eitaa logo
هیئت حضرت ولی‌عصر (عج)
305 دنبال‌کننده
732 عکس
215 ویدیو
39 فایل
﷽ . «هیئت‌مذهبی‌دانشجویی» حضرت ولــــی‌عصر (عـــــج) روضه هفتگی دوشنبه ها ازساعت13مسجدالغدیر . . 📍دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه 🗣️👇🏻ارتباط با ادمین @heyatazad_admin اینستاگرام و تلگرام: https://zil.ink/heyatazad_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
مسیحی دوان دوان به مسجد النبی آمد. گفتند از مسجد بیرون برو اینجا جای مسلمانان است گفت دیشب خواب دیدم پیامبر شما را و مسیح را . مسیح به من گفت مسلمان شو. حالا آمده‌ام خدمت نزدیکترین شما یعنی پیامبرتان تا مسلمان شوم. همه حسین را نشان دادن مرد خوابش را برای حسین گفت حسین پسرش علی را صدا زد مرد همین‌که علی را بانگ زد،مسیحی داد زد: خودش است ، پیامبر است . و خودش را انداخت روی پای علی اکبر و گفت سلام رسول خدا. اینقدر که شبیه پیامبر بود علی اکبر. [روز بیست و نهم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
هر کُشته‌ای را به نشانه‌ای می‌شناسند‌. یکی را با صورتش و اگر سر نداشته باشد، از لباس‌هایش و یا از نشانه‌هایی دیگر. حسین اما سر در بدن نداشت، حتی لباس کهنه‌ای را که زیر لباس‌هایش پوشیده بود را هم غارت کرده بودند. حتی انگشترش را هم ربوده بودند. حالا حسین را چه کسی میتوانست بشناسد؟ بی‌گمان تنها کسی میتوانست او را بشناسد که یک عمر عاشقانه دوستش داشت.. زینب‌را می‌گویم. [روز سی‌م چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
امام حسین داشت قرآن میخواند که خواهرش آمد داخل اتاقش،امام قرآن را بست و زمین گذاشت و به احترام زینب بلند شد و ایستاد. همیشه همین کار را می‌کرد. [روز سی و یکم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
یکی از کنیزهای امام حسین دسته گُلی به او داد. حسین دسته گل را گرفت و گفت: تو را در راه خدا آزاد کردم. یک نفر که این برخورد را دید تعجب کرد و پرسید: چطور برای یک دسته گل بی‌ارزش آزادش کردید؟ امام لبخند زد و گفت: خدا اینطور ادبمان کرده چون در قرآن آمده: اگر کسی به شما لطفی کرد، جوابش را با لطف بهتری بدهید. [روز سی و دوم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
امام هر وقت میرفت با دشمنان حرف بزند خودش را پسر فاطمه معرفی میکرد و پسر رسول خدا. حرفی از پدرش نمیزد چون میدانست کینه علی در دل آنهاست و با این کارش میخواست مردم را هدایت کند، بلکه دست از کاری که میخواهند بکنند بردارند. اما آخرین باری که میرفت سمت دشمن برای جنگیدن خودش را اینگونه معرفی کرد:《من حسین پسر علی هستم》. لابد حجت برای آنها و برای خودش تمام شده بود که میخواست مثل پدر به سراغشان برود. [روز سی و سوم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
بدن حسن، پسر بزرگ علی و فاطمه را می‌بردند برای دفن. میخواستند تن حسن را ببرند برای خداحافظی با پیامبر. اما منافق ها نگذاشتند. فکر کرده بودند می‌خواهند امام حسن را کنار پیامبر دفن کنند. بگومگوها بالا گرفت و آنها تیر انداختند به جسد. دوختندش به کفن و تابوت. عباس شمشیرش را کشید تا جواب بی‌ادبی‌شان را بدهد که حسین نگذاشت. نمیخواست تشییع برادرش تبدیل به جنگ شود. بعدها عباس گفته بود به حسین که : آقا! اگر دستور شما نبود، شمشیر من از هیچ دشمنی گذشت نمی‌کرد. [روز سی و چهارم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
امام حسین خودش را افتان و خیزان به عباس رساند. دست‌های بریده اش را بوسید. عباس در آن لحظه باید چیزی به حسین می‌گفت، چیزی که ارزش صدا کردن امام را داشته باشد. عباس برای آخرین بار گفت: خون‌ها را از چشمم کنار بزن تا برای آخرین بار ببینمت حسین جانم ... [روز سی و پنجم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
نامردها که اطراف امام حسن را خالی کردند و رفتند سمت معاویه، امام مجبور شد صلح را قبول کند. بعضی ها گفتند امام ترسید، خلافت را سپرد به نااهل،معامله کرد.. عباس امّا امام شناس بودو مطیع امام زمانش. هیچ مخالفتی نکرد. نه در صلح امام حسن و نه در معرکه‌ی امام حسین. [روز سی و ششم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
سر عباس در دستان حسین بود که دو بال بهشتی پیدا کرد و پر کشید سمت آسمان. حسین دستش را به کمرش گرفت و بلند شد. در صورتش چروک پیری نمایان شد و از چشمش نور امید رفت. بلند گریه کرد و گفت: حالا کمرم شکست..و قدرتم کم شد. [روز سی و هفتم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
روز سیزدهم محرم که امام سجاد همراه بنی‌اسد مشغول دفن شهدای کربلا شد، وقتی کنار بدن بی‌دست عمو عباسش رسید. خودش را روی بدن عمو انداخت و او را بوسید. و گفت: بعد از تو خاک بر سر دنیا ای ماه بنی‌‌هاشم! به راستی که، ماه بنی‌هاشم که غروب کرد دنیا خاک بر سر شد. [روز سی و هشتم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
در سپاه کوچک حسین چند نفر شهید شدند اما جنگ نکردند. مانند سپر بودند. مثل پروانه دور امام میگشتند تا اگر تیری آمد، خود را سپر کنند و تیر به امام نخورد. در سپاه امام حسین چند نفر پروانه بودند، فرصت جنگیدن پیدا نکردند اما آنقدر عاشق بودند که فرصت شهادت پیدا کردند‌. پروانه بودنم هم آرزوست! [روز سی و نهم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی
حسین همیشه پیش روی بقیه بود نه پشت سرشان ، همیشه پناهگاه دیگران بود نه در پناهشان، همانطور که شایسته ی امام است. در کربلا هرکدام از یارانش که میفتادند و هنوز صدایشان در میامد حسین را صدا میزدند و دوست داشتند لحظات آخرشان سرشان را بگذارند روی پای کسی که همیشه در همه چیز از آنها جلو بود. خودش اما چه کسی را باید صدا میزد وقتی روی زمین افتاده بود: خدایا راضیم به رضایت و تسلیمم به قضایت، معبودی جز تو نیست ... [روز‌ چهلم چلّه‌ی زیارت عاشورا] 🌿 @Heyatazad_ir | هیئت دانشجویی