eitaa logo
هیئت ثاراللّه علیه‌السلام درچه
2.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
66 فایل
🔰کانال رسمی هیئت ثاراللّه علیه‌السلام رزمندگان اسلام 📱آدرس صفحه هیئت در روبیکا: https://rubika.ir/heiat_saralah_ir 📱آدرس صفحه هیئت در اینستاگرام: https://www.instagram.com/heiat_saralah_ir 📱انتقادات و پیشنهادات: @Ahmadesh
مشاهده در ایتا
دانلود
پایه های حکومت غاصبانه سقیفه با بی وفایی مردم نسبت به اهل بیت و غصب فدک استحکام بیشتری یافته بود. در حالی که اهل بیت با همه اصحاب پیامبر اتمام حجت کرده بودند، غاصبین خلافت سعی داشتند هر چه زودتر از امیرالمومنین بیعت بگیرد تا مخالفی در برابر حکومت آنان نماند لذا برنامه های مفصلی برای این بیعت اجباری آماده کردند. اعلام بیعت اجباری تصمیم جدی بر بیعت اجباری امیرالمومنین از آنجا آغاز شد که عمر به ابوبکر گفت:( همه مردم با تو بیعت کرده اند غیر از این مرد و خاندان و اصحابش. اکنون سراغ او بفرست.) 🆔 @heiat_saralah
ابوبکر {{قنفذ}} را سراغ امیرالمومنین فرستاد و او را برای بیعت فراخواند. این بار نیز حضرت شخصاً بر در خانه آمد و به آنان پاسخ رد داد. این کار سه بار تکرار شد و در مرتبه سوم امیرالمومنین فرمود:( من کسی نیستم که وصیت برادرم پیامبر را رها کنم و سراغ ابوبکر و آن ظلم و باطلی که بر آن اجتماع کرده اید بیایم.) آمادگی افراد برای حمله به خانه با پاسخ منفی حضرت درباره بیعت عمر به قوم خود و همراهانش گفت:( بروید اگر به شما اجازه داد وارد خانه او شوید وگرنه بدون اجازه وارد شوید.) آنها آمدند و اجازه ورود خواستند. 🆔 @heiat_saralah
این بار حضرت زهرا پشت در آمد و فرمود:( به شما اجازه نمی‌دهند وارد خانه من شوید.) همراهان آن قنفذ گ برگشتند ولی او آن جا ماند. آنان که بازگشت بودند به ابوبکر و عمر گفتند:( فاطمه چنین گفت و ما از این که بدون اجازه وارد خانه شویم خودداری کردیم.) عمر عصبانی شد و گفت ما را با زنان چه کار است.!! آنگاه از مسجد بیرون آمد و برای جمع شدن مردم صدا زد:( خلیفه رسول‌خدا شما را فرا می خواند.) با این ندای عمر جمعیتی که حضور بسیاری از آنان قبلاً تدارک دیده شده بود اطراف مسجد جمع شدند. عمر نزد ابوبکر آمد و گفت:( برخیز که برایت افراد پیاده و سواره بسیاری تدارک دیده ام.) ابوبکر و عمر همراه مردم با مغیره بن شعبه که هیزم با خود حمل می‌کرد و به سوی خانه امیرالمومنین حرکت کردند. همچنین گروههایی از مردم مدینه که صدای شیهه اسبها را و بر هم خوردن سلاح ها و نیزه ها را شنیده بودند از خانه هایشان بیرون آمدند و با مهاجمین همراه شدند تا به خانه امیرالمومنین رسیدند. 🆔 @heiat_saralah
اتمام حجت فضه بر عمر عمر جلو آمد و در را به صدا در آورد این بار فضه کنیز حضرت زهرا پشت در آمد و به عمر گفت:( به علی بگو سخنان باطل خویش را رها کن و در طمع خلافت لجاجت مکن چرا که خلافت بر تو نیست بلکه برای آن کسی است که مسلمانان انتخابش کرده اند و بر او اتفاق نظر دارند.) فضه پاسخ داد:( حق برای امیرالمومنین است اگر با نفس خویش به انصاف بنشینید و منصفانه رفتار کنید.) عمر با تهدید گفت این سخنان را رها کن و به علی بگو بیرون بیاید و گرنه وارد خانه می شویم و او را به اجبار بیرون می آوریم و سپس فضه به داخل خانه بازگشت. تهدید به آتش زدن خانه با آمدن فضه حضرت زهرا که سرش را بسته بود و جسمش از شدت حزن نحیف شده بود پشت در رفت و آنجا نشست درحالی که مطمئن بود بدون اجازه او وارد خانه نخواهند شد. ناگهان یاران ابوبکر و عمر در را با شدت به صدا در آوردند و صداهای شان را بلند کردند و اهل خانه را با سخنانی ناروا مورد خطاب قرار دادند. در این حال عمر با لگد به در زد و تهدیدات خود را آغاز کرد و فریاد زد: ( ای پسر ابوطالب در را باز کن که اگر باز نکنی در را به آتش می سوزانم. قسم به آنکه جانم به دست اوست یا برای بیعت می آیی یا خانه را بر سر شما آتش میزنم یا علی بیرون بیا و بر آنچه مسلمانان متفق شده اند موافقت کن و گرنه تو را به قتل می رسانیم. پسر ابوطالب اگر خارج نشوی با مردم داخل می شویم و خانه را با اهل آن به آتش می کشیم به خدا سوگند یا برای بیعت با خلیفه رسول‌خدا می آیی یا بر سرت آتش به پا می کنم.) 🆔 @heiat_saralah
اهانت به حضرت زهرا در این هنگام حضرت زهرا از پشت در فرمود:( ای گمراهان دروغگو چه می گوید و چه می خواهید؟) عمر گفت:( ای فاطمه پسرعمویت را چه شده که تو را برای پاسخ فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ فرمود: ای شقی، طغیان و سرکشی تو مرا به اینجا آورده و حجت را بر تو و هر گمراه منحرف تمام کرده است.) عمر گفت:( این سخنان باطل و زنانه را رها کن و به علی بگو بیرون بیاید.) حضرت فرمود:( ای عمر آیا با حزب شیطان مرا می ترسانی در حالیکه حیله شیطان ضعیف است؟؟) تصمیم بر آتش زدن خانه عمر گفت:( اگر علی برای بیعت نیاید هیزم می آورم و این خانه را بر سر اهل آن به آتش می‌کشم و هر کس در آن باشد میسوزانم.) حضرت زهرا فرمود:( ای عمر ما را با تو چه کار است چرا ما را با مصیبتی که در آن هستیم رها نمیکنی؟) عمر گفت:( در را باز کن و گرنه خانه شما را به آتش می کشم. ای فاطمه هر کسی در خانه است بیرون کن وگرنه خانه را با اهلش میسوزانم.) 🆔 @heiat_saralah
در این حین حضرت زهرا فرمود:( ای عمر ما را با تو چه کار است چرا ما را با مصیبتی که در آن هستیم رها نمیکنی؟) عمر گفت:( در را باز کن و گرنه خانه شما را به آتش می کشم. ای فاطمه هر کسی در خانه است بیرون کن وگرنه خانه را با اهلش میسوزانم.) حضرت زهرا فرمود:( آیا خانه را بر سر فرزندان علی و من آتش میزنی؟) گفت:( آری به خدا قسم مگر آن که بیرون بیاید و بیعت کند.) حضرت زهرا فرمود:( ای پسر خطاب آیا واقعاً آمده ای خانه ام را به آتش بکشی؟) گفت:( آری) فرمود:( وای بر تو این چه جرأتی است که بر خدا و رسولش پیدا کرده اید آیا میخواهید نسل او را قطع کنید و نور خدا را خاموش نمایید در حالی که خداوند نور خویش را به سرانجام خواهد رساند.) عمر گفت :( بس کن ای فاطمه اکنون نه محمد حاضر است و نه ملائکه امر و نهی و منعی از سوی خدا می آورند! علی نیز همانند بقیه مسلمانان است.) اکنون یکی را انتخاب کن که یا او برای بیعت با ابوبکر بیرون بیاید یا خانه شما را به آتش بکشم؟ 🆔 @heiat_saralah
شکایت حضرت زهرا به درگاه الهی حضرت زهرا در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود به درگاه الهی عرضه داشت:( خدایا نزد تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبر و فرستاده و منتخب تو و از اینکه امت او سخن ما را قبول نمی‌کنند و حقی که برای مان در کتاب نازل شده ی خویش بر پیامبرت قراردادی از ما منع می کنند. خدایا از این امت شکایت می‌کنم که بعد از پیامبر کافر شدند و حق ما را غصب کردند و حرمت پیامبر را مراعات نمی کنند.) عمر گفت:( ای فاطمه این سخنان احمقانه زنانه را تمام کن که خداوند هرگز نبوت و خلافت را برای شما جمع نمی کند.)! حضرت فرمود:( ای عمر آیا از غصب خدا نمی ترسی که میخواهی بدون اجازه من وارد خانه ام شوی؟ اینجا خانه رسالت و محل نزول جبرئیل امین و ملائکه مقرب است. حیا کن و از این کارهای پست دوری نما.) اصرار بر آتش زدن خانه سخنان حضرت زهرا هیچ تأثیری در تصمیم عمر نداشت و او همچنان پشت در بود در این حال حضرت فرمود:( ای پسر حنتمه وای بر تو همین دیروز پدرم به خاک سپرده شد و امروز آمده‌اید تا خانه ام را آتش بزنید؟!) 🆔 @heiat_saralah
عمر گفت:( ای فاطمه می خواهم خانه تو را به خاطر هدفی که دارم آتش بزنم.) حضرت زهرا فرمود:( وای بر شما چه زود به خدا و بر رسولش درباره ما اهل بیت خیانت کردید در حالی که شما را به مودت و آمدن به سوی ما وصیت کرده، می فرماید:((قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودت فی القربی)) بگو از شما هیچ مزدی نمیخواهم جز من بعدت درباره خاندانم.) در این هنگام عده ای که صدای ناله و گریه حضرت را شنیده بودند با چشمانی گریان بازگشتند. اما عمر و یارانش همچنان پشت در ماندند تا طبق دستور ابوبکر عمل کنند که گفته بود:( علی را با شدیدترین صورت نزد من بیاورید.) آوردن هیزم و آتش گیره عمر عبدالرحمان ابن عوف و قنفذ عده‌ای و از منافقین برای قدرت نمایی شمشیرهایشان را به کمر بسته بودند و می گفتند:( اگر علی تاخیر کند و از آمدن امتناع نماید خانه را با ساکنانش به آتش می کشیم.) در این حال عمر دوباره از پشت در خطاب به امیرالمومنین گفت:( قسم به آنکه جانم در دست اوست یا باید برای بیعت بیرون میایی یا خانه را بر سر شما آتش میزنم.) 🆔 @heiat_saralah
سپس به خالد بن ولید گفت:( تو و مردان دیگر هیزم بیاورید تا آنها را شعله ور نماییم.) آنگاه آتش گیری در دست گرفت و به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم ها را نزدیک به خانه بیاورند. سپس خود نیز هیزم برداشت و دستور داد برای شعله ور شدن هیزم ها خار بیاورند. هیزم ها اطراف خانه چیده شد و سر و صدا ها بالا رفت در حالی که حضرت زهرا پشت در بود و عمر فریاد می زد:( به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش میزنم.) حضرت زهرا دوباره پرسید ای پسر خطاب آیا آمده تا خانه ما را آتش بزنی گفت آری فرمود:( ای دشمن خدا و پیامبر و امیرالمومنین) هجوم به خانه وحی اهل سقیفه انتظار داشتند با سر و صدایی که به راه انداخته‌اند امیرالمومنین برای بیعت بیاید ولی با دیدن عکس العمل های حضرت زهرا فهمیدند که جز با عملی کردن تهدیدات خود به نتیجه نخواهد رسید. 🆔 @heiat_saralah
برای این هدف تمهیدات لازم را نیز تدارک دیده بودند چهار هزار نفر مسلح اطراف مسجد به عنوان پشتیبان ایستاده بودند. عده ای هم در فاصله نزدیکتر منتظر دستور بودند. در این حال عمر و قنفذ و خالد و مغیره و ابوعبیده جراح و سالم پشت در آمدند. امیرالمومنین و حضرت زهرا و فرزندانشان در خانه بودند که عمر فریاد زد :(خانه فاطمه را با هر کسی که در آن است آتش بزنید.!) با شنیدن این صدا حضرت زهرا از پشت در فرمود:( پدر جان یا رسول الله پس از تو از سوی پسر خطاب و پسره ابی قحافه چه مصیبت هایی به من می رسد. ای عمر ای دشمن خدا و پیامبر لعنت خدا بر تو باد.) با شنیدن صدای حضرت عده‌ای دیگر از مردم گریه کنان از خانه فاطمه سلام الله علیها دور شدند. 🆔 @heiat_saralah
با آتش گرفتن در، در حالیکه همه ناباور آن نگاه می کردند و انتظار چنین کاری را نداشتند عمر آتشگیره را به هیزم هایی گرفت که خار مغیلان زیر آنها قرار داده بود و آنها را شعله ور ساخت. با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد در حالی که حضرت زهرا پشت در نشسته بود! در این حال قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند. حضرت زهرا در خواست و دو دست خود را بر دو طرفه چهارچوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد. در حالی که می فرمود:( شما را به حق خدا و پدرم پیامبر قسم می دهم که از ما دست بردارید و باز گردید.) با گرفتن آتش به در باز کردن آن آسان تر شده بود ولی حضرت زهرا همچنان در را محکم گرفته بود تا باز نشود. در این حال عمر تازیانه‌ای از قنفذ گرفت و آماده هجوم به خانه شد. کم کم آتش به این سوی در خانه رسید در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت زهرا میخورد. در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیمه سوخته زد که آن را از جا کند و شکست.! 🆔 @heiat_saralah
پیش از آنکه حضرت زهرا بتواند کنار برود در با تمام سنگینی بر روی آن حضرت افتاد. در این حال فاطمه علیه السلام بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت آسیب رسید. حمله عمر به حضرت زهرا با شکستن در عمر بی‌محابا وارد خانه شد و در حالی که حضرت زهرا بین در و دیوار بود بار دیگر با محکم ترین لگد به در زد. سپس چنان در را بر روی حضرت زهرا فشار داد که نزدیک بود روح از تن آن حضرت خارج شود.! در شعله گرفته با ضربه لگد در صورت و سینه و پهلوی صدیقه کبری برخورد کرد. میخ در بر سینه حضرت فرو رفت و خون جاری شد. همچنین فشار شدیدی بر سینه آن حضرت وارد شد به گونه‌ای که یکی از استخوانهای سینه اش را شکست و صدای ناله اش بلند شد. فشار در در بدن حضرت زهرا به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن علیه السلام در رحم مادر به شهادت رسید. در اثر این ضربات حضرت زهرا با صورت بر زمین افتاد در حالی که آتش همچنان زبانه می کشید. 🆔 @heiat_saralah
در آن حال حضرت صیحه ای زد که هر کس شنید گمان کردم مدینه زیرو شد و فرمود: اَبَتا، یا رسول الله آیا اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار میکنند؟ آه ای فضه مرا دریاب،  به خدا قسم فرزندی که در رحم داشتم کشتند. سپس حضرت زهرا  از زمین برخاست در حالی که قتل محسن را احساس می کرد‌؛ و از شدت ضربه در و جراحات به دیوار تکیه داد. سیلی به صورت دختر پیامبر قبل از رسیدن فضه عمر وارد خانه شد و بر هر دو طرف صورت حضرت زهرا چنان از روی پوشش صورت سیلی زد که چشمان حضرت پر از خون شد. عمر که هنوز آتش کینه اش شعله ور بود چنان با لگد به سینه حضرت که یکی از استخوانهای شکسته بود زد درحالیکه آن حضرت با صدای بلند گریه می‌کرد و فرمود: یا ابتا یا رسول الله دخترت فاطمه زده میشود و جنینش در رحم به قتل می رسد و سیلی بر صورتش می خورد در همان صورتی که همیشه آن را از گزند حوادث حفظ می‌کردی. 🆔 @heiat_saralah
عمر به این هم اکتفا نکرد و با تازیانه بر دستان صدیقه کبری زد و سپس با لگد بر پهلوی آن حضرت زد. حضرت زهرا ناله کرد:( یا ابتا یا رسول الله) عمر همچنان جسارت خود را ادامه داد و شمشیر را در غلاف بلند کرد و بی محابا بر هر دو پهلوی حضرت زد. با این حملات وحشیانه ناله حضرت زهرا به فریاد تبدیل شد. ناگهان عمر تازیانه را بر بازوی فاطمه زد به‌ گونه‌ای که تازیانه بر بازوی حضرت پیچید و جای آن متورم شد و مانند بازوبندی سیاه و سوخته نقش بست در این حال صدایی حضرت به یا ابتاه بلند شد. حمایت امیرالمومنین از حضرت زهرا تمام این وقایع در چند لحظه اتفاق افتاد در همان لحظات امیرالمومنین با چشمانی سرخ از غضب فوراً به طرف در خانه آمد. آن حضرت عبای خود را روی همسرش انداخت و او را به سینه چسبانید و با صدای بلند خطاب به فضه فرمود:( ای فضه نزد بانویت بیا که از فشار و ضربه در محسنش کشته شد. بدن محسن را در انتهای خانه دفن کن که به جدش رسول خدا ملحق می شود و نزد او شکایت خواهد کرد. 🆔 @heiat_saralah
اراده حضرت زهرا به نفرین در آن حال حضرت زهرا خاص نفرین کند و از این همه ظلم به درگاه پروردگار استغاثه نمایند ولی امیرالمومنین علیه السلام فرمود :(ای دختر پیامبر به خدا سوگند اگر نفرین کنید و از خدا بخواهید که این مردم را هلاک کند دعای تو را اجابت خواهد نمود و هیچ یک از این آن بر روی زمین باقی نخواهد ماند ای سید النسا بر این مردم بخت برگشته رحمت باش و عذاب مخواه.) در این حال وضع آمد به امیرالمومنین حضرت زهرا را به او سپرد تا سراغ مهاجمین برود. فضه حضرت را از کناره در آتش گرفته به داخل خانه برد تا به حال او رسیدگی کند. 🆔 @heiat_saralah
حمله امیرالمومنین به عمر سپس امیرالمومنین برخاست و خطاب به عمر فرمود:( ای پسر خطاب وای بر تو از این روز و بعد از این روز و آنچه در ادامه می آید. بیرون بر او قبل از آنکه شمشیرم را آشکار کنم و این مردمی که تو را حمایت می کنند نابود سازنم.) عمر به سرعت از خانه خارج شد و به همراهانش گفت:( از امر عظیمی نجات پیدا کردم و جنایت هولناکی انجام دادم که بر جان خویش امانی ندارم. این علی است که از خانه بیرون می آید و هیچ یک از ما نمی توانیم با او مقابله کنیم.) امیرالمومنین به دنبال عمر از خانه بیرون آمد و گریبان او را گرفت و تکان داد و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و تصمیم به قتل او گرفت اما سخن پیامبر و وصیت حضرت درباره صبر را به یاد آورد و فرمود:( ای پسر صهاک، قسم به خدایی که محمد را به نبوت کرامت داد اگر  نبود پیمانی که از طرف خداوند نوشته شده و عهدی که پیامبر با من نموده میفهمیدی که هرگز نمی‌توانی داخل خانه‌ام شوی.) 🆔 @heiat_saralah