eitaa logo
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
1هزار دنبال‌کننده
814 عکس
119 ویدیو
2 فایل
🔹هیئت مدرسه عالی شهید مطهری مشهد 🎞 پایگاه اطلاع رسانی،حفظ و نشر آثار صوتی و تصویری #هیئت_رهپویان_ولایت 📮 ارتباط‌باما: @heyat_rahpoyan 🖥️ وب‌سایت: Rahpoyanvelayat.com 🔰 نذورات: rahpoyanvelayat.com/nozorat 📍نشانی: zil.ink/heyat_rahpoyan_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهادة» ذکر میکند : شنیدم حکایت غریبی را که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و آن این است که : شخصی از بزرگان به نیت مجاورت آمد و مدت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگردید . و هر وقت اراده‌ی زیارت عزیز زهرا «س» را می‌نمود بر بام منزل خود بالا می‌رفت و بر آن حضرت سلام می‌کرد و او را اینگونه زیارت می‌نمود تا آنکه خبر او به سیدمرتضی [علم الهدی] که از بزرگان آن عصر و موسوم به {نقیب} بود ، رسید . پس جناب سید به منزل او اومد و او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت : از آداب زیارت در مذهب اهل بیت «ع» این است که داخل شوی و و را ببوسی ، و این طریقه که تو داری از برای کسانی می‌باشد که در بلاد بعیده هستند و نمی‌توانند به حرم بیایند . چون آن مرد این سخن بشنید ، گفت : یا نقیب الاشراف ؛ از تو توفع دارم که هر چه قدر از مال دنیا میخواهی از من بگیری و مرا مامور به دخول حرم شریف نفرمایی و معاف داری . سید از این سخن متغیر گردید و گفت : من از برای مال دنیا این سخن نگفتم ، بلکه این طریقه را بدعت و منکر می‌دانم و نهی از منکر واجب است . چون آن مرد این سخن بشنید آه سردی از جگر پردرد کشید ؛ پس از جا برخاست و کرد و بهترین لباس خود را پوشید و از خانه با سکینه و وقار بیرون آمد و با خشوع و خضوع تمام ، نالان و گریان ، متوجه به سوی حرم گردید . تا آنکه به در صحن مطهر رسید . به سجده افتاد و سجده کرد و عتبه‌ی صحن شریف را بوسید . پس برخاست لرزان ، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند ، با رنگ و روی زرد ، مانند کسی که ثلث روح او خارج گشته باشد ، تا آنکه وارد کفش‌کن مطهر گردید . نزدیک صحن شد ، به سجده افتاد و زمین را بوسید و برخاست مانند کسی که در حالت باشد . پس بر ایوان مقدس بر آمد و خود را با مشقت تمام به باب رواق رسانید . چون چشمش به مطهر افتاد ؛ نفسی اندوهناک برآورد ، و ناله‌ای جانسوز مانند زن بچه مرده‌ای بکشید . پس به آوازی دل‌گداذ گفت :«أ هذا مَصرعُ سیدالشهداء (ع) ؟ أ هذا مقتل سیدالشهداء (ع) ؟» آیا اینجا جای افتادن حسین است ؟ آیا مقتل حسین اینجاست ؟ پس صیحه‌ای زد و بیفتاد و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود و به شهدای آن زمین ملحق گردید . منابع : ✓ دار السّلام ، صفحه‌ی ۳۰۱ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat