شهادتطلبی و ایثار قالب داستان زندگی رزمندگان ما در طول دفاع مقدس است و بدون آن نمیتوان درک صحیحی از چرایی بسیاری از اعمال و رفتار آنها داشت. مثالها و نمونههای بیشماری را میتوان در این رابطه یافت که یکی از آنها، داستان شهادت سردار «سعید فقیه نوبری» است.
«سعید فقیه نوبری» در عملیاتهای مختلفی نظیر نبرد سوسنگرد، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، مسلمبنعقیل، والفجر یک و والفجر چهار شرکت داشت و ضمن آنکه به دلیل تخصص خود در مسائل مخابراتی، جانشین گردان مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا بود، همزمان در قسمت عملیات نیز در کارهای شناسایی و رصد دشمن، فعالیت داشت.وی سرانجام در اول آبان سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات والفجر چهار به فیض عظیم شهادت نائل شد که جزئیات آن را سردار شهید «مهدی باکری»، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، چنین روایت کرده است:
«سعید فقیه، این برادر در اوج شدت عملیات، مأموریتی را که برای او مشخص کرده بودیم، رفت و برادران تعریف میکردند خاکریزی بود که زیر آتش دشمن بود و رزمندگان قرار بود که آن را تسخیر کنند؛ شب ساعت ۲ یا ۳ بود جراحتی برمیدارند و خونریزی میکند. برادر دیگر به او میگوید تو زخمی شدهای، برگرد من کار تو را انجام میدهم. سعید میگوید این مأموریت به من محول شده که انجام دهم. تا نفس دارم بایستی جانانه این کار را انجام دهم.
بابا جان! از تو مدام خون میریزد و احتمالا ضعف کنی، شاید یک اتفاقی بیفتد و ایشان قبول نمیکند، میایستد و مجدداً با ترکش دوم شهید میشود. ببینید که چه انسان با عظمتی است».
#برادر_شهیدمان
#چهل_یکمین_سالگرد_عروج
سفر سرخ (نصرت الله محمودزاده)
کتاب سفر سرخ زندگینامه داستانی درباره وقایع، سرگذشت، خاطرات و یادداشت های شهید سیدحسین علم الهدی است.کتاب که زوایای مختلف زندگی شهیدعلم الهدی را از کودکی تا آغاز مبارزات انقلاب، از حلقه های مطالعاتی تا فعالیت در منطقه و نقش آفرینی به عنوان یک هسته ی فرهنگی اجتماعی و تا مبارزات دانشجویی در مشهد و سخنرانی در خوزستان و در نهایت جهاد و شهادت در هویزه را شامل می شود.
کار تحقیقی جدی صورت گرفته در این کتب که بر پایه ی اطلاعات موجود از شهید تا مصاحبه با شخصیت های مختلف حتی رهبر معظم انقلاب سامان یافته است به این مجموعه ۳۸۸ صفحه ای وزانت دو چندان داده است.
نصرت الله محمودزاده در کتاب سفر سرخ زندگینامه داستانی و خاطرات شهید سیدحسن علم الهدی را روایت میکند. این کتاب در پنجمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس در رشته زندگینامه داستانی، رتبه دوم کشوری را کسب نموده است.
بخشی از کتاب
حسین پاورچین، پاورچین سنگر عوض کرد. بوی باروت چنگ می انداخت به سینه اش. لباسش پر بود از لکه های خون شهدا.
دود و آتش دشت هویزه را فرا گرفت. هوا خفه و خاک آلود بود؛ شبیه روز عاشورای کربلا. با «الله اکبر» جان گرفت وردیفی از عراقی ها را به رگبار بست.
“تنهایی در دشتی که پر از تانک دشمن است، با تنهایی در شبی که در سنگر با خدا خلوت کرده بودم، چه تفاوتی دارد؟ آیا خدا مرا می پذیرد؟ این تانک ها مرا یاد شبی می اندازد که مقابل منزل تیمسار شمس تبریزی دستگیر شدم. تانک همیشه می خواهد هیبت خود را به رخ پیاده نظام بکشد.”
یکهو مثل پلنگ از جا کنده شد. تانکی که جلو کشیده بود، شلیک کرد. با موج انفجار، پیکر حسین پرت شد هوا و افتاد کنار سنگر. نور آتشی که از تانک عراقی زبانه می کشید، تا سنگر حسین قد کشیده بود. اکنون چهره حسین و یارانش کاملا نورانی شده بودند.
سکوت دشت هویزه را فرا گرفت. شب صحنه نبرد را در سیاهی خود جای داد، جز سنگر حسین و یارانش…..
💢یک شهادت عاشقانه!
🔹حسین کرباسی (پدر شهیده معصومه کرباسی) : شهادت دخترم و همسرش، شنبه ده صبح اتفاق افتاد، اما من ساعت هشت و نیم شب متوجه شدم. قطعا همچون یک پدر، غمگین و بدحال شدم، اما به دعای دخترم فکر کردم که همیشه دوست داشت به شهادت برسد. معصومه متولد ۱۳۵۹ بود و پس از ازدواجش یعنی سال ۱۳۸۲ به لبنان رفت؛ چرا که همسرش رضا عواضه، اصالتا لبنانی بود. در همه این سالها در لبنان زندگی میکرد اما به ایران هم رفتوآمد داشت. طبعاً بهخاطر عواطف پدرانهام بارها از معصومه خواسته بودم به دلیل گسترده بودن حملات، به ایران برگردد اما او میگفت مگر خون من رنگینتر از بقیه مردم ضاحیه است؛ باید در کنار همسرم بمانم، حتی حاضر نشد که فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون معتقد بودند که خانوادگی باید در کنار مردم لبنان بمانند. دخترم ابتدای ورودشان به لبنان، مشغول به فعالیت بود. اما بعد از مدتی که صاحب فرزند شد، در کنار آنها بود و کمتر کار میکرد. البته فعالیتهای فرهنگی داشت اما معتقد بود که تربیت فرزندانشان مهمتر است. پنج فرزند دارد، مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچکترین آنها دو ساله است. هم دخترم و هم همسر ایشان شهیدپرور بودند و در کلام و عمل دوست داشتند که شهید شوند و فرزندانی از این تبار پرورش بدهند. همیشه میگفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. هنگامی که سیدحسن نصرالله شهید شدند، بسیار ناراحت بودند، اما محکم و شجاعانه با این موضوع برخورد میکردند. در کل سه ویژگی اخلاقی پررنگ داشت. بهشدت مردمدوست، اهل معاشرت و مراوده بود. نهتنها با خانواده بلکه با دوست، آشنا و مردم، عادی صحبت میکرد و تعامل داشت.
نکته دوم اینکه بسیار اهل مطالعه بود و درباره کتاب با من مشورت میکرد. بدون اغراق از ابتدای سال ۱۴٠۲ تا الان ۳٠ کتاب خواند که آخرین آن درباره شهید حسن طهرانیمقدم بود که نشد درباره آن صحبت کنیم و فکر کنم ناتمام ماند. تربیت فرزند هم برایش مهم بود و میخواست آنها با روحیه مقاومت، شجاعت و شهادت رشد پیدا کنند. و به همینخاطر هم فرزندانشان را به ایران برنگرداندند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دختر من آنقدر بزرگ بود که رژیم منحوس صهیونیستی نتوانست او را تاب بیاورد و با حمله پهپادی او را به شهادت رساند؛ درحالیکه با همسرش دست در دست هم داشتند. او عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه به شهادت رسید. من ۳ بار یتیم شدم، یکبار وقتی پدرم فوت کرد، یکبار دختر ارشدم وقتی برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی به شهادت رسید، اما خوشحالم در راهی که میخواست قدم گذاشت و به خواستهاش رسید.
🔹زهرا کرباسی (خواهر شهیده معصومه کرباسی) : خواهرم ذاتا شجاع بود، از همان بچگی. اصلا هر کار خطرناک یا خارج از قاعدهای که میخواستیم انجام دهیم او بود که به ما دل و جرأت میداد. این شجاعت با او رشد کرد و هر قدر سنش بالا رفت، با او بزرگ شد. در این سالها که در لبنان زندگی میکرد، بیشتر روی خودش کار کرده بود و فرزندانش را هم به سبک خودش تربیت کرده بود، آنقدر که این بچهها با پیکر مادرشان بدون واهمهای از فرودگاه بیروت در ضاحیه تا تهران آمدهاند و ذرهای بهانهگیری یا گریه نکردهاند. از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سیدحسن نصرالله، بارها از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار میگفت که نمیتواند همسرش، آقا رضا را رها کند و به ایران بیاید. میگفت من اصلا نگران خودم نیستم و بیشتر ناراحت شما هستم که نگران من هستید. روز شهادت سیدحسن نصرالله با او تماس داشتم. میگفت خوش به حالش، او الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او میگفتیم پس پنج فرزندت چی؟ میگفت من آنها را به امام زمان(عج) سپردهام و از آنها خیالم راحت است. الان که بچهها آمدهاند ایران، میبینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچهها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود.
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از گفتگو با خانواده شهیده معصومه کرباسی در روزنامه همشهری
📎لینک مطلب:
https://B2n.ir/j59839
#بدون_مرز
#معصومه_کرباسی
#لبنان
#ادبیات_بیداری
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/heyat_madar1379
فاطمه خانم داشت تفسیر قرآن میگفت و سینا چسبیده بود به بغلش و سروصدا میکرد. محمد و محمدحسان دنبال هم راه افتاده بودند و مدام ازبین جمعیت رد میشدند.
شاید باورتان نشود اما این فضایی بود از یک جلسه رسمی با مباحث عمیق و فلسفی که همه سرگرم اموزش و مباحثه بودند و انگار نه انگار!
برایم جالب بود. این عجین شدن رشد روحی و معنوی با مادرانگی…
انگار که اگر یکی نباشد دیگری معنا و مفهوم پیدا نمیکند.
در جستجوی رزق چای هیئتی به چایخانه رفتم و با شنیدن صدای کف و تبریکها سریع وارد حسینیه شدم!
تولد خواهر بزرگتر جمع بود. خواهر شهید مقیمی…خانم مقیمی! همینکه میخواست صفحات کتاب مفاتیح الحیاه را ورق بزند و مارااز رزق معنوی بهرهمند کند، خواهران هییتی دست به کارشدند و غافل گیرشان کردند.
جمع خیلی صمیمی و خودمانی بود و مصداق بارز رشد کردن درکنار همسفران شرافتمند عالم ماده!
#روایت_چهارشنبه_های_هیئتی
#کوثر_نوشت
#همسفران
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/heyat_madar1379
باسلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز ان شاءالله برنامه روز سه شنبه را به دوستان و آشنایان برسانید و با حضور گرم خود مجلسی که مزین است بنام شهدای اسلام را هر چه بیشتر پر بار و با شکوه بفرمایید
منتظرتان هستیم 🌿🌿🌿
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✅کانال هیئت
https://eitaa.com/heyat_madar1379
⚠️ توطئههای دشمن پیچیدهتر شده؛ این مهم است.
❌ امروز صِرف اینکه ما در میدان جنگ نظامی حاضر باشیم و موشک بسازیم، کافی نیست؛ #ما #باید روی :
📌۱. دلهایمان
📌۲. روحهایمان
📌۳. زبانهایمان
📌۴. جهتگیریهایمان
کار کنیم.
⁉️ اما منظور رهبری از ما چه کسانی است:
🌟 «ما» که همهی ملّت را شامل میشود، چه کسی از همه مؤثّرتر است؟ #جوانها
⁉️ آن روز هم جوانها رفتند سینه سپر کردند. آیا جوان امروز آنچه را شما راجع به شهدا میدانید، از بن دندان میداند؟
🔴 این مهم است.
⁉️ یعنی آیا جوان امروز ما و نسل آیندهی ما به عمق این ارزش و اهمّیّتی که آن روز حضور شهید در میدان جنگ داشت و کاری که او کرد، امروز واقف است یا نه؟
⁉️ آن اخلاص را، آن گذشت را، آن اخلاق اسلامی را، آن رفتارهای منطبق با شریعت را که جوانهای ما آن روز در میدان جنگ داشتند، جوان امروز درست شناخته، دانسته، میداند یا نه؟
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/heyat_madar1379
✍ و اما توصیه رهبر عزیزمان امام خامنه ای به آن هایی که میخواهند به این دغدغه ی ایشان بپردازند برای اینکه بدانند در این مسیر توجه به کدام نکته مهمترین موضوع است:
📌بروید سراغ #خروجی این کارها؛
🔻مخاطب کارهای شما جوانهایند؛
🌟 #باید این مجموعهی کارهایی که انجام میدهید روی #جوانها اثر بگذارد.
🔍 البتّه اگر کارهای شکلی نباشد، معنا و محتوایی وجود ندارد دیگر؛بنابراین جسمِ این کارها خوب است امّا مراقب روح این کارها هم باشید.
🌅 روحش «#اثرگذاری» است؛ باید بتواند خروجی درستی را در عرصهی چشمانداز شما انشاءالله به وجود بیاورد.
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/heyat_madar1379
باسلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز ان شاءالله برنامه روز سه شنبه را به دوستان و آشنایان برسانید و با حضور گرم خود مجلسی که مزین است بنام شهدای اسلام را هر چه بیشتر پر بار و با شکوه بفرمایید
منتظرتان هستیم 🌿🌿🌿
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✅کانال هیئت
https://eitaa.com/heyat_madar1379
خلاصه ای از مراسم گرامیداشت شهدای مقاومت و تجلیل از نویسنده کتاب مرد ابدی سرکار خانم سپهری عزیز
#هیئت_متوسلین_ام_الائمه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
کانال هیئت ✅
https://eitaa.com/heyat_madar1379