eitaa logo
هِیـــأتِ اِمـــامْ حُسِــیـــنْ عَلَیهِ الْسَّلام
198 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
366 ویدیو
10 فایل
#هِیـأتِ_اِمامْ_حُسِیـنْ_عَلَیهِ_الْسَّلام قم_المقدسة (پردیسان) 🔸 کـفـران نعمت است بـہ پیمانـہ لب زنم 🔸 🔸 وقتے کـہ چاے روضـہ مرا مست میکنـد🔸 آیدی مدیر کانال @msa2000 شماره کارت هیأت جهت واریز کمک های نقدی 5041721045154763 بنام مجتبی صادقی
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨کربلا هتلی ۴/۴۰۰ 🚨 👈 زیارت امام حسین علیه السلام 👈 از قم 👈 ۴/۴۰۰ میلیون 👈 اسکان هتل 👈 شنبه‌ ۳۱ شهریور ⌚️ حرکت ساعت ۸ صبح از درب ۶ جمکران 🔰 پاسخگویی فقط در ایتا👈 ۰۹۱۶۶۶۲۲۵۹۶ لطفا در ایتا پیام بدین با تشکر 👇 https://eitaa.com/Karrbala 🔰 ✅️ کانال اصلی هیئت 👇👇 https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 🚨👈 بچه بدون صندلی مجانی است 🚨👈 اگر می‌خواهید بابت بچه بدون صندلی هزینه ایی پرداخت نکنید و مجانی باشد ، در وقت ثبت نام عنوان نکنید بچه همراه دارید ⛔️ 👈 سن بچه برای ما مهم نیست
خیلی‌ها متأسفانه به دلیل مطالعه نکردن از خیلی اتفاقات تاریخی📜 خبر ندارن. دوستان درخواست کردن تاریخ شخصیت و هرمزان ایرانی رو بفرستیم تو گروه. ⛔️ 👈 خیلی جالبه 😲 🚨👈حتماً بخونید،دیگه گیرتون نمی‌آید 🧐 ادامه مطلب در لینک زیر👇 https://eitaa.com/heyat_emam_hossein هم «» رو بلد باش هم با «» ، «» رو حفظ کن
✔️بر خلاف ميل تو وارد بهشت می‌شود! 🔴عامر گوید شنیدم از امیرالمومنین علیه السلام که خطاب به عمر می‌فرمود: تو را می بینم که به خاطر ظلم هایی که به بدترین وجه به عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله روا داشتی در این دنیا بواسطه ضربتی که از سوی یکی از بندگانی که تو با ظلم و جور با او حکم می رانی (حضرت فیروز نهاوندی) کشته خواهی شد و به خدا قسم که او با توفیقی که نصیبش می گردد بر خلاف میل باطنی تو وارد بهشت می گردد. و عمر در پاسخ گفت: آیا از کهانت و پیشگوئی ابائی نداری؟ امیرالمومنین علیه السلام پاسخ دادند: هر آنچه گفتم بر اساس دانسته ها و معلوماتم بود و نه چیز دیگر. (در برخی نسخ اختلافات جزئی در متن وجود دارد‌) 📚الهدایه الکبری ص ۱۹۷ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ «در ١٠ صفحه» ◁صفحه اول؛ 🔻حضرت شجاع الدین ابولؤلؤ فیروز کیست؟ نام اصلی آن بزرگوار، پیروز نهاوندی (فیروز نهاوندی) و کنیه اش حضرت «ابولؤلؤة» است، چون دختری داشت بنام مروارید که عربها به او (لؤلؤة) می‌گفتند و از این روی «فیروز نهاوندی» نزد عربها به «ابولؤلؤة» مشهور گردیده بود. هم اکنون نیز عربها او را «ابولؤلؤة» می‌خوانند. و لقبش «شجاع الدین» و در نزد بعضی به «بابا شجاع الدین» معروف گشته است و این به سبب شجاعت منحصر به فرد وی در آن اقدام بزرگ بوده است. اصلیت وی ایرانی و زادگاهش شهر «نهاوند» بوده است. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١٣ 🔻اتهام مجوسیت و یا نصرانیت به حضرت ابولؤلؤ؛ نقل شده که حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام، قبل از تشرف به دین اسلام، همچون سایر ایرانیان آئینی مجوسی یا نصرانی داشته است که ناگفته پیداست. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١٣ داشتن دین مسیحیت و یا زرتشتی قبل از اسلام که از ادیان الهی بودند برای کسی منقصت و عیب محسوب نمی‌گردد، که اهل‌سنت عمر سعی نموده‌اند این نکته را به عنوان دین همیشگی آن بزرگوار اثبات نمایند و حال آنکه بزرگان و شیوخ و خلفای خودشان قبل از اسلام آوردن ظاهری، کافر و بت پرست بوده‌اند. اتهام مجوسیت و یا نصرانیت و غیر این دو به جناب ابولؤلؤ از سوی اهل‌سنت عمر، امری بسیار طبیعی است و این اتهام از سوی آنان منحصر به شخصیت وی نیست بلکه در خصوص حضرت ابوطالب علیه‌السلام پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علیه‌السلام و الیه التسليم نیز اتهام کفر وارد کرده‌اند و این چیزی نیست مگر عداوت و دشمنی آنان با حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام. و از این بالاتر از پیروان و اتباع آل امیه جای تعجب نخواهد بود وقتی در خصوص شخصیت منحصر به فرد عالم خلقت حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام پس از شهادت آن حضرت در مسجد کوفه گفتند: «مگر علی بن ابی طالب (عليهماالسلام) نماز می‌خوانده که او را در مسجد کشته‌اند؟!» پس دیگر در خصوص جناب ابولؤلؤ به عنوان یار و یاور خاص امیرالمؤمنین علیه‌السلام در وارد ساختن اینگونه اتهامات نسبت به وی جای تعجب نمی‌باشد. و این در حالی است که با وجود تمام این تلاش‌ها بر اثبات این اتهام، همچنان می‌توان از کتب غیر شیعه، ادله و شواهد متقن و محکمی را در اثبات اسلام بلکه ایمان قوی وی یافت نمود، از جمله متن زیر از کتب اهل‌سنت عمر؛ 🔻حضرت ابولؤلؤ بعد از سکونت در شهر مدینه، به دین اسلام مشرف گردید؛ و نیز از متن زیر از متون تاریخی مخالفان معلوم می‌شود که آنان در اثبات مجوسی بودن حضرت ابولؤلؤ دچار شک و تردید هستند: https://eitaa.com/heyat_emam_hossein «ضربه زدن ابولؤلؤ به عمر، دلیل بر اسلام اوست». 📚عیون الأخبار، ج٢ ص١۴٣ به نقل از «فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب»، ص١٧٨ 🔻نحوه انتقال حضرت ابولؤلؤ از ایران به مدینه؛ حضرت ابولؤلؤ ابتدا در جنگ میان ایران و روم به اسارت رومیان و بعدها در جنگ بین مسلمانان و رومیان به اسارت مسلمانان و به عنوان اسیر جنگی، در سهم مغيرة بن شعبة لعنة الله علیه که یکی از دشمنان امیرالمؤمنین علیه‌السلام و از نزدیکان و ارادتمندان عمر بن خطاب بود قرار گرفت، و از این به بعد مرحله دیگری از زندگی وی در مدینة النبی رقم خورد. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١٣ 🔻نحوه آشنایی حضرت ابولؤلؤ با امیرالمؤمنین علیه‌السلام و الیه التسليم؛ یکی از محبین و دوستداران نزدیک امیرالمومنین علیه‌السلام، شهید مظلوم جناب هرمزان رضوان الله علیه بوده است، که قبل از اسارت به دست مسلمانان، فرمانروای سابق شوش و شوشتر بوده است. همچنین وی بنا بر بعضی نقل ها، پسر یزدگرد سوم پادشاه وقت ایران و برادر علیا مخدّره حضرت شهربانو همسر حضرت سيدالشهداء عليه‌السلام بوده است. 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein ◁صفحه دوم؛ بعد از قتل عمر بن خطاب ، هرمزان را به خاطر دوستی و رفاقت نزدیک با حضرت ابولؤلؤ به شهادت رسانده و پیکر او را قطعه قطعه نمودند.
شهید هرمزان ایرانی در جنگ بین مسلمانان و ایرانیان در منطقه اهواز، به اسارت مسلمانان درآمد و هنگامی که او را نزد عمر بن خطاب می‌برند، اسلام را بر جناب هرمزان عرضه می‌کند اما هرمزان از پذیرفتن آن امتناع می‌ورزد. از این رو عمر بن خطاب دستور می‌دهد تا گردن او را بزنند اما جناب هرمزان می‌گوید: شایسته نیست اسیر را در حال تشنگی بکشید. از این رو برای او ظرف آبی می‌آورند، وی می‌پرسد آیا تا زمانی که آب را نیاشامیده ام در امانم؟ عمر پاسخ مثبت می‌دهد و هرمزان نیز با زیرکی خاصی ظرف آب را به روی زمین می‌ریزد و از خوردن آن امتناع می‌ورزد؛ تا به این طریق اجرای فرمان قتل را به خاطر امانی که از خلیفه گرفته بود، به تأخیر اندازد. عمر که از منظور جناب هرمزان مطلع گردید، مجددا دستور به قتل هرمزان حتی در حال تشنگی می‌دهد. در این بین، وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام که در مجلس حاضر بودند در اعتراض به حکم عمر می‌فرمایند: کسی را که امان داده‌اید نباید بکشید. عمر از حضرت سؤال کرد: به نظر شما با چنین شخصی چگونه رفتار کنیم؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: حکم اسلام این است که فدیه و مبلغ یک غلام را به نفع بیت المال مسلمین از او بگیرید و او را به عنوان غلام، به یکی از مسلمانان واگذار نمائید. عمر گفت: چه کسی به همچون او رغبت می‌نماید؟! حضرت فرمودند: من این مبلغ را می‌پردازم و او را قبول می‌کنم. اینجا بود که جناب هرمزان رضوان الله علیه، با مشاهده این بزرگواری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام و الیه التسليم به دین اسلام تشرف یافت. و نیز از همان روز، بغض و کینه عمر بن خطاب را به دل گرفت. امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز به علت تشرف جناب هرمزان رضوان الله علیه به اسلام، وی را آزاد نمودند. و از آن به بعد جناب هرمزان خود را از ملازمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام نمود و بیشتر اوقات خود را در مسجد و عبادت در آن به سر می برد. 📚الخرائج و الجرائح، ج١ ص٢١٢ 🔻ذکر چند وجه مشترک بین حضرت ابولؤلؤ و شهید هرمزان سلام الله علیهم؛ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein ۱- ایرانی بودن هر دو بزرگوار. ۲- اسیر جنگی بودن هر دو بزرگوار. ٣- سکونت هر دو بزرگوار در شهر مدینه. ۴ آزاد گردیدن شهید هرمزان توسط امیرالمؤمنین علیه‌السلام از اسارت و برقراری ارتباط نزدیک وی با امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بغض و کینه‌ای که هرمزان به خاطر محکومیت ناحق به قتل، از سوى عمر بن خطاب به دل گرفته بود از سویی و از سوی دیگر ظلم و ستم هایی که از جانب مغيرة بن شعبة لعنة الله عليه (شرح حال او در صفحات بعد خواهد آمد) که دشمنی خاصی با امیرالمؤمنین علیه‌السلام داشت و از دوستان نزدیک عمر بن خطاب به شمار می‌رفت. و شکایت‌های مکرری که حضرت ابولؤلؤ به خاطر ظلم و ستم های مغيرة لعنة الله علیه به نزد خلیفه ظاهری وقت یعنی عمر بن خطاب لعنة الله عليه ارائه نموده بود ولی هر بار با اغماض و بی اعتنایی عمر لعنة الله عليه روبرو می‌گردید و این باعث ایجاد بغض و کینه عمر که ادعای خلافت بر مبنای عدالت بر مسلمین را داشت در دل حضرت ابولؤلؤ گردیده بود؛ این چهار مورد فوق می‌تواند برخی از زمینه‌های آشنایی و نزدیکی بین این دو یار امیرالمؤمنین علیه‌السلام را فراهم گردانیده باشد و آنان را در هدفی مشترک که به قتل رساندن عمر بن خطاب است همراه ساخته باشد. این نزدیکی بین جناب ابولؤلؤ و جناب هرمزان به حدی بوده است که به نقل تواریخ غیر شیعه، بعد از ضربه خوردن عمر لعنة الله عليه به دست جناب ابولؤلؤ، فرزند عمر به نام «عبیدالله بن عمر لعنة الله عليهما» به محض شنیدن خبر، این اقدام قتل عمر را به قطع یقین به جناب هرمزان نسبت داد. 📚تاریخ مدینه دمشق، ج٣٨ ص۶٨ 📚المصنف، ج۵ ص۴٧٩ 📚الغدیر، ج١٨ ص١٣۴ 📚المعلی، ج١١ ص١١۵ 📚تاریخ طبری، ج٢ ص٣٠٢ 📚تاریخ یعقوبی، ج٢ ص١۶١ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein فلذا فوراً به عنوان قصاص، جناب هرمزان را به شهادت رساند و پیکر او را قطعه قطعه نمود و این در حالی بود که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام همواره بعد از آن واقعه، خواهان خون به ناحق ریخته شده هرمزان رضوان الله علیه بود ولی عثمان لعنة الله عليه خلیفه به ناحق بعد از عمر لعنة الله علیه، هرگز این حکم را اجرا نکرد. 📚الخرائج و الجرائح، ج١ ص٢١٣ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه سوم؛ و زمانی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خلافت ظاهری رسید، عبیدالله ابن عمر لعنة الله علیهما، از ترس جان خود به «شام» گریخت و به «معاویه» لعنة الله علیه پناهنده شد، اما در نهایت اراده الهی جلوه کرد و در «جنگ صفین» به دست آن حضرت به هلاکت رسید. 📚الغدیر، ج٨ ص١٣۶
🔻شناخت شخصیت پلید و ظالم مغيرة بن شعبة لعنة الله عليه، از قاتلین حضرت زهرا علیهاالسلام؛ درباره شخصیت پلید و منفور مغيرة بن شعبة لعنة الله علیه که حضرت ابولؤلؤ، غلام و اسیر جنگی او و در زیر چنگال و سیطره او ناچار به تحمل دورانی سخت بود لازم است بدانیم؛ اولاً: او یکی از افرادی بود که به همراه «عمر» و «قنفذ» لعنة الله عليهما و مردانی دیگر در ماجرای آتش زدن درب خانه حضرت زهرا علیهاالسلام و شکستن درب خانه و به شهادت رساندن فرزندش محسن بن علی علیهماالسلام نقش مهمی داشت. 📚بیت الاحزان، ص١١٧ ثانياً: او بنا به نقل بعضی مورخین، یکی از چهار نفر سیاستگذاران فتنه و دسیسه جهان عرب آن‌روز بود که این چهار نفر عبارت بودند از: ابوسفیان، معاويه، عمرو عاص و مغيرة بن شعبة لعنة الله عليهم اجمعين. ثالثاً: امام حسن مجتبی علیه‌السلام در خطابی طولانی نسبت به معاویه لعنة الله علیه و دار و دسته‌اش که در جلسه‌ای، تهمتی ناروا به وجود نازنین و مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد کرده بودند، تک تک آنان را از سوء پیشینه و پرونده سراسر سیاهشان که بر هیچ مسلمانی پوشیده نیست با خبر ساخت، تا آنجا که نوبت به «مغیرة» لعنة الله علیه می‌رسد و خطاب به او می‌فرمایند: ... و اما تو ای مغيرة بن شعبه! تو دشمن خدا و رها کننده کتاب خدا و تکذیب کننده پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌باشی و تو زناکار بوده و سنگسار نمودنت را «عمر» به تأخیر انداخت و حق را با اباطیل در آمیخت و سخن را با گفتارهای نادرست رد کرد و اینها علاوه بر عذاب دردناک و پستی در دنیا که خداوند برایت مهیا ساخته، عذاب آخرت که خوار کننده تر و دردناکتر می‌باشد در انتظار توست. تو کسی هستی که فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مورد ضرب و شتم قرار دادی؛ تا اینکه بر اثر ضرب و شتم های تو، بدنش خون آلود شد و خونریزی نمود و و فرزندش را سقط نمود. و این به خاطر آن بود که تو خواستی پیامبر را خوار گردانی و با دستورش (مبنی بر مودت در حق اهل‌بیت علیهم‌السلام) مخالفت نمائی و احترامش را زائل سازی؛ در حالی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده بودند: ای فاطمه (علیهاالسلام)، تو برترین زنان بهشت هستی. ای مغیره، خداوند تو را در آتش خواهد افکند و وبال گفتارت را دامنگیرت خواهد ساخت. 📚بیت الاحزان، ص١١٧ رابعاً: به توضیحات ابن ابى الحديد معتزلی درباره مغيرة لعنة الله علیه توجه نمائید: «مغيرة بن شعبة کسی است که از زمان حیات رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بغض و کینه و دشمنی خاصی با علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) داشت و بغض او با همۀ بنی هاشم مخصوصاً علی بن ابی طالب (عليهماالسلام) امری معلوم و بر همگان آشکار است و زمانی‌که با معاویه لعنة الله علیه بیعت صورت گرفت، مغیره با اینکه در حجة الوداع حضور داشت، از طرف معاویه خطبائی را مأمور کرد تا در خطبه های خود علی بن ابی طالب (عليهماالسلام) را لعن کنند». 📚شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ١٠١،٧٠،٢٢،١۶،١۴،١٣ 🔻حضرت ابولؤلؤ از شیعیان و یاران خاص اميرالمؤمنين علیه‌السلام؛ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein اینجاست که اهمیت نزدیکی شخصی چون حضرت ابولؤلؤ که غلام و در بند چنین شخصیت منفور و فاسقی چون مغيرة لعنة الله علیه بوده است، با جناب هرمزان ایرانی رضوان الله علیه و حاکم سابق اهواز، که آزاد شده و محب خاص امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده، بیشتر مشخص می‌گردد. این آشنائی و ارتباط، زمینه‌ای در جناب حضرت ابولؤلؤ پدید می‌آورد که وی نیز از یاران خاص حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌گردد. ◁صاحب کتاب مستدرک سفینة البحار نقل می‌کند: «اعلم ان فيروز من اكابر المسلمين والمجاهدين بل من خُلّص أتباع اميرالمؤمنين علیه‌السلام». یعنی بدان که فیروز (حضرت ابولؤلؤ) از اکابر مسلمین و مجاهدین بلکه از اتباع و پیروان خالص و خاص حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بوده است. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١۴ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه چهارم؛ ◁مرحوم میرزا عبدالله افندی صاحب کتاب ریاض العلماء می‌نویسد: آنچه که معروف و مشهور در نزد شیعه است اینکه حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام، از خیار و نیکان شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است. (والمعروف كون ابى لؤلؤة من خيار شيعة على بن ابى طالب عليهماالسلام). https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 📚ریاض العلماء، ج۵ ص۵٠٧ ◁و نیز صاحب مستدرک سفینة البحار به نقل از کتاب الاستیعاب می‌نویسد: حضرت ابولؤلؤ برادری داشته به نام «ذکوان» و فرزند او «عبدالله بن ذكوان» عالم اهل مدینه در علم حساب و فرضیه ها و نحو و شعر و حدیث و فقه بوده. 📚فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب، ص١٨۴ ◁و نیز ذهبی در کتاب المختصر فی علم الرجال می‌نویسد:
عبدالله بن ذکوان از غلامان بنی امیه و برادر زاده ابولؤلؤ (علیه‌السلام) قاتل عمر لعنة الله عليه بوده است. و ذکوان برادرش شخص ثقه و ثبت بوده است که از او بسیاری از راویان حدیث چون مالک و لیث و ... روایت می‌نموده اند. 📚فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب، ص١٨۴ و نیز حتی اگر از مطالب فوق صرف نظر کنیم، متونی همچون متن زیر داریم که در آنها به ارتباط جناب ابولؤلؤ با امیرالمؤمنین علیه‌السلام و رفت و آمد او در منزل آن حضرت تصریح گردیده است. آنجا که می‌گوید: و چون غنائم تقسیم گردید، فیروز در سهم مغيرة لعنة الله علیه قرار گرفت. لکن چندی بیش نگذشت که ارتباط و تردد او با خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام آغاز گردید و به همین سبب مغیرة لعنة الله علیه بر او خراج سنگین وضع نمود و هر از چندگاه آن را افزون می‌کرد. و اینها همه به امر عمر بن خطاب بود. تا اینکه مغيرة لعنة الله علیه به حضرت ابولؤلؤ گفت: اگر ارتباطت را با خانه علیه (علیه‌السلام) قطع کنی، خراج را از تو بر می‌دارم. اما حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام نپذیرفت... و نیز حضرت ابولؤلؤ بعد از مضروب ساختن عمر بن خطاب به سوی اميرالمؤمنين علیه‌السلام فرار نمود...» 📚کامل بهائی (نسخه خطی)، ص٣٨٣ 📚اسرار الإمامة، ص٣٢۵ 🔻وضع مالیات سنگین و درخواست آسیاب بادی از سوی عمر بن خطاب ؛ واضح و روشن است که ارتباط و علاقه جناب ابولؤلؤ به امیرالمؤمنین علیه‌السلام، علت اصلی ظلم و ستمها و وضع خراج و مالیات سنگین از سوی مغيرة بن شعبة لعنة الله عليه بر جناب ابولؤلؤ بود. مقدار آن مالیات، چیزی مطابق ۳ تا ۴ درهم در روز بوده است و او که توانائی پرداخت این مبلغ را نداشت، چندین بار به عنوان اعتراض و تظلُّم به عمر ابن خطاب لعنة الله علیه مراجعه کرد اما نه تنها جواب مثبت نشنید بلکه در آخرین بار، وقتی عمر با اعتراض و شکایت جناب ابولؤلؤ مواجه شد در جواب گفت: «این در حق تو که به حرفه حدادی (آهنگری) و نجاری و... آشنایی داری، چیز زیادی نیست». آنگاه او از جناب ابولؤلؤ علیه‌السلام سؤال کرد: شنیدم تو از ایرانیان، هنر آسیاب سازی آموخته‌ای که می‌تواند با نیروی باد به گردش در آید. آیا می‌توانی برای ما نیز چنین آسیابی بسازی؟ و او در جواب پاسخ داد‌: برایت چنان آسیابی بسازم که تا روز قیامت از حرکت باز نایستد. یا به نقل دیگر این‌گونه پاسخ داد: «چنان آسیابی بسازم که آوازه اش در شرق و غرب عالم طنین‌انداز شود». https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 📚طبقات الکبری، ج٣ ص٣۴۵ 📚تاریخ دمشق، ج۴۴ ص۴١٣ 📚کنزالعمال، ج١٢ ص۶٨٢ اینجا بود که این کلام و سخن حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام، عمر بن خطاب را به یاد تعبیر خوابی انداخت که مدتها قبل دیده بود: (انّ ديكاً احمر نقرهُ ثلاث نقرات) یعنی: پرنده‌ای قرمز با سه ضربه منقار به او ضربه می‌زند که معبرین خواب، این‌گونه تعبیر کرده بودند که: «تو را به زودی مردی از عجم با سه ضربه خواهد کشت». از این رو، عمر به محض شنیدن این جمله از جناب ابولؤلؤ درباره او چنین گفت: «إِنّ العبدَ قَد أَو عَدَ وَ لَو كُنتُ أقتُلُ اَحَدا بِالتُّهمَةِ لَقَتَلَتُهُ». این غلام، مرا تهدید به قتل کرد و اگر من بتوانم کسی را بدون دلیل و شاهد و بینه بلکه صرفا به خاطر سوء ظن، به قتل برسانم، آن کس او خواهد بود. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١٣ 📚طبقات الکبری، ج٣ ص٣۴٧ 📚اُسُد الغابة، ج۴ ص٧۶ 📚تاریخ دمشق، ج۴ ص۴٠٩ 📚کنزالعمال، ج١٢ ص۶٨۴ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه پنجم؛ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein از آن روز به بعد حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام که ظلم فاحش و آشکار بر خود را که نمونه‌ای کوچک و ناچیز از آن ظلم‌هایی بود که بر جامعه اسلام و مسلمین و نیز بر شخصیت ممتاز در آن عصر و همه اعصار بعد از رسول گرامی اسلام یعنی امیرالمؤمنین علیه‌السلام روا گشته بود مشاهده می‌نمود که آن‌گونه حضرت را خانه نشین و بغض در گلو و خار در چشم ساخته و همواره راه صبر را پیشه نموده، عزم خود را جزم نمود تا انتقام خشم فرو خورده آن حضرت و انتقام همسرش حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام را بستاند. 🔻اطلاع داشتن امیرالمؤمنين عليه‌السلام از اقدام حضرت ابولؤلؤ؛ از جمله‌ی زیر به خوبی می‌توان برداشت نمود که جناب ابولؤلؤ علیه‌السلام تصمیم خود را به اطلاع امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسانده بود و تقریر و تأیید حضرت را نسبت به عمل خود به دست آورده بود و یا به نحوی دیگر آن حضرت در جریان امر قرار داشت، چرا که طبق این نقل: اميرالمؤمنين علیه‌السلام خطاب به عمر لعنة الله علیه فرمودند: به خاطر ظلم‌ها و اعمال قبیحی که نسبت به عترت پیامبر انجام دادی، تو را می‌بینم که به واسطه جراحتی که از سوی عبدی که با ظلم و ستم بر او حکم میرانی کشته می‌شوی و او به خدا قسم على رغم ميل باطنی تو وارد بهشت می‌گردد.
و عمر در جواب گفت: ای ابا الحسن! آیا تو از کهانت و پیشگویی ابائی نداری؟ امیرالمؤمنین علیه‌السلام در پاسخ آن جرثومه خباثت و رذالت فرمودند: سخنی با تو نگفتم مگر بر اساس شنیده ها و معلومات خود. 📚ارشاد القلوب دیلمی، ج٢ ص٢٨۵ و یا طبق نقل دیگری: «ان اميرالمؤمنين علیه‌السلام قال للثاني: يا مغرور! انی اراک فی الدنيا قتیلا بجراحة عبد. تحكم عليه جورا فيقتلك توفيقا». امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به دومی فرمودند: ای فریب خورده! همانا تو را می‌بینم که در دنیا به واسطه ضربت و جراحتی که از عبدی که تو از روی ظلم و جور بر او حکم میرانی کشته می‌شوی، و این توفیقی است که خداوند نصیب او می‌گرداند. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١٣ لذا از روایاتی نظیر متون فوق، استفاده می‌گردد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام از این اقدام با خبر بوده‌اند و آن را برای جناب ابولؤلؤ توفیقی از سوی خداوند شمرده و باعث متنعم گردیدن او به بهشت خداوند می‌داند. 🔻نامه حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام به عمر بن خطاب ؛ کیاست و زیرکی حضرت ابولؤلؤ در اقدام خود به حدی بود که او مدتی قبل از مضروب نمودن عمر ، ضمن نامه‌ای به او، به شکل سرپوشیده و بدون آنکه غرض او را بفهمد، حکم و سزای کسی را که نسبت به مولا و آقای خود جسارت کند و همسر او را مورد هتک و آزار و اذیت قرار دهد و فرزند او را به قتل برساند سؤال نمود و اقدام آینده خود را مستند به حکم خود او ساخت. ◁به متن زیر توجه نمائید؛ حضرت ابولؤلؤ به عمر نامه نوشت که جزای کسی که عصیان مولایش را نماید و ملک مولایش را غصب کند و همسر مولایش را مورد اذیت و ضرب و شتم قرار دهد چیست؟ عمر نیز در پاسخ مکتوب داشت: به درستی که قتل چنین کسی واجب است. فلذا هنگامی که حضرت ابولؤلؤ خود را به عمر رسانید تا او را به هلاکت برساند، به مکتوبه او خطاب به او کرد و فرمود: چرا عصیان مولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را نمودی؟ چرا همسر او فاطمه علیهاالسلام را مورد ظلم خویش قرار دادی و فرزندش را سقط نمودی؟ آنگاه در حالی‌که او را لعن می‌نمود ضربه‌های پی در پی بر او وارد می‌کرد. 📚طریق الارشاد، ص۴۵۶ 🔻و اما روز آن واقعه‌ی شیرین؛ سرانجام حضرت ابولؤلؤ هنر و حرفه آهنگری خود را به خدمت گرفت و خنجری دو سر، که قبضه آن در وسط قرار داشت تهیه نمود تا اینکه بنابر قول صحیح و مشهور در نزد شیعه در سحرگاه روز دوشنبه ۹ ربیع الاول سال ۲۳ هجری در حالی که عمر بن خطاب تازیانه به دست در حال امر کردن نمازگزاران بود که صفوف خود را منظم نمایند. (استووا استووا صفوفكم) https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 📚طبقات الکبری، ج٣ ص٣۴١ 📚فتح الباری، ج٧ ص۴٩ 📚کنزالعمال، ج١٢ ص۶٧٩ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه ششم؛ جناب ابولؤلؤ خود را به وی رساند (در اینجا لازم است این نکته را متذکر شوم که اگر چه اهل سنت عمر سعی نموده‌اند این مطلب را در کتاب‌های خود ثابت کنند که عمر به هنگام مضروب گردیدن در مسجد بوده است و اقدام حضرت ابولؤلؤ بر قتل عمر در مسجد را مورد تخطئه قرار دهند، اما بر فرض صحت و ثبوت این واقعه در مسجد، اشکال دیگری متوجه آنها می‌شود و آن اشکال را علمایی همچون علامه مجلسی هم متذکر شده‌اند: به نقل از علامه مجلسی، اگر حضرت ابولؤلؤ، کافر بوده در حالی که از زمان حیات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ورود کفار به شهر مدینه ممنوع گردیده بود؛ با این حال این سؤال مطرح می‌شود که حضرت ابولؤلؤ چگونه در شهر مدینه زندگی می‌کرد، و اساساً اگر حضرت ابولؤلؤ کافر بوده، در مسجد، و آن هم در صف اول نماز جماعت چه کار می‌کرد؟!) مطلب فوق، مبنی بر حضور حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام در مسجد، آن هم در صف اول نماز جماعت و پشت سر خلیفه مأبون را می‌توان در کتب معتبر در نزد اهل سنت عمر یافت از قبیل: https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 📚مسند ابی یعلی، ج۵ ص١١۶ 📚صحیح ابن حبان، ج١ ص٣٣٢ 📚تاریخ دمشق، ج۴۴ ص۴١٠ 📚اُسُد الغابة، ج۴ ص٧۶ 📚موارد الظمآن، ص۵٣٧ 📚تاریخ المدینه، ج٣ ص٨٩۶ 📚طبقات الکبری، ج٣ ص٣۴١ 📚نیل الاوطار، ج۶ ص١۶٠ و با سه ضربه کاری، شکم خلیفه را تا خاصرهٔ (سه بنده) او شکافت و در حالی‌که عده‌ای از نزدیکان و اطرافیان عمر بن خطاب قصد دستگیری و حمله به او را داشتند، با زخمی کردن ۱۳ نفر دیگر از آنان، از محل حادثه گریخت. 📚بحارالأنوار، ج٢٩ ص۵٣٠ و عمر لعنة الله علیه بعد از آنکه سه روز در بستر افتاده بود در سن ۵۵ سالگی به درک اسفل شتافت. 🔻سرانجام حضرت ابولؤلؤ بعد از اقدام به قتل عمر بن خطاب ؛
بعد از گریختن جناب ابولؤلؤ علیه‌السلام از مکان وقوع واقعه، در مسیر راه، خود را به اميرالمؤمنين علیه‌السلام رسانیده و به محض مواجهه با حضرت که بر درب منزل نشسته بودند (که از این مطلب می‌توان استنباط نمود که علت انتظار اميرالمؤمنين عليه‌السلام در آستانه منزل این بوده است که حضرت ظاهراً منتظر بازگشت حضرت ابولؤلؤ بوده‌اند و این بدان معنی است که حضرت، در جریان امر قرار داشته‌اند و منتظر شنیدن خبر موفقیت آمیز او بوده‌اند) خبر اقدام خود را به حضرت می‌رساند و عرض می‌کند: یا مولای! (شققت بطنه) مولای من! شکم آن شخص را پاره کردم (یعنی در حقیقت اشاره به همان نفرین حضرت زهرا علیهاالسلام می‌نماید که از خداوند خواسته بود که شکم عمر را پاره کند. در این جا این سؤال مطرح می‌شود که: چگونه حضرت ابولؤلؤ می‌تواند کافر باشد در حالی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را مولای خود می‌داند؟!) و حضرت با شنیدن این خبر، گویا به یاد مصائب وارده بر همسر مطهرشان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و الیهاالتسلیم توسط عمر بن خطاب افتادند و همچنین به یاد نفرین حضرت زهرا علیهاالسلام به هنگام سیلی خوردن از آن ملعون افتادند که خطاب به او فرمودند: «مَزَّقَ اللهُ بِطَنَّكَ كَما مَزَّقَتَ کتابی! یعنی خدا شکمت را پاره کند همانگونه که نامه مرا پاره کردی». سپس اميرالمؤمنين علیه‌السلام ضمن بكاء و گریه شدیدی فرمودند: ای کاش امروز دختر رسول خدا زنده می‌بودند و این خبر را می‌شنیدند. (فبکى بكاء شديدا و قال يا ليت بنت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، كانت حية فسمعته!). 📚مجمع النورین، ص١٢۴ و بعد از این واقعه به قدرت و اعجاز خویش ضمن نامه‌ای برای قاضی کاشان مبنی بر پناه دادن و تکریم حضرت ابولؤلؤ و تزویج دختر خود به او، آن جناب را بر مرکب مخصوص خود (به نام دُلدُل) نشاندند و او را به سرزمین شیعه نشین کاشان فرستادند. سپس امیرالمؤمنین علیه‌السلام که از تعقیب مأمورن حکومت با خبر بودند، از آن مکان قبلی که نشسته بودند برخاسته و جای دیگر نشستند و چون مأموران با حضرت مواجه شدند و از حضرت جویای جناب ابولؤلؤ شدند، حضرت هم با فرمودن یک جمله، آنان را از رسیدن به هدفشان باز داشت و فرمودند: مادامی که در این مکان بوده‌ام او را ندیده‌ام. (که این عمل را در اسلام توریه می‌گویند). https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 📚کامل بهائی، ج٢ ص١١١ 📚مجمع النورین، ص٢٢٢ 📚فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب، ص٢١١ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه هفتم؛ 🔻حضور حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام در کاشان و اقامت وی تا پایان حیاتش؛ درباره اقامت و مدت زندگانی حضرت ابولؤلؤ در شهر کاشان و سال وفات او و اینکه آیا از او فرزندان و یا نسلی منسوب به او باقی مانده است، گرچه بعضی از اهالی آن منطقه به لقبها و اسامی چون «لُؤلُؤیّ» یا «شجاع الدّینی» و از این قبیل نام‌ها منسوب می‌باشند، اما اطلاع دقیقی در این زمینه برای ما یافت نگردید. لکن با توجه به مطلبی که قبلاً ذکر گردید که امیرالمؤمنین علیه‌السلام او را برای ادامه حیات و تشکیل زندگی به آن دیار فرستاد و در این خصوص به قاضی شهر کاشان توصیه و سفارشاتی فرمودند و نیز با توجه به این نقل که: https://eitaa.com/heyat_emam_hossein وی علی رغم پیگردها و تعقیب دستگاه حکومت تا پایان حیات خویش در این خطه از سرزمین شیعه نشین و محب اهل‌بیت علیهم‌السلام که حتی یک روز سابقه کفر و بت پرستی و سنی گری نداشته می زیسته است و سرانجام بنابر قول صحیح در نزد شیعه، به طور ناگهانی در ماه مبارک رمضان سال ۳۱ هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد و در مکان فعلی مدفون گردید. 📚مستدرک سفینة البحار، ج٩ ص٢١۵ می‌توان گفت: مدت زندگانی او در کاشان تا پایان عمر شریفش حدود ۸ سال بوده است و ۹ سال بعد از وفات او، حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در سال ۴۰ به شهادت رسیدند. در این خصوص به متن زیر به نقل از کتاب مجالس المؤمنین توجه نمائید: اهل کاشان را عقیده آنست که فیروز بعد از قتل عمر به کاشان آمده و از خوف اعداء، پنهان گشته، اهالی کاشان نیز به واسطه علاقه به خاندان رسالت (علیهم‌السلام)، تعظیم و تکریمش کرده و محافظت نمودند تا آنکه در آنجا وفات یافته و در خارج شهر مدفون گردید. 📚ریحانة الادب، ج٧ ص٢۴٩ 🔻جواب شبهه‌ای که اهل سنت عمر در خصوص خودکشی جناب ابولؤلؤ سلام الله علیه مطرح کرده‌اند؛ 🔻آیا حضرت ابولؤلؤ خودکشی (قتل نفس) نمود؟ یکی از مطالبی که در متون مخالفان درباره عاقبت و سرانجام کار جناب ابولؤلؤ به چشم می‌خورد و متأسفانه در برخی از کتاب‌های شیعه نیز که متأثر از همان مطالب بوده، بدون توجه به جنبۀ سندیت و اعتبار آن، تکرار شده این است که بعضی گفته‌اند:
حضرت ابولؤلؤ بعد از اقدام به قتل عمر بن خطاب ، در حالی که خود را در محاصره مأموران حکومت دید، با ضربه‌ای به خود، اقدام به خود کشی نمود!!! برای پاسخ به این دروغ محض، علاوه بر تصریحات علمای بزرگوار شیعه در برخی از متون، مبنی بر اعجاز امیرالمؤمنین علیه‌السلام در انتقال جناب ابولؤلؤ به کاشان و موجود بودن بقعه و بارگاه وی در آن مکان، باید به چند نکته دیگر توجه نمود: اولاً: همانطور که قبلا نیز اشاره شد؛ طرح این‌گونه مطالب از سوی بعضی از متون مخالفان که در نزد آنان منفورترین و دشمن ترین افراد، حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام می‌باشد، جای تعجب و شگفتی نیست. ثانیاً: این نیز یکی از تناقضات و اکاذیبی است که در متون خود آنها خلاف آن را می‌توان یافت؛ از جمله اینکه در بعضی از متون آنها آمده است: «لا يُدری اینَ ذَهَبَ؟» یعنی معلوم نیست که حضرت ابولؤلؤ كجا رفت؟! و یا در بعضی دیگر از متون آمده است که: حضرت ابولؤلؤ در حالی که مأموران حکومت در تعقیب او بودند، غیب گردید و یافت نشد. و از سوی دیگر هرگز در کتاب‌های آنان ذکر نشده است که اگر او خودکشی کرده، با جنازه و پیکر او چه کردند؟ آیا مدفون گردید یا خیر؟ و اگر مدفون گردید کجا و چگونه؟ 📚فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب، ٢٠٧ ثالثاً: به طور متعدد در کتاب‌های تاریخی غیر شیعه آمده است که بعد از اقدام حضرت ابولؤلؤ، عبیدالله فرزند عمر، در حالی که پدرش در بستر مرگ افتاده بود، به عنوان قصاص و خونخواهی، سه نفر را که عبارت بودند از: هرمزان - جفينه - لولوة (دختر حضرت ابولؤلؤ) را به قتل رسانید و هنگامی که خبر این اقدام به پدرش که در حال مرگ بود رسید گفت: قاتل من ابولؤلؤ بوده است نه کس دیگر. پس معلوم می‌گردد که اگر جناب ابولؤلؤ اقدام به خودکشی نموده بود، دیگر نیاز به این اقدامات نبود و نباید اشخاص دیگری که از آنها نامبرده شد به خونخواهی پدر مورد قتل واقع گردند. پس حتماً به علت عدم دسترسی به آن بزرگوار، به جای او، نزدیکانش را به قتل رسانیده است. 📚تاریخ دمشق، ج٣٨ ص۶٨ 📚الغدیر، ج٨ ص١٣۴ 📚المصنف، ج۵ ص۴٧٩ 📚المعلی، ج١١ ص١١۵ 📚تاریخ طبری، ج٢ ص٣٠٢ 📚تاریخ یعقوبی، ج٢ ص١۶١ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه هشتم؛ رابعاً: در کتاب‌های مخالفان، تناقض دیگری نیز آمده است که حضرت ابولؤلؤ بعد از اقدام به مضروب نمودن عمر، در حال گریختن، تعداد دیگری از اطرافیان عمر که معمولا حدود ۱۳ نفر را ذکر کرده‌اند را زخمی نمود و فرار کرد» (ثم شق الصفوف و خرج هاربا). 📚الفتوح، ج٢ ص٨٨ خامساً: تناقضات متعددی که در این رابطه در کتاب‌های آنان موجود می‌باشد، خود گویای كذب و جعلی بودن مطلب می‌باشد؛ مثلاً در بعضی متون آمده که حضرت ابولؤلؤ خنجری به خود زد و کشته شد. 📚العدد القویه، ص٣٢٨ 📚بخاری، ج۴ ص٢٠۴ 📚سنن الکبری (بیهقی)، ج٣ ص١١٣ 📚المصنف، ج٣ ص۵۴٩ در جای دیگر آمده: عبیدالله بن عمر او را کشت. 📚الثقات ابن حبان، ج٢ ص٢۴٠ و نیز در جای دیگر آمده که مردی از قبیله بنی تمیم او را کشت. 📚تاریخ طبری، ج٣ ص٣٠٣ 📚تاریخ دمشق، ج٣٨ ص۶١ و نهایتاً در متنی دیگر آمده که: عبیدالله بن عوف سر او را از تن جدا کرد. 📚فتح الباری (ابن حجر)، ج٧ ص۵١ سادساً: وقتی در نزد ما شیعیان، اسلام و ایمان آن بزرگوار ثابت گردید و او را (به تعبیر صاحب مستدرک که قبلاً آن را ذکر نمودیم) از اکابر مسلمین و از یاران خاص امیرالمؤمنین علیه‌السلام و الیه التسليم دانستیم و نیز آنچه که قبلاً از امیرالمؤمنین علیه‌السلام که خطاب به دومی ذکر گردید که فرمود: «... بر خلاف میل تو، وارد بهشت خواهد گردید»، طبعاً دیگر اقدام به «خودکشی» (قتل نفس) که ائمه طاهرین علیهم‌السلام وعده آتش جهنم و عذاب الهی به آن داده‌اند، هرگز از شخصیت آن بزرگوار ممکن به نظر نمی‌رسد. 📚فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر ابن خطاب، ص٢٠٣ https://eitaa.com/heyat_emam_hossein 🔻آیا اقدام حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام یک ترور محسوب می‌گردد؟ با توجه به حدیث نبوی که از طریق شیعه و غیر شیعه نقل گردیده که حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «الایمان قيد الفتك فلا یفتک مؤمن» یعنی ایمان مانع از ترور است و مؤمن دست به اقدام تروریستی نمی‌زند. 📚الکافی، ج٧ ص٣٧۵ 📚مسند احمد ابن حنبل، ج٣ ص٢٩٨ از این رو برخی با تمسک به حدیث فوق، این شبهه را مطرح نموده‌اند که: عمل جناب ابولؤلؤ علیه‌السلام یک اقدام تروریستی بوده و این خود دلیلی بر محکومیت اقدام وی به شمار می‌رود! 🔻پاسخ به شبهه؛ ترور؛ آن است که شخص، جان خود را نسبت به تهدیدات و خطراتی که ممکن است از سوی شخص دیگر به او وارد شود در امان ببیند، اما ناگهان بر خلاف آنچه می‌پنداشت مورد تعرض و سوء قصد قرار گرفته و کشته شود، مانند اقدامی که توسط خالد بن ولید زناکار نسبت به صحابی جليل القدر «مالک بن نُوَيرَة» صورت گرفت و در همان شب نیز
به همسر وی تجاوز کرد. اما اگر شخصی صراحتاً یا اشارةً شخص دیگری را تهدید به قتل کند، به نحوی که طرف مقابل، تصریح و یا اشاره او را متوجه گردد و خود را در معرض خطر قتل ببیند، دیگر این اقدام را ترور نمی‌نامند. کما اینکه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله صراحتاً خون بعضی از کفار را مباح می‌نمودند و کشتن آنها را در هر حالتی جایز می‌شمردند، مانند: مباح نمودن خون «مغيرة بن ابي العاص» به دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام. 📚الکافی، ج٣ ص٢۵١ و یا آنچه که دربارۀ «مقیس بن صبابة» انجام دادند که او یکی از چهار نفری بود که خون آنها در روز فتح مکه مباح گردید و حضرت دستور دادند: «آنها را هر کجا یافتید بکشید؛» در نهایت وی در آن مکان مقدس یعنی بین صفا و مروه به امر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله کشته شد. 📚بدایه و نهایه، ج۴ ص٣۴٢ 📚سیره نبویه، ج٣ ص٢٩٨ حال با توجه به مطلب فوق، به تصریح مورخين، عمر بن خطاب از مدت‌ها قبل، از سوی حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام مورد تهدید قرار گرفته بود و در قالب کنایه و اشاره به او فرموده بود: برایت چنان آسیابی بسازم که تا قیام قیامت، چرخش بچرخد و اهل مشرق و مغرب همواره از آن آسیاب سخن بگویند. و این به نحوی بود که در بسیاری از روایات آمده است که عمر ، تهدید به قتل را از کلام وی برداشت نمود و گفت: «این غلام مرا تهدید به قتل نمود». و او نیز متقابلاً حضرت ابولؤلؤ را تهدید نمود و گفت: «من اگر شخصی را ولو با تهمت ناروا به قتل برسانم حتما تو خواهی بود». و در بعضی دیگر از نقل های تاریخ آمده است: «ففزع عمر من کلمته» یعنی عمر از این سخن حضرت ابولؤلؤ به شدت ترسید. و نیز جمعی دیگر از صحابی از جمله امیرالمؤمنین علیه‌السلام و ابن عباس نیز متوجه این تهدید از سوی حضرت ابولؤلؤ گردیدند. 📚طبقات الکبری، ج٣ ص٣۴٧ 📚اُسُد الغابة، ج۴ ص٧۶ 📚تاریخ دمشق، ص۴٠٩ 📚کنزالعمال، ج١٢ ص۶٨۴ 🔻آشنایی با شخصیت حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام؛ ◁صفحه نهم؛ فلذا از همین جا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام روزی عمر را با این جمله خود هشدار داد که: https://eitaa.com/heyat_emam_hossein تو را می‌بینم که به زودی غلامی که تو با ظلم و ستم بر او حکم میرانی تو را از پا به در می‌آورد و برخلاف میل تو وارد بهشت می‌شود. و نکته جالب این است که عمر بعد از آنکه به دست حضرت ابولؤلؤ مضروب گردید و در بستر افتاد، با توجه به هشدار فوق که قبلاً از امیرالمؤمنین علیه‌السلام صادر شده بود، چندین بار خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام گفت: «یا علی! آیا سزاوار بود که این کار با اطلاع و آگاهی تو صورت پذیرد؟» 📚الامامه و السیاسه، ج١ ص۴٠ 📚تاریخ المدینة، ج٣ ص٩٣٣ 📚مصنف صنعانی، ج۶ ص۵٢ پس نتیجه این شد که در حقیقت، ماجرای ضربه خوردن عمر توسط حضرت ابولؤلؤ نتیجه تهدیدی بود که از سوی هر یک نسبت به دیگری صورت پذیرفته بود و در حقیقت نبردی نیمه آشکار در کار بود که در نهایت اراده الهی بر این تعلق گرفت که پیروز در این میدان، حضرت ابولؤلؤ علیه‌السلام باشد و با این وصف، دیگر هرگز اقدام حضرت ابولؤلؤ را نمی‌توان یک عمل تروریستی نامید. گذشته از این مطالب، به فتوای علمای مخالفین هم، قصاص عمر ابن خطاب ، به خاطر سقط حضرت محسن بن علی علیهماالسلام جایز است: https://eitaa.com/heyat_emam_hossein در کتاب بیت الاحزان ص ۱۶۵ آمده است: ابن ابی الحدید خبری را درباره «هبار بن اَسوَد» می‌آورد و می‌نویسد: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز فتح مکه خون هبار بن اسود را مباح فرمود. زیرا هبار بن اَسوَد، با نیزه، زینب دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را ترسانیده بود. زینب که در کجاوه می‌رفت و حامله بود از ترس آن نیزه، فرزندش سقط گردید. سپس ابن ابی الحدید می‌گوید: این خبر را برای استادم «ابو جعفر نقیب» خواندم. وی گفت: ... وقتی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خون هبار را برای ترسانیدن دخترش زینب که موجب سقط جنین او گردید مباح می‌کند؛ چنین به نظر می‌آید که اگر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله زنده بود، خون آن کس را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانده و موجب سقط فرزندش شده را نیز مباح می‌نمود!!! (سؤال ما این است؛ اگر حکمِ ترسانیدن دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و سقط جنین، اباحه خون باشد پس حکم «قتل» دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چه خواهد بود؟!) ابن ابی الحدید می‌گوید: از استادم سؤال کردم آیا این سخن را می‌توانم از شما روایت کنم؟ او گفت: روایت کن اما نه از قول من. 📚بیت الاحزان، ص١۶۵ و نیز رجوع کنید به کتاب زیور عرش الهی، ص٩٨
MiladPayambar&ImamSadegh1402[01].mp3
14.2M
|⇦• ای لبخند آسمونیت... ویژه ولادت پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و امام صادق علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد همه شادی نمایید که میلاد نبی شد جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد 🆔 https://eitaa.com/heyat_emam_hossein