eitaa logo
هیئت حضرت اباالفضل(ع) آران
2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
568 ویدیو
12 فایل
تنها کانال رسمی مجموعه هیئت حضرت اباالفضل علیه السلام آران شهرستان آران‌ و بیدگل لطفا فیلم ، صوت و عکس های قدیمی و یا جدید خود را برای ما ارسال کنید. جهت ارتباط با ادمین کانال هیئت به آدرس زیر مراجعه کنید: @heyat_abalfazliaran_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 پیرمرد قفل ساز قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند.در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.» پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.» پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم” نتیجه ای که من ازاین ماجرا برداشت کردم این است که هرکس به نحوی آزمایش می شود ..مثلا مغازه دار با انصافش، قاضی با عدلش و هر کس با توجه به کار و بارش. جوان باهوای نفسش آزمایش می شود…اگر اسب سرکش نفس و شهوت را رام کرد…آن وقت می تواند بگوید خدایا امام را به من نشان بده…گرچه فقط دیدن کافی نیست…شمر هم امام زمانش رادید…اللهم اعرفنی حجتک… …السلام علیک یابقیه الله فی الارضه… کانال رسمی هیئت حضرت ابالفضل (ع) آران - شهرستان آران و بیدگل جهت عضویت روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/579141636Ce37070b95e
می گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر بـه زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی بـه دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون بـه شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده بـه قافله سالار می دهد تا در شهر بـه برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق بـه این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار بـه شهر و بازار محل کسب برادر می رسد و امانتی را می دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان می کند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و بـه قافله سالار می‌دهد تا آن را در جواب بـه برادرش بدهد. چون برادر غار نشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی‌بیند عزم دیدارش کرده و بـه شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم بـه برادر داشت و دید که برادر زرگرش بازوبندی از طلا را روی بازوی لخت زنی امتحان می کند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان بـه زمین میریزد. چون زرگر این را می بیند می‌گوید: ای برادر اگر بـه دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان و لمس آنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه همگي زاهد هستند… وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي ۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ(سوره یوسف آیه۵۳) ترجمه:من خود را از گناه تبرئه نمى كنم؛ زيرا نفس طغيان گر بسيار به بدى فرمان مى دهد مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند؛ زيرا پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است.(سوره یوسف آیه۵۳) به جمع اباالفضلی ها بپیوندید 🌹👇 https://eitaa.com/joinchat/579141636Ce37070b95e
نمکدان راکه پر می کنی توجهی به ریختن نمکها نداری. اما زعفران راکه میسابی به دانه دانه اش توجه می‌کنی. حال آنکه بدون نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست. ولی بدون زعفران ماهها و سال ها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد. مراقب نمکهای زندگی‌ مان باشیم، ساده و بی ریا و همیشه دم دست، که اگر نباشند وای بر سفره زندگی. به جمع اباالفضلی هابپیوندید👇🌹 https://eitaa.com/joinchat/579141636Ce37070b95e
17.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای نجات جان جوانی از نیش مار در هنگام خواب و بیان یک روایت در باب اهمیت احسان به پدر و مادر هر چند اندک باشد...بشنوید از زبان عالم فرهیخته آیت الله سیّد علیرضا حیدری یزدی (حفظه الله تعالی) جمع اباالفضلی هابپیوندید👇🌹 https://eitaa.com/joinchat/579141636Ce37070b95e