#یا_رضا_جان❤️
هرڪه راحضرٺ سلطان نظرےفرماید
با دلِ سنگ بیایدبہ #حرم ،زَر گردد
واےاگر ضامنِ دل #ضامن_آهو نشود
بےتو صید هوس خویش مُڪرَّرگردد
#السلطان_اباالحسن✋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
═══༻❄️☃❄️༺═══
💜•| ✿•°
✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿
🕊⃟ @herimashgh 🕊⃟
💠🌸💠
🌸💠
💠
#روضهاززبانامامحسنعلیهالسلام💔
مادرم خورد زمین و #جگرم تیر ڪشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر ڪشید
🥀🥀🥀
چند گامےبه عقب آمد و افتاد و شڪست
تا سرش خورد به دیوار #سرم تیر ڪشید
🥀🥀🥀
چشم او رفت سیاهے و #حرم را گم ڪرد
در پےِ چشم ترش چشم ترم تیر ڪشید
🥀🥀🥀
دست بر شــانه ام انداخـــت و دیدم مـــادر
ڪمرش خم شده..!!من هم #ڪمرم تیر ڪشید
🥀🥀🥀
بعد هر ضربه ڪه آنروز به مادر مےخورد
رشته هاے رگ قلب #پدرم تیر ڪشید
🥀🥀🥀
مادرم گفت ڪه از حادثه #ڪوچه….به بعد
بنـد بنـد بدنــم،گل پســـرم،تیر ڪشید
🥀🥀🥀
°✦ ❃ ✦
@herimashgh
-چه خوش گفت شاعر شیرین سخن:)
+چی گفت؟!
-دلمان یک بغل سیر #حرم میخواهد..!
#نیازمندیها..
═══༻❄️☃❄️༺═══
💛•| @herimashgh
✿°↷~•~•~•~•🌿~•~•~•~•✿
🕊⃟ 🕊⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من #حـرم لازمم دلم تنگ اسٺ💔
روزگارم ببین بهــم خورده
تو عـــراقے و من هم ایرانـــم😭
دستِ تقدیر این چنین رقم خورده
#اللهم_الرزقنا_زیارٺ
#صلےالله_علیڪ_ایها_اربابــــ
━⊰❀❀🌸❀❀⊱━
@herimashgh
━⊰❀❀🌸❀❀⊱━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعس هوایت نکنم میمیرم 💔
السلام علیک یا اباعبدالله ❤
#امام_حسین
#مذهبی
#نماهنگ
#شب_جمعه
#حرم
━⊰❀❀🌸❀❀⊱━
@herimashgh
━⊰❀❀🌸❀❀⊱━
••<🙃💔>••
°
.
بدونهیچشࢪح
حالوهۅاحࢪمࢪا
مےطلبم😊🍃
•|🌴|• #حرم
━⊰𖣘𖣘🌸𖣘𖣘⊱━
@herimashgh
━⊰𖣘𖣘🌸𖣘𖣘⊱━
•Γ🧡•••💚◢•
🧡| #دلتنگی
🍀| #حرم
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ🌿 ـ
وسط جاذبهی این همه ࢪنگ
نوڪرت تا به ابد ࢪنگ شماست
بیخیال همهی مردم شهر
دلــم آقا به خدا تنگ شماست
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎🌸 @herimashgh
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
📌 از کربلا دور شو!🌫
🔴 #ندایهلمنناصرامامحسین در روز عاشورا🌪، خطاب به #همه کسانی بود که #توانِدفاع🗡 از #حرمِاهل بیت⛺️ را داشتند.
♨️ #امام حسین فرمودند هر که مرا #یاری نمیکند، از این منطقه دور شود و
☝️اِلّا اگر #نِدایَم به او برسد 👂و #حرم و #حریمم را یاری نکند، گرفتار دوزخ است.🔥🔥
💠شاید ما 👀گمان میکنیم #فریاد یاریخواهی، فقط #مخصوص #آنزمان بوده و فقط #امام حسین نیاز به #کمک و یاری داشت،🧐
👈💢 اما یک سوال: چرا #کسی که #امامتِامامزمانش برایش روشن بود و #میدانست #جانِامامش در #خطر است، باز #صحنه را خالی کرد❓🤔
👈💢چه دلیلی و #توجیهی میتواند باعث این #رفتار شود❓
🌀 بیایید این #سوال را از خودمان بپرسیم. چرا ما با اینکه میدانیم #امام زمان در #شرایطسختیست و #نیاز به #کمک دارد🤝 #صحنه را خالی کردیم❓😢😔
🍂 #توجیهِ ما برای این #همه #بیخیالی و #نشنیدنِ😤 #صدایهلمنناصرامام چیست❓🥀
👈💢 آیا باید #کارازکار بگذرد تا به خودمان بیاییم⁉️😳🤭
#توجیه_المسائل_کربلا ۱۱
#امام_زمان(عج) #امام_حسین(ع)
🍃🌺 [ #اݪݪهݥصݪےعݪےݥحݥدۅآݪہݥحݥدۅعجݪفڔجہمبحڨݫیݩݕس📿]🌺🍃
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
[🌼🌙]
🕌] #حرم
💛] #دلتنگی
ــــــــــ ـــــ ــ ــــــــــ ـــــ ـ
تصورڪناینڪهیڪروز،باز
قدممیزنیزیربارانصحن...
ــــــــــ ـــــ ــ ــــــــــ ـــــ ــ
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
✺✿🏵✿✺
🧡] #حرم
🏵] #دلتنگی
✺خــــوشبــهحـال
✺اونڪـــهتـــوحــرمــتمــشـــرفــه
#امام_زمان
••♡↯
[🌿]❥︎ @herimashgh
برتاروپودفرشحرمخوردهدلگره
ازبسگرهگشاشدههررفتوآمدت
#امامرئوفم
#حرم💚🍃
حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
#یاثارالله🌿 از کودکی به لطف خدا قسمتم شده با افتخار، خادمیِ روضه هایتان خاکِ قدومتان به طلا هم نمی
#حسین_جان❤️🍃
مرا ببر حرمٺ تاڪه مادرم بعدا
مباد گریہ ڪند برجوان #ناڪامش
بہ سن وسال جوانے ڪه نیسٺ ناڪامے
هرآنڪه مُرد و #حرم را ندید ناڪام اسٺ
#الهم_ارزقنا_حرم
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
هدایت شده از حࢪیم؏شـ♥️ـقتاشھادٺ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #ویژه
🌹#ولادت_حضرت_سجاد(ع)
💐 #نماهنگ #سیدالساجدین
🌹عاقبت برات #حرم می سازیم
ما به ایوون طلات می نازیم❤️
🍃🌺🍃 #ولادت با سرسعادت امام سجاد (ع) مبارک باد 🍃🌺🍃
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh
🔴کرامت عجیب امام رضا(ع) در شفای بیمار آلمانی
خاطره ای بسیار زیبا و خواندنی
از خادم امام رضا(علیه السلام)
برنامه زنده "زنده رود" روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ شبکه اصفهان، به مناسب دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رضا(ع) با حضور چهار نفر از خادمان حرم مطهر ثامن الحجج(ع) برگزار شد.
در این برنامه، هر یک از خادمان به ذکر خاطرهای از روزها و شبهای حضور خود در حرم پرداختند. یکی از آنها خاطره بسیار زیبا و تکان دهندهای را بازگو کرد که ناخودآگاه اشک را از چشمان هر مسلمان و غیر مسلمانی جاری میکرد.
وی خاطره خود را این گونه روایت کرد: در یکی از شبها، متوجه سروصدایی در یکی از بخشهای نذورات حرم شدم. برای پیگیری موضوع به آنجا رفتم. با فردی غیرایرانی که مبالغی دلار در دست داشت مواجه شدم. وی اهل یکی از شهرهای آلمان بود.
موضوع دلارها را جویا شدیم. شروع به توضیح دادن کرد و گفت: تنها پسرم به بیماری سختی گرفتار بود و قادر به حرکت نبود. تمامی پزشکان خبره آلمانی از درمانش قطع امید کرده بودند و گفتند دیگر امیدی به زنده ماندن او نیست و باید با واقعیت از دست دادن فرزندتان کنار بیایید....
بسیار ناراحت و غمگین و ناامید بودیم. در شهر محل زندگی با خانوادهای ایرانی آشنایی داشتیم. در همین ایام سخت، طی دیداری که با این خانواده داشتیم آنها از دلیل ناراحتی من و خانوادهام سوال کردند و برای آنها توضیح دادم که با چه مشکلی روبرو هستیم.
این خانواده ایرانی گفتند در ایران یک نفر هست که میتواند پسر شما را درمان کند. از او بخواهید تا این کار را انجام دهد. بسیار خوشحال شدم و از آنها آدرس مطب و چگونگی مراجعه به وی را خواستم.
آنها با کمال تعجب گفتند این آقای ما مطب خاصی ندارند باید دلت را به ایشان وصل کنید و خالصانه و با اعتقاد از او بخواهید تا پسرتان را درمان کند.
من گفتم چگونه این کار را انجام دهم؟ گفتند آقای ما امام رضا(ع)، #امامهشتم شیعیان است که حرم آن در #مشهد قرار دارد و شما برای پسرتان نذر کنید و از همین #آلمان رو به #حرم بایستید و از ایشان طلب #شفا و درمان کنید.
گفتم اما من #مسلمان و معتقد به دین شما نیستم. گفتند ایشان به #همه کمک میکنند. در منزل رو به سوی حرم نذر کردم و با گریه به ایشان گفتم: "ای آقایی که من شما را نمیشناسم اما میگویند به همه کمک میکنید، من تنها یک پسر دارم که تمامی پزشکان از وی قطع امید کردهاند... از شما میخواهم درمانش کنید تا از دستش ندهم. تنها امیدم به شماست کمکم کنید".
۲۴ ساعت از این موضوع نگذشته بود که خانمم با عجله آمد و شگفت زده گفت
"سریع بیا، پسرمان در حال راه رفتن است".
با عجله و شگفت زده رفتم و دیدم پسرم از جایش بلند شده و با سلامت کامل راه میرود. باورم نمیشد...!!!
گفتم پسرم چه اتفاقی افتاده؟
گفت: پدر زمانی که خواب بودم. دیدم که در اتاقم باز شد و آقایی وارد اتاق شد.
با ورودش، نوری تمام اتاق را فرا گرفت.
کنارم آمد و گفت "از جایت بلند شو"
گفتم من #بیمار هستم و قادر به حرکت نیستم نمیتوانم بلند شوم.
گفت "شما میتوانی حرکت کنی، #بلندشو...
پدر و مادرت خیلی ناراحت و نگران شما هستند. بلند شو".
پسرم میگفت احساس کردم دست و پایم قادر به حرکت هستند و میتوانم راه بروم و بلند شدم و شروع به حرکت کردم. پس از شفا و درمان پسرم، برای ادای نذر خود تصمیم گرفتم به ایران و شهر مشهد بیایم و اکنون آمدهام تا مبلغی را که نذر کردهام به حرم تحویل دهم.
❥•|𔓘حࢪیـم؏شقتـاشہادتـ
➺@herimashgh🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃