📙اهمیت روز جمعه و #اعمال_روز _جمعه📙
🌷روز جمعه مخصوص #صاحب_العصر و الزمان حضرت بقیة الله مهدی موعود(عج) می باشد. پس چه خوب است تا با اهمیت و اعمال این روز آشنا شویم.🌷
➿اهمیت روز جمعه:
👈۱- #ولادت امام زمان(عج) در روز جمعه واقع شده است.
👈۲- #امامت در روز جمعه به آن حضرت منتقل شده است.
👈۳-جمعه روزی است که خدای تعالی لقب معروف ( #قائم)را به آن حضرت اختصاص داده است.
👈۴-امام عصر(عج) در روز جمعه بر #دشمنان_مسلط خواهد شد.
👈۵-روز جمعه مخصوص صاحب العصر و الزمان حضرت بقیة الله الاعظم مهدی #موعود(عج) می باشد.
👈۶-خداوند در روز جمعه در عالم ذر از همه ارواح بنی آدم برای امام زمان (عج) و ائمه هدی(ع) #پیمان _وفاداری گرفته است.
👈۷-و از مهم ترین اعمال انسان در روزجمعه توجه به حضرت مهدی(عج) و انتظار فرج آن بزرگواراست.
👈۸-در این روز زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج ایشان مستحب است زیرا طبق برخی از روایات و زیارات ، امید ظهور ان حظرت در روز جمعه بیشتر از سایر روزهاست.
↩اعمال ذکر شده برای روز جمعه↪
🌸1. در نماز #صبح آن در رکعت اول سوره #جمعه و در رکعت دوم توحید بخواند.🌻
🌸2. بعد از نماز صبح خواندن دعای #عهد و دعای #ندبه🌻
🌸3. #غسل جمعه کند وازسنت های تاکید شده است. وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زوال آفتاب و هرچه به زوال نزدیک شود بهتر است🌻
🌸4. #هزار مرتبه #صلوات بفرستد.🌻
✨رسول خدا - صلی الله- فرمود: هر کس هزار بار در روز جمعه بر من صلوات فرستد #خطایای_هشتاد_سالهاش_آمرزیده شود.
💫واگر 1000 مرتبه فرصت نشد لاقل 100 مرتبه صلوات بفرستد
🔽امام صادق ع فرمودند: اگر صد مرتبه صلوات بفرستد،تا در روز قيامت چهره اش نورانى گردد.و نیز هركس روز جمعه صد مرتبه صلوات فرستد و صد مرتبه اَستَغفِرُاللهَ رَبَّی وَ اَتُوبُ اِلَیه ِ گويد و صد مرتبه سوره«توحيد» را بخواند،آمرزيده خواهد شد.
🔽نيز روايت شده:كه ثواب صلوات بر محمّد و آل محمّد،بين نماز ظهر و عصر برابر با ثواب هفتاد حج است
🌸5. خواندن دعای آل یاسین در عصر روز جمعه🌻
🌸6. رفتن به نماز پر فضیلت جمعه🌻
🌸7. به زیارت اموات و زیارت قبر پدر و مادر یا یکی از ایشان برود که فضیلت دارد
( از امام باقر روایت شده که زیارت کنید مردگان را در روز جمعه که می دانند کیست که به زیارت ایشان رفته است و شاد می شوند)🌻
🌸8. زیارت حضرت رسول(ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نماید.🌻
🌸9. اعمال عمومی مورد پسند در روز جمعه : حمام برود، ناخن خود را کوتاه کند وصورت خود را پیرایش نماید.بوی خوش به کار برد و جامه های پاکیزه خود را بپوشد.🌻
🌸10.برای اهل و عیال چیزهای نیکوی تازه از میوه و گوشت بخرد تا شاد شوند به آمدن جمعه .همچنین خوردن انارو کاسنی توصیه شده🌻
🌸11. خواندن دعای سمات در ساعت پایانی روز جمعه🌻
🌸12.سوره های «احقاف»و«مؤمنون»را بخواند.🌻
🌸13.صدقه دهد،🌻
روايت داریم :ثواب صدقه دادن در شب و روز جمعه،هزار برابر اوقات ديگر است.
🌸14 .ساعتی از روز جمعه را به اموختن دین اختصاص دهد
15. #توسل_به_امام_زمان(ع)
🌹 در روز #جمعه 🌹
🙏رو به قبله ايستاده، دست هاي خود را بر سر نهاده و پس از سلام به آن حضرت عرض کند :
✨يا اَيُّهَا الْعَزيزُ، مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ، وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ، فَاَوْفِ لَنَا الْکَيْلَ، وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا، اِنَّ اللّهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ✨
16. #ازدیاد_روزی
✨🌸 برخے علما فرمودهاند ؛
به تجربه ثابت شده خواندن
سوره «الصافات» در هر #جمعه
اثر عجیبی در ازدیاد روزی دارد
📚 مستدرک سفینة البحار ۴۷۴/۸
17. #حاجت_روایی_مخصوص_روزجمعه
🌸✨ جهت دفع #بلا و #دشمن و
نیل به مقاصد در روز #جمعه
(ترجیحا بعد از نماز)
۱۰ بار سوره حمد بخواند✨
📚 رهنمای گرفتاران ۷۵
18.🌺پیامبر اکرم(ص)؛
🌹هر کس #سوره_کهف را
روز #جمعه بخواند
خداوند تا جمعه دیگر او را می آمرزد
و به او نورى میبخشد که به آسمان
میتابد و از فتنه دجال محفوظ میماند
19.🔘روز #جمعه دو رکعت نماز و در هررکعت بعد از حمد آیة الکرسی یک دفعه و سوره توحید دوازده مرتبه و بعد از اتمام سوره توحید در رکعت اول ودوم هشتاد مرتبه بگوید
🔹 اَحَدی صَمَدی🔹
🔶و بعد از فراغ برخیزد و به دو قدم بایستد و نود و نه بار بگوید
🔹 یا الله 🔹
👈حاجتش روا گردد
📒گلهای اراغوان ج 1 ص 28
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
#تلنگر🌿
_میدونی کجای زندگی تلخه
+اونجایی که به خاطر دنیا
برای کارهای واجبی که خدا تکلیف کرده بهونه میاریم🥀
#حواستو_ جمع_ کن _مؤمن
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈°≈♥💨≈°≈
#خـدا_ڰـږاف💛⃟🌸
تازمانےڪھ
#سلطاندلت ؛
#خداستــ ؛
ڪسےنمےتواند ؛
#دل خوشےهایترا ؛
ویرانڪند ؛
وَ اشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ ؛
مارافقطبھ
ذڪرخودٺ مشغول ڪن ...
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
#𝑤𝑎𝑙𝑙𝑝𝑎𝑝𝑒𝑟🌸`•ساده گرفتیمـ آمدنت را:)🌿 #و_اے_عشق_ادرکنے🖤
#حرفاے_خودمـونے ✨
اینهمه با این وآن حرف زدی
کمی هم با امام زمانت حرف بزن، راحت حرف بزن!🍃
امامزمان منتظر حرفای ما هم هست :)♥️
#استاد_فاطمی_نیا 🎙
#امام_زمان 🌸
حریمعشقتاشهادت
🔔
⚠️ #تـــݪنگــرامـروز
به دڪتر گفتم: هـمه داروهامـو
میخــورم اما #تاثــــــیر نداره!
گفت: سـر وقــت میخـــوری؟؟
تازه فهمیدم چرا #نـــــمازهام
تاثـیر نداره!
#نماز
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
«🍄🤍»↯
خواهرم قدر بدان!!!
چادرت ارثیه زهرا بود
یادگاری که سر زینب بود
و همه
پدر و هر دوبرادر
همه حساس به آن چادر خاکی بودند🥀
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
«🍄🤍»↯ خواهرم قدر بدان!!! چادرت ارثیه زهرا بود یادگاری که سر زینب بود و همه پدر و هر دوبرادر همه حساس
---⨇🌼🍀⨇---
#حجاب
💎 زن در گُلبرگ چادر ،یعنی
سیمای گوهر، در صدف ناب زهرایی💎
😍 زیبا گوهر در صدف
بخون و از ته دلت به چادرت احترام بزار👇 👇 😍
اگر زنان چادری می خواستند
نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند, دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.
☀ ️ خورشید خدا 😌 👇
و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:
☀ در درون قبر
☀ در برزخ
☀ در قیامت
⛔ ️ آهای بی چادری ها 👇
🔥 و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند.
🌸 آیت الله بهاالدینی «ره»
✋ خوشحالم بخاطر چادرم بخاطر حجابم چون زیر چادرم بهشته من خورشید خدام😴
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #پنجاه_دو ــ نه اصلا،ا
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #پنجاه_سه
پو خندی زد و گفت:
ــ از همه رودست خوردم یه بارم از شما به جایی برنمیخوره.
چهره اش درهم رفت وبا ناراحتی ادامه داد:
فقط بدونید من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم خودمم اواخر میخواستم غیر مستقیم همه چیزو لو بدم اما شما زودتر دست به کار شدید،دیگه برام مهم نیست قراره چه اتفاقی بیفته ،فقط انتقام من که نه،اما انتقام بشیری و سمانه و اونایی که گول این گروهو خوردنو بگیرید
کمیل بدون حرف از اتاق بیرون رفت.
رویا سرش را روی میز گذاشت ،باید اعتراف می کرد تا آرام می گرفت،می دانست چیز خوبی در انتظارش نیست اما هر چه باشد بی شک بهتر از زندگی برزخی اش است.
باورش نمی شد همه چیز تمام شد،در باز شد با دیدن خانمی که با دستبند به او نزدیک می شد زیر لب زمزمه کرد:
ــ همه چیز تموم شد همه چیز
امیر علی با خوشحالی روبه کمیل گفت:
ــ اینکه عالیه،الان خانم حسینی بی گناهه اگه حکمشو الان بزنیم فردا آزاده
کمیل که باورش نمی شد روی صندلی نشست و نفس عمیقی کشیدو لبخندی بر لبش نشست:
ــ باورم نمیشه امیرعلی ،باورم نمیشه
ــ باورت بشه پسر،
ــ باید هر چه زودتر از اینجا دورش کنم،این قضیه پیچیده تر از اون چیزی هست که فکرشو میکردم،
ــ الان خداروشکر یه قسمتی از قضیه حل شد،از این به بعد میتونی با ارامش به بقیه پرونده رسیدگی کنی
ــ خداروشکر،فقط کارای آزادی خانم حسینی رو انجام بده ،میخوام هر چه زودتر از اینجا بره
ــ چشم قربان همین الان میرم
چشمکی برای کمیل زد و از اتاق بیرون رفت.
محمد سریع پیامکی برای محمد نوشت"سلام،سمانه فردا آزاد میشه"سریع ارسال کرد .
سرش را به صندلی تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد:
ــ خدایا شکرت...
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #پنجاه_چهار
سمانه با تعجب به کمیل خیره شد و با تعجب زیر لب زمزمه کرد:
ــ یعنی چی نمیاید؟
ــ سمانه خانم،الان تو اون خونه هیچکس نمیدونه من کارم اینه،من چطور با شما بیام؟
سمانه با استرس گفت :
ــ خب بگید که منو پیدا کردید یا هرچیز دیگه ای!
کمیل از روی صندلی چرخدارش بلند شد و روبه روی سمانه به میز تکیه داد.
ــ سمانه خانم،من چطور میتونم پیداتون کنم وقتی که همه فک میکنن من از این چیزا سر درنمیارم.
ــ یعنی چی؟یعنی میخواید تنها برم اونجا؟من،من حتی نمیدونم چی بگم بهشون،حقیقتو یا خودم قصه ای ببافم
ــ ما به دایی محمد و محسن خبر دادیم،اونا در جریان هستن کل قضیه رو تعریف کردیم تا قبلش کل خانواده رو آماده کنن،شما لازم نیست چیزی بگید.
ــ اما گفتید اونا از کارتون خبر ندارن.
ــ امیرعلی،دوستم تماس گرفت ،الانم همکارم میرسونتتون تا دم در خونتون،یادتون نره که نباید از من حرفی بزنید
سمانه به علامت تاییدسری تکان داد.
ــ سمانه خانم دیگه باید برید،امیرعلی دم در منتظرتونه
سمانه از جایش بلند شد،چادر را بر سرش مرتب کرد،همقدم با کمیل به طرف بیرون رفت
با دیدن امیرعلی که منتظر به ماشین تکیه داده است،روبه روی کمیل ایستاد،نگاه کوتاهی به او کرد و سریع سرش را پایین انداخت و با لبخند مودبانه گفت:
ــ آقا کمیل،خیلی ممنون بابت همه چیز،واقعیتش نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم،اگه نبودید معلوم نبود چه به سر من میومد،امیدوارم که بتونم جبران کنم.
از صحبت های سمانه لبخندی بر روی لب های کمیل نقش بست ؛
ــ خواهش میکنم این چه حرفیه،این وظیفه ی من هست،شما هم مثل صغری عزیز هستید پس جای جبرانی باقی نمیمونه.
سمانه خودش هم نمی دانست که چرا از اینکه او را مانند صغری می دانست احساس بدی به او دست داد،لبخند بر روی لبانش خشک شد و دیگر در جواب صحبت های کمیل فقط سری به علامت تایید تکان می داد.
ــ یادتون نره،پیام یا زنگ مشکوکی داشتید یا کسی تعقیبتون کرد هر وقتی باشه با من تماس بگیرید
ــ حتما
ــ امیرعلی منتظره،برید بسلامت
سمانه بعد از خداحافظی کوتاهی سوار ماشین شد.
کمیل خیره به ماشینی که هر لحظه از او دور می شد، ماند.احساس کرد سمانه بعد از صحبت هایش ناراحت شده بود اما دلیلش را نمی دانست.
نگاهی به ساعتش انداخت و نفس عمیقی کشید،باورش نمی شد که سمانه را از این قضیه دور کرده بود،با اینکه حدس می زد که ممکنه باز هم به سراغش بیایند،
اما دیگر او نمی زارد سمانه را در این مخمصه ای بیندازند....
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری
میدانمچہخونهاریختہشد🥀🖇
ڪہمنبمانم،حجابوعفتبمانند...
چہوصیتهانوشتہشد📓🌪
ڪہبہمنبگویندمارفتیماماتو☝️🏼
حواستبہیادگارِمادرتباشد🙂🖤:)
نگذار؎حرمتشرابریزند✋🏻"
پسباافتخارمےپوشمشوباافتخار
مےگویمیادگارزهرارابرسردارم:)😌🌱
✿◦◦✿◦◦✿◦◦✿◦◦✿
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
✨ندبه های انتظار✨
🔴چرا گاهی مومنان بدون هیچ دلیلی،دچار غم یا شادی میشوند؟
✅ابوبصیر،از مومنان و یاران حضرت صادق(علیه السلام) می گوید:
در مجلسی از حضرت پرسیدم:«گاهی بدون علت خاص،دچار غم و غصه یا سرور و خوشحالی می شوم؛علت چیست؟»
🌺حضرت در پاسخ فرمود:
«این حزن و شادی که گاه سراغ شما می آید،اثر آن غم و سروری است که در ما ایجاد می شود؛
و چون ما و شما،هر دو از نور خداوند متعال خلق شده ایم،این حالات ما،در شما نیز اثر می گذارد.»
🌅بهمین خاطر عصر جمعه برای شیعیان دلگیر است..
🌷چون قلب قطب عالم امکان،حضرت صاحب الزمان(عج) بخاطر دیدن پرونده اعمال شیعیان محزون و غمگین است که این حالت بر مومنین هم اثر میگذارد
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
📗میزان الحکمة،ج2،
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتشبس در غزه/ فلسطینیها جشن پیروزی گرفتند
🔹از ساعاتی پیش آتشبس میان رژیم صهیونیستی و حماس اجرا شد
🔹مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری از جمله شهر قدس به خیابانها آمده و پیروزی مقاومت بر دشمن صهیونیستی را جشن گرفتند.
#پیروزیت_مبارک
#قاسم_نبودی_ببینی_قدس_آزاد_گشته
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
📱استوری| در سایه رأی تو.. #دولت_سوم_روحانی #انتخابات #انتخابات_1400
❇️ سَردار شَهیٖد قٰاسِم سُلِیْمٰانےٖ:
پیش از برگزارۍ یکے از
انتخاباتها، از حاج قاسم
پرسیدم نظرتان دربارهۍ
احزاب و کاندیداها چیست
و چند تن از شخصیتها را
نام بردم. گفت: فلانے از من
میپرسی به چه کسے رأی
میدهی؟ من به شما مےگویم،
اگر همهۍ احزاب و گروهها
و همهۍ کسانے ڪه نام بردی،
در یک صف بایستند، من در
صفی هستم ڪه حضرت آقا
فرمودند. تو هم اگر مےخواهے
عاقبت به خیر باشے، قطبنما
و گراۍ حرڪتهایت باید
رهنمود هاۍ حضرت آقا باشد.
من حزبم حزب ولایت است.
#انتخابات
#مکتب_درس_آموز_سردار
#جمعه_های_دلتنگی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
جمعہ ها شرح دلم یڪ غزل کوتاه است
ڪہ ردیفش همہ دلتنگ توام مےآید🙂💔
🍃عجل علے ظهورڪ یا صاحب الزمان🍃
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
•°•°♥️⭐°•°• ازفراٺِ چشم تو..... یڪ ذره نَم، مارا بس ازجهان وڪلُّ مافیها......
|🖐🏻🌤|
حتیبرآےرفعدلتنگےهم
چشمدوختڹبھگنبدتکافیست
امابدانکہدیدنروۍماهت
عآلمدیگریمیخواهد..💔
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #پنجاه_چهار سمانه با ت
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
🔻 قسمت #پنجاه_وپنج
نگاهش را به بیرون دوخته بود،همه جا را دید می زد احساس می کرد سال هاست که در زندان است،و شهر حسابی تغییر کرده است،از این فکر خنده اش گرفته بود.
سرش را به صندلی تکیه داد و چشمانش را بست،هوای خنکی که به صورتش برخورد می کرد،لبخند زیبایی را بر لبانش حک کرد،باورش خیلی سخت بود، که در این مدت چه اتفاقاتی برایش رخ داده است،و به این نتیجه رسیده بود ،او آن دختر قوی که همیشه نشان می داد نیست و یک دختر ضعیفی است،اعتراف می کرد روز های آخر دیگر ناامید شده بود،خودش هم نمی دانست چرا،شاید چون همه ی مدارک ضد او بودند یا شاید هم بخاطر اینکه به کمیل اعتماد نداشت.
با آمدن اسم کمیل ناخواسته لبخندش عمیق شد،باورش نمی شد پسرخاله ای که همیشه او را به عنوان یک ضد انقلابی می دید،یکی از ماموران وزارت اطلاعات هستش،بگو با یادآوری حرف ها و تهمت هایی که به کمیل می زد خجالت زده چشمانش را محکم بر هم فشار داد...
با صدای امیرعلی سریع چشمانش را باز کرد!
ــ بفرمایید
سمانه نگاهی به خانه شان انداخت،باورش نمی شد ،سریع از ماشین پیاده شد و به سمت خانه رفت که وسط راه ایستاد و به سمت امیرعلی رفت:
ــ شرمنده حواسم نبود،خیلی ممنون
ــ خواهش میکنم خانم حسینی وظیفه است
سمانه خداحافظی گفت و دوباره به طرف خانه رفت و تا می خواست دکمه آیفون را فشار دهد در با شتاب باز شد و محسن در چارچوب در نمایان شد،تا می خواست عکس العملی نشان داد سریع در آغوش برادرش کشیده شد،بوسه های مهربانی که محسن بر سرش می نشاند،اشک هایش را بر گونه هایش سرازیر کرد.
با صدای محمد به خودشان امدند:
ــ ای بابا محسن ول کن بدبختو
محسن با لبخند از سمانه جدا شد ،سمانه به خانواده اش که از خانه خارج شده بودند و با سرعت حیاط را برای رسیدن به او طی می کردند ،لبخندی زد.
فرحناز خانم دخترکش را محکم در آغوش گرفت و سرو صورتش را بوسه باران می کرد،
سمانه هم پابه پای مادرش گریه می کرد،محمود آقا هم بعد از در آغوش گرفتن دخترکش مدام زیر لب ذکر می گفت و خدا را شکر می کرد.
سمانه به طرف بقیه رفت و باهمه سلام کرد،محمد با خنده به سمتشان آمد و گفت:
ــ بس کنید دیگه،مگه مجلس عزاست گریه میکنید،بریم داخل یخ کردیم
همه باهم به داخل خانه برگشتند،مژگان و ثریا و زهره زن محمد مشغول پذیرایی از همه بودند ،سمانه هم کنار مادر و خاله اش و عزیز که بخاطر پادردش بیرون نیامده نشسته بود،فرحناز خانم دست سمانه را محکم گرفته بود،میترسید دوباره سمانه برود ،سمانه هم که ترس مادرش را درک می کند حرفی نمی زد و هر از گاهی دست مادرش را می فشرد.
به نیلوفر نگاهی انداخت که مشغول صحبت با صغرا بود و ضغرا بی حوصله فقط سری تکان می داد ،متوجه خاله اش شد که کلافه با گوش اش مشغول بود،آرام زمزمه کرد:
ــ خاله چیزی شده
سمیه لبخندی زد و بوسه ای بر گونه اش نشاند:
ــ نه قربونت برم،چیزی نیست ولی این کمیل نمیدونم تو این شرایط کجا گذاشته رفته
ــ حتما کار داره
ــ نمیدونم هیچ از کاراش سر در نمیارم ،همیشه همینطوره
و سمانه در دل" بیچاره کمیلی"گفت.
بعد از صحبت کوتاهی با مادرش بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت.
ــ کمک نمیخواید خانما...
↩️ #ادامہ_دارد...
○⭕️
✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری