نگاهش میکردم‌ که یهو دیدم تو جاش میلرزه. کیف روانداختم ورفتم سمتش. پتو رو از قسمت پاش از روش کشیدم. خیلی احتیاط کردم از دور این کار رو انجام بدم و دستم بهش نخوره که چیزی بگه آروم پتو رو دادم کنار که دیدم خیسه خیسه انگار یکی روش آب ریخته! استرس داشتم .ترسیدم حالش بدشده باشه و دوباره به قلبش فشار اومده باشه. ولی اگه میخاستم هم نمیتونستم کاری کنم‌. دیدم تلفنم زنگ میخوره‌ . مامان بود. تلفن و جواب دادم و _الو سلام مامان. +سلام مادر من سر خیابونم بیا دیگه. _بیا خونشون بابای ریحانه فوت شده‌ من خونشونم الان‌ . حال داداشش خیلی بده مامان. بیا کمک کن من نمیدونم چیکار کنم. اگه چیزی هم داری با خودت بیار. خیلی آروم حرف میزدم نمیدونستم. میشنید یا نه ولی این و گفتمو تلفن رو قطع کردم و خودم رفتم تو آشپزخونه‌ نفهمیدم چنددقیقه گذشت که مامان اومد تو خونه و داد زد : +فاطمه!فاطمهه! با عجله رفتم تو حیاط و دستم رو گذاشتم رو بینیم. _هیس مامان بیا بالا! +کسی خونه نیست؟ _نه بیا حالا برات تعریف میکنم. +بگو چیشده؟ میدونستم اگه نگم دست از سرم بر نمیداره‌ _اومدم کیف ریحانه رو براش ببرم خودشون مسجدن که دیدم یکی اینجا افتاده. داداش ریحانس. مامان حالش بده بیا داخل دیگه چرا استخاره میکنی؟ مثلا پرستاری ها! ملتمسانه گفتم: +خواهش میکنم! :فاطمه زهرا درزی و غزاله میرزاپور