eitaa logo
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
780 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
35 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
| ⛅ | سلام آقاجانـــــــم صبحٺـــ بخیر ٺمام نرگس هاے دنیا هم ڪہ یڪ جاجمـــــع شوند هیچ نرگسے بوے یوسفــــ زهرا را نمیدهد ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
🌸🍃 شنیدم مصرعے شیوا ڪہ شیرین بود مضمونش... منم مجنون آن لیلے ڪہ صد لیلاست مجنونش✨♥️ 🦋 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
🍃 ای که از کوچھ معشوقه ما میگذری... خِدمتش شرح پریشانے ما را برسان :)♥️ ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
-----------<✨🌿>----------- مثلا یه روز بیاد زنگ بزنی رفیقت، بگی حرمِ امام حسن، صحنِ حضرت قاسم به یادتم رفیق :))) +دورنیست‌اون‌روز ان‌شاءالله ! ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[‹❤🍀›] 🍎] 📗] ــــــــــــــــــــــــــــــ•۰ امام‌علے؏: هرڪس‌ڪه‌قرآن‌در‌روز قیامت‌از‌او‌شڪایت ڪند‌‌محڪوم‌می‌گردد ــــــــــــــــــــــــــــــ•۰ 🌱 ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
🕊🕊🌷🌷🌿
⸀🌿🧡||• 🧡| 🌿| • قلبم‌گرفتـ .. درتن‌این‌شھـر‌پرگناھ ..! حال‌و‌هواۍ‌ِ‌جمع‌شھیدانم‌آرزوستـ🌿¡•` ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸀🍂📸||• 🍂| 📸| • جانمۍ‌شود‌..🍂•` این‌خنده‌هادر‌قاب‌هیچ‌پنجرھ‌اۍ ‌خنده‌هایت‌تمام‌دوربین‌ها‌راعاشق‌ڪردھ‌استـ ..! ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
☀️ 🌿امام باقر(ع): ✨افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمیشود مگر آنگاه که شکر گذاری از طرف بنده قطع شود.🌹 📚بحار ،ج ۷۱ ،ص۵۶ ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
#حدیث_روز☀️ 🌿امام باقر(ع): ✨افزایش نعمت از جانب خدا قطع نمیشود مگر آنگاه که شکر گذاری از طرف بنده
﷽...✨ ✿🌙 امام‌باقر﴿؏﴾ : 💠اگر ڪسی را دوست داری به او بگو و او را از علاقہ خود باخبر ڪن. این ڪار دوستی و پیوندتان را افزایش میدهد.. ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸀☘🔗˼.. .. ☘] 💛] ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ‹☘• اما‌علۍ'ع': نماز‌وسیلہ‌تقریب‌ونزدیڪ شدن‌ھر‌پارسایۍ‌بہ خــ💛ــداست..ッ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ☘.• ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
| وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ 🍃 We did not send you but as a mercy to all the nations. وماتوࢪ‌اجزࢪ‌حمتى‌بࢪ‌اى‌ جهانيان‌نفࢪ‌ستاديم...☝️🏻🙃💙 «آیه۱۰۷سوره‌مبارکه‌انبیاء» ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
🧐بعضی ها فکر میکنن که اسلام در مورد حجاب و ارتباط پسر و دختر سخت گرفته. آیا واقعا اینطوره؟. اگه اینطوره چرا؟ بزارید بررسی کنیم.👀 <<خداوند در قران فرموده : من نمیخواهم با دستورات دین بر شما سخت بگیرم بلکه میخواهم شما را از بدی ها پاک کنم.>> خب خدایی که گفته من نمیخوام به شما بندگانم سخت بگیرم چرا انقدر روی مسائل محرم و نامحرم🚫 تاکید میکنه؟؟؟ خب کسی که عالم هستی شگفت انگیز و به این بزرگی رو آفرید. کسی که داناترینه. کسی که حتی خود شیطان👹 رو آفرید. کسی که انسان ها رو آفرید. بدون شک بهتر از هرکسی از ضعف هاشون شناخت داره. وقتی میگه مرد نامحرم نباید با زن نامحرم در یک جا تنها باشند یعنی از ذات و منش انسان خبر داره. یعنی به خوبی میدونه که انسان تو چنین شرایطی تحریک میشه و ممکنه به کار اشتباهی دست بزنه. روایت داریم از امامان (ع) که وقتی یکی از بندگان خدا میخواد به سمت خدا قدم برداره شیطان با ابزار جنس مخالف و نامحرم از خدا دورش میکنه. همینطور شیطان خودش گفته : زنان نور چشمان من هستند. اگر زنان نبودند نمیتوانستم حتی یک نفر از انسان ها رو گمراه کنم. اگر زنان از نسل حضرت آدم (ع) نبودند بر آنها سجده میکردم. خب از این حرف ها چی به ذهنتون میرسه. حالا فکر کنید چرا آمریکا🇺🇸، شیطان بزرگ و دشمنان اسلام در تهاجمات فرهنگی بر علیه ملت های مسلمان از بیشترین چیزی که استفاده میکنند زنان هرزه و آلوده و فیلم های مستهجن🚫 هستند. البته منظور شیطان👹 از زنان زنانی هست که خودشون رو ابزار شیطان میکنند و شیطان به وسیله ی اونا بندگان خدا رو گمراه میکنه. خواهرمن دقت کن از اون زنان نباشی. دقت کن از اون زنان که در قیامت با موها و لباس هایی از جنس آهن گداخته از قبر⚰ بیرون میان نباشی. چند مورد از ویژگی های زنانی که ابزار و ملعبه ی دست شیطان هستند : 1_با لباس های تنگ. بدن نما. شلوار های کوتاه. و موهای باز در مقابل نا محرم ها رفت و آمد میکنند. 2_موقع حرف زدن با ناز و عشوه ی تحریک کننده حرف میزنند. 3_از حجاب و اسلام آشکارا انتقاد میکنند. 4_دنبال روابط نامشروع مثل ازدواج سفید و دوست پسر هستند. و... فقط خواهشن بشین 2 دقیقه درست به این موضوعات فکر کن : به خدا اگه اون 2 دقیقه کوچکترین تغییر مثبتی در تو ایجاد کنه و منجر به توبه ی تو بشه. پر سود ترین معامله ی عمرت رو کردی و با خرج دو دقیقه بهشت رو برای خودت خریدی. همینطور با فروارد کردن این پیام پاداش کارت رو چند برابر کن. ••♡↯ [🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️5صلوات❄️برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان(عج) بفرستین تا انشاالله رمان بارگذاری بشه.🌸🌿
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت کمیل عصبی مشتی بر روی میز زد،امیرعلی با شتاب به سمتش رفت و بازویش را گرفت و گفت: ــ آروم باش مرد مومن ــ چطور آروم باشم، فرار سهرابی کم بود،این روزنانه ها و نشریه هاچیه؟؟ ــ نمیدونم والا،منم فک میکردم قضیه ی خیلی ساده ای که زودی تموم میشه میره،اما مثل اینکه اینطورنیست،اینکه دارن نشریه پخش میکنن خیلی عجیبه،همیشه فعالیت های ضد انقلابی مجازی بوده،تعجب میکنم الان دارن نشریه و سخنرانی میدن بیرون ــ یه حدسایی میزنم اما باید یکم بیشتر تحقیق کنیم، بگو خانم شرفی ،خانم حسینی رو بیاره اتاق بازجویی ــ به نظرم خبردار نشه بهتره؟بلاخره روحیه اشو میبازه ــ مجبورم امیرعلی،شاید از چیزی خبر دار باشه ــ شاید،من برم هماهنگ کنم !! با خروج امیر علی از اتاق،سریع چند نمونه از نشریه ها را برداشت و از اتاق خارج شد،قبل از اتاق بازجویی به اتاق گروه خودش رفت و پرونده ای که امیرعلی به او تحویل داده بود ،را با توضیحات به گروه تحویل داد و روند کار را برایشان توضیح داد و بعد از اطمینان از اینکه همه ی کارها به خوبی در حال انجام هستند ،به اتاق باز جویی رفت. با دیدن سمانه احساس کرد قلبش فشرده شد،از چشمان پف شده و سرخش ،سخت نبود فهمیدن اینکه دیشب حال بدی داشته. با ناراحتی روی صندلی نشست،منتظر ماند سمانه حرفی بزند اما سمانه حرفی برای گفتن نداشت! ــ سلام،خوبید؟ ــ سلام ،به نظرتون خوب به نظر میرسم؟ ــ باید باهم حرف بزنیم ــ گوش میدم کمیل نشریه ها را روبه روی سمانه گذاشت: ــ در مورد اینا چی میدونی؟ سمانه نگاهی به آن ها انداخت ،با دیدن متن های ضد نظام،که کلی حرف دروغ در مورد جنایات دروغین نظام بود،چشمانش از تعجب گرد شده اند، کمیل با این عکس العمل مطمئن شد که سمانه از این نشریه ها بی خبر هستش. ــ اینا چین دیگه؟ ــ میدونی اینارو کجا پیدا کردیم؟؟ ــ کجا؟ ــ تو اتاق کارت.... ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت امیرعلی خیره به کمیل ,که با عصبانیت در حال جابه جا کردن پروندها بود ،نگاه می کرد. ــ متوجه شدی این دو روز چقدر عصبی شدی؟فک میکنی برات اعصابی میمونه اینطوری کمیل نیم نگاهی به او انداخت و گفت: ــ بی دلیل که عصبی نشدم ــ الان دعوات با خانم شرفی سر چی بود؟؟ ــ یادم ننداز که اعصابم بیشتر خورد میشه ــ درست بگو ببینم چی شده؟ کمیل بیخیال پرونده ها شد و به صندلی تکیه داد و گفت: ــ اون بندی هست که برای فعالان سیاسی ضد انقلابی بود،یادته؟ ــ آره،مگه همونی نیست که دیگه اوضاع ساختمونش مناسب نبود بستیمش ــ آره همون ،میدونی خانم شرفی دیشب خانم حسینی رو برده بود اونجا امیرعلی شوکه به کمیل نگاهی انداخت و با حیرت گفت: ــ چی میگی؟اونجا حتی روشنایی نداره،میدونی چقدر سرده اونجا؟ کمیل متاسفانه سرش را تکان داد و گفت: ــ آره میدونم،وقتی هم بهش میگم چرا بردیش اونجا،میگه که بند زندانیای سیاسی اونجاست،بهش گفتم ما چند ماهه که کسیو تو این بند نمیبریم، و اینکه خانم حسینی زندانی سیاسی نیست هنوز چیزی ثابت نشده،میگه هرچی چه فرقی میکنه،نباید احساسی رفتار کنیم تو این قضیه ــ چرا اینکارارو میکنه؟؟ ــ نمیدونم،فقط میدونم این بچه بازیا جاش اینجا نیست،اینجا جای فضولی و این مسائل بچه بازی نیست،اگر مسخواد اینطوری ادامه بده،انتقالش میدم جای دیگه ای برگه ای به سمت امیرعلی گرفت و همزمان کتش را از روی صندلی برداشت. ــ این اطلاعات اشکان بشیریه،برام پیداش کن ،و هر چی اطلاعات ر موردش هست برام بیار،منم میرم بیرون،تا برگردم حواست به اینجا باشه بعد از خداحافظی از محل خارج شد،اول به وزارت اطلاعات رفت،و بعد از پیگیری بعضی از کارها ،به سمت خانه ی خاله اش رفت،می خواست مطمئن شود که کسی از آن هایی که این بلا را سر سمانه آوردند،به سراغ خانواده ی سمانه رفته اند،یانه... ↩️ ... ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا