eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل دوم .... پارت ۲۰۶ ....... بعد از پارک ماشین تو محوطه پارکینگ دانشگاه یک راست رفتم سراغ اتاق زیراکس و برگه های اماده امتحان رو گرفتم و رفتم سمت کلاس . دانشجو ها به محض دیدنم از جاشون بلند شدن که گفتم : سلام ...... قبل از اینکه بشینید به اندازه نیم متر از هم فاصله بگیرید . نگاهی به کل کلاس انداختم ...... سر و گوش چند نفر داخل کلاس می جنبید که جاشون رو عوض کردم و اومدم برگه ها رو پخش کنم که دیدم یکی از دانشجو های پسر داره رو به نیلوفر اشاره می ده و انگشت تهدید به سمتش گرفته که مثلا اگر تقلب ندی فلان می کنم . بی اعتنا بهش برگه ها رو پخش کردم چون من نیلوفر سرمد رو میشناختم اون به خودش هم تقلب نمی داد چه برسه به دیگری . برگه ها رو پخش کردم و با صدای بلند گفتم : با یاد خدا شروع کنید ۲۰ دقیقه بیشتر وقت ندارید پاسخ بدید . برگشتم سر جام و کتم رو در اوردم و اویز صندلیم کردم و شروع کردم به قدم زدن درکلاس ....... اکثر دانشجو هام داشتن می نوشتن ولی چند نفری عجیب سرشون می جنبید ...... مثلا اینا وکلای آینده کشور بودن ...... باید توی تایید صلاحیت اینا برا ورود به دانشکده علوم و حقوق تجدید نظر میشد . تفریبا کل کلاس سر بیست دقیقه نوشته بودن ....... بر گشتم سر جام و رو به کیانا که نزدیک سکو نشسته بود گفتم : خانوم فرهمند بی زحمت کل برگه ها رو جمع کنید . انگاری اومد از جاش بلند شه که کیفش با وسایلش ریخت روی زمین و نگاهی بهم انداخت که سریع فهمیدم و گفتم: اشکال نداره ....... خانوم سرمد حالا که شما سرپا هستید برگه ها رو جمع کنید . نیلوفر توی کل کلاس چرخید و برگه ها رو جمع کرد همین که خواست از اخرین ردیف رد بشه یکی از پسرا پاش رو دراز کرد وسط تا نیلوفر بهش گیر کنه بیافته .....که همینم شد ...... همین که اومد رد بشه پاهاش گیر کرد به کفش پسره و با ورقه ها افتاد کف کلاس . دیگه این وضع قابل تحمل نبود فریاد زدم : فریبرز احمدی برو از کلاس بیرون ........ اومد حرفی بزنه گفتم : اخراج .......‌ تا اخر ترم نبینمت . دخترای کلاس کمک کردن نیلوفر از جاش بلند بشه و برگه ها رو برام اوردن ..... خدا کنه اسیب جدی ندیده باشه . بعد از نشستن کل دانشجو ها سر جا هاشون درس شروع کردم . اعصابم یه کوچولو ریخته بود بهم ...... دو ساعت تموم بدون حتی یه انتراک کوچیک درس دادم . یه موقع هایی که اعصابم بهم می ریخت فقط دوست داشتم یکسره کارم رو تموم کنم و امروز هم از اون روزا بود . بعد از تموم شدن کلاسم لپ تاپ و وسایلم رو جمع کردم و با دخترا راهی دفتر وکالت شدم ..... توی راه شنیدم که مریم به کیانا می گفت : نیلوفر خیلی ماخوذ به حیا هست ...... من اگر جاش بودم و پسره این طور می کرد جد و ابادش رو می اوردم جلو چشش ........ منتظر نمی موندم استاد اخراجش کنه . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
فصل دوم ..... پارت ۲۰۷ ....... کیانا هم در جوابش گفته بود : از اینکه چیزی نگفته با اینکه یه کوچولو اذیت شده از خانومیش بوده . ترجیح دادم خودم رو قاطی صحبت هاشون نکنم ولی فکرم هم درگیر حرف مریم بود از اینکه نیلوفر زمین خورد و می تونست حرف بزنه یا داد بزنه سر کلاسم ولی این کارو نکرد و فقط سکوت کرد . اخه چرا بیشتر مواقع هم تو دفتر وقتی یه مشکلی کاری پیش میاد سریع کوتاه میاد و دوست نداره از خودش دفاع کنه . از طرفی حرف کیانا هم درست بود اگر این دختر مثل بقیه دخترا بود من هرگز جذب این موجود ظریف الخلقه نمی شدم . بعد از رسیدن به دفتر کارم ناهارم رو توی دفترم خوردم و خودم رو مشغول پرونده مهم کردم که دیدم درب اصلی دفتر باز شد و نیلوفر اومد ...... لباساش رو عوض کرده بود. یه دفعه یه چیزی مثل جرقه از ذهنم رد شد ....... باید یه کاری می کردم یاد بگیره در حد خودش و تا جایی که می تونه از حق خودش دفاع کنه ...... چون اون یه دختر خوب و با وقار بود دلیل نمیشد که بخواد از حق خودش کوتاه بیاد . از جام بلند شدم و چرخی توی دفترم زدم باید یه چیزی رو بهونه می کردم تا بهش گیر بدم ...... از طرفی ته ته قلبم راضی نبود که یه همچین کاری انجام بدم . چشمم خورد به دفتر کارتابل نامه ها . قبلا بهش گفته بودم که نامه ها رو جوری بایگانی کنه که طبق تاریخ باشه ......جای چندتا نامه رو با هم عوض کردم و کارتابل رو گذاشتم سر جاش ...... اگر واقعا میخواست از خودش دفاع کنه باید می گفت که عین چینش این نامه ها در لپ تاپ هم موجوده ...... اینو یکی دستکاری کرده . ساعت چهار شده بود و امروز کلا دفتر خلوت بود ......چند نفری اومده بودن منتها برای مشاوره وکالت . سعی کردم عادی باشم و صداش کردم : خانوم سرمد چند لحظه لطفا ...... بلافاصله بعد از اینکه صداش کردم چند تقه به درب زد و وارد شد و سلام کرد . جواب سلامش رو دادم : خانوم سرمد یه نگاه به کارتابل نامه های دستی بنداز ؟ بدون اینکه چیزی بگه رفت سراغ کارتابل و اونو برداشت و شروع کرد به نگاه کردن . اجازه ندادم بیشتر نگاه کنه و رفتم سمتش و گفتم : چند بار گفتم که نامه ها طبق تاریخ چیده بشه تا موقع دست رسی راحت پیدا بشه . در جوابم خیلی اروم گفت : حق با شماست جناب کیایی ...... حتمن اشتباه از من بوده که جای این چندتا نامه رو طبق تاریخ نذاشتم . بعد اومد جای نامه ها رو درست کنه که محکم زدم روی کارتابل و درش رو بستم که شوکه نگاهم کرد . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌. دعواهای زن‌وشوهری | 🍂🌼دعوا بین زوجین اجتناب ناپذیر است اما: •در جمع دعوا نکنید! •فقط روی مشکل تمرکز کنید! •به گذشته باز نگردید! •کنایه نزنید! •توهین نکنید! •خوب بشنوید! دو مورد اولی و آخری را بسیار جدی‌تر بگیرید! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
محبت برای روح یک زن مثل هوا برای تنفس لازم است. زن و مرد به محبت همدیگر احتیاج دارند اما نیاز روحی یک زن به محبت شوهر، فوق العاده مهمتر و حساس تر است. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
"همسرتان را در موقعیت دشوار قرار ندهید...!" 🍃 یکی از بزرگترین اشتباهات خانمها این است که باور دارند اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری می‌کند. درست است که عشق قدرت می‌آورد، اما قرار نیست که از مرد زندگی‌تان، به گناه عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید. 👈 بسیاری از زن‌ها گمان می‌کنند اگر مردی عاشق‌شان باشد، به خاطر آنها همه پل‌های پشت سرش را خراب می‌کند و به هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقه‌اش توجه نمی‌کند. 👈 بیشتر زن‌ها با چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایش‌های سخت قرار می‌دهند و به او می‌گویند؛ اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که می‌خواهم، انجام دهی، اما واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بی‌پناه و منفعل است. ✅ یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمی‌گذرد، بلکه سعی می‌کند حسش را با عقلانیت همراه کند و از این راه به پیشرفت بهتر آن کمک می‌کند. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
ناراحتی برای نداشته ها یعنی هدر دادن داشته ها انرژی مثبت یعنی من ایمان دارم داشته هایم بیشتر از نداشته هایم است پس بیشتر به داشته هایم می نگرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
هرگز فكر نكنيد هرچه سختگيرتر باشيد بهتر ميتوانيد فرزندتان را تربيت كنيد. قوانین ذهنی خودتان را با پرداختن به کودک به او قالب نکنید. والدين سختگير دو نوع بچه پرورش ميدهند يا فرد مضطرب،نگران، وسواسی، كه به خود بسيار سخت ميگيرد و با وجود موفقيتهايش هيچ لذتی از زندگی نميبرد و يا فردی لجباز و فراری از كار! والدين عزيز با سختگيری نميتوانيد فرزندی موفق،سالم و خوشبخت تربيت كنيم. چون همیشه مایوس و نا امید در انتظار رسیدن به حس خوب آرامش خواهد ماند. و با درماندگی آموخته شده اشتیاقی برای انجام کار ندارد. و خشم حاصل از این ناکامی به شکل لجبازی و بی انگیزگی گریبان والدین را خواهد گرفت. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
براتون رســیدن آرزو میکنم...🌱 ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸عصرتون گلباران 💜آرزو میکنـم 🌸در این عصر زیبا 💜پروانہ دلتون شـادشـاد 🌸عـاقبتتون بـخیر 💜زندگَیتون بدون حسرت 🌸عشقتـون آسمـانـی 💜و حـال دلتــون 🌸خـوبه خـوب بـاشـه 💜عـصرتــون پـر از عـشـق ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ .
❌بعضی از خانومها خیلی کارشونو پیش میبرن یکی از ویژگی این خانم ها لحن و ادبیاتیه که دارن انقدر حساب شده و دقیق حرف میزنن و اظهار نظر میکنن که همه یه حساب ویژه ای روشون باز میکنن این خانم ها وقتی لباسشون کهنه میشه اینجوری میگن👇🏻 گلم،لباسام تکراری شده،دلم میخواد برای عشقم لباس جدید بپوشم😍 ❌و یه سری از خانم های اینجوری میگن👇🏻 همه لباسام رنگ و رو رفته و پاره شده،تو هم که اصلا اهمیت نمیدی.خجالت باید بکشی😕 واقعا کدومش بهتر جواب میگیره و شوهرش رو عاشق تر می کن ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🌹🌹 🌱به هر طرف نظر کنم اثر ز روی ماه توست گر این جهان به پا شده به خاطر صفای توست... 🌱ببین که پر شده جهان ز ظلم و جور ای عزیز بگو کدام لحظه ها ظهور روی ماه توست؟