🍃🌸🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
معمار می شوی و بنای تو می شوم
مانند یک ضریح برای تو می شوم
قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو می شوم
┄┅┅❁💚❁┅┅
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹
#حسین_جانم🌷
ما اهل غم توأیم و فامیل #حرم
در مڪتب #عشق گرم تحصیل حرم
سرمنشاء سال نورے نوڪرهاسٺ
در ثانیہ هاے #سال_تحویل حرم
#ڪاش_یہسال_توڪربلاٺ_آقا❤️
#بچینم_یہسفره_هفٺ_سین🍎🌿
مداحی آنلاین - هنگام وداع با ناله شده - مهدی رسولی.mp3
3.74M
🔳 #شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)
🌴هنگام وداع با ناله شده
🌴گویی غم دل صد ساله شده
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
@hyate_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام بچههای جهادی به ترامپی که عرضه نداره برای مردمش دستمال توالت جور کنه 😁
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ #امید_زندگی تقدیم به مدافعان سلامت و بیماران کرونایی
🎤 با صدای #علیرضا_بیرانوند
🤲 ان شاءالله به امید خدا #کرونا_را_شکست_میدهیم
#مدافعان_سلامت
#شهدای_خدمت
#پرستاران #پزشکان
#کرونا #کرونا_ویروس
هیأت شهدا
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_بیست_و_شش ادامه دادم به حرفام،گفتم: +من
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_بیست_و_هفت
حاج کاظم گفت:
_باید زمان و جوری پیش ببرم که به جلسه بعدی برسم. توشروع کن اون مواردی که بهت مربوط میشه گزارشت و بده، چون حاج هادی گفته نمیتونه بیاد.
+چشم.
_بسم الله.. میشنوم. از پرونده مربوط به عزتی چخبر؟
سرفه ای کردم و یه کم روی صندلی جابجا شدم گفتم:
+بنام خدا. عرضم به حضورتون که، عزتی درحال حاضر سرکار میره با پای چلاقش. و مطلب بعدی اینکه شدیدا این روزها به گوشی فائزه زنگ میزنه و پیامک های رکیک میفرسته.
_چرا؟
+میگه که چرا جواب من و نمیدی.
_گوشی کجاست؟
+دست عاصف هست.
_جواب هم داده؟
+آره به پیامکش یکبار جواب داده و از طرف فائزه برای دکتر افشین عزتی نوشته، فعلا تماس نگیر، کمی اوضاع درهم برهم شده.
_دکتر عزتی چی جواب داد؟
+چندساعت چیزی نگفت و دوباره شروع کرد به پیام دادن و زنگ زدن.
_چقدر ابله هست.
+برای همین انتخابش کردن چون از ضعف هایی که داشته با خبر بودند.
_وضعیت ملک جاسم چطوره؟
+اونور زیر چتر داریوش هست. شخصی به نام منوچهر قرار بوده این و قاچاقی بفرسته از سمت مرز تایباد بره...
حتمی اومد وسط حرفم گفت:
_وضعیت منوچهر و بگو؟
+دستگیر شده.
_کجا وَ چطور؟ برنامت رو چطور چیدی؟
+کسی که قرار بود ملک جاسم و از منوچهر تحویل بگیره، صابرو فرستادم سمتش تا حذف کوتاه مدت انجام بده. بعد از این مرحله که با موفقیت انجام شد بهش گفتم بدون اینکه منوچهر بهش نزدیک بشه، سوژه رو تحویل بگیره.
_سوژه الان کجاست؟
+سوژه الان در یکی از روستاهای قندهار زیرچتر داریوش هست که در جریانید، وَ درموردش با شما و حاج هادی مشورت کردم.
_وضعیت صابر؟
+الحمدلله سالم هست. هیچ مشکلی نداره.. ریسک بزرگی کردیم. چون با باگی که وجود داره شانس آوردیم تا الان شهید نشده. فعلا خودش و گم و گور کرده.
_بسیار عالی... بهم بگو که منوچهر وقتی ملک جاسم رو برد تا مرز، اون چی؟ درموردش بیشتر توضیح بده !!
_همونطور که عرض کردم بازداشت شده.. اما فعلا در اختیار بچه های اداره مشهد هست. قراره طی چندساعت آینده منتقل بشه به تهران تا بازجویی ها آغاز بشه. بعد از اینکه پرواز مشهد در فرودگاه مهر آباد تهران نشست، عاصف وَ دوتا از بچه ها منتقلش میکنند سمت خونه امن 4412.
_گفتی صابر با دستور تو موقتا تحویل گیرنده ی جاسم و حذف کرد. اون کجاست؟
+اونم داره منتقل میشه تهران. با همون پرواز.
_در گزارشاتت نوشتی که شخصی که ماشین رو برای ملک جاسم آورده داخل پارکینگ فرودگاه گذاشته، اسماعیل عظیمی بوده.
+بله درسته حاج آقا.
_این آقای اسماعیل عظیمی، از قبلتر سابقه ی اقدامات علیه امنیت ملی داشته؟
+نه حاجی جان. این آدم مال این حرفا نیست. یه گاگولی هست که بهش پیشنهاد دادن و پول کلان ریختن جلوش پشماش فر خورد رفت سمت این کار.
دیدم حاجی داره نگام میکنه. گفتم:
+چیزی شده حاجی؟ حالت خوب نیست؟ میخوای تموم کنیم جلسه رو بریم بهداری!؟ اصلا میخوای بگم تیم پزشکیتون بیاد؟
حاج کاظم نگاهی بهم انداخت گفت:
_ جدیدا یه جوری شدی. این چه طرز حرف زدنه ! پشماش فررر خورد چیه دیگه؟!!!
+شرمنده حاجی. از دهنم در رفت.
اخمی کرد گفت:
_خب ادامه گزارشت و بده.
+چشم! عارضم خدمت حضرتعالی، بچه ها پلاک اون ماشینی رو که اسماعیل عظیمی برای ملک جاسم مهیا کرده بود بررسی کردند. تقلبی نبوده. اما هنوز مشخص نشده که صاحب خودرو چه نسبتی با اسماعیل عظیمی و منوچهر پرونده ما داره.
_مگه میشه؟
+فعلا که شده.
_خب راه حلش از نظر تو !
+صاحب خودرو و خانوادش خارج از کشور هستن. احتمال میدم.....
صحبتها به اینجا که رسید، تلفن دفتر حاجی زنگ خورد. بلند شد رفت سمت میز کارش.
گوشی و گرفت شروع کرد به حرف زدن. حاجی خیلی آروم حرف میزد. منم گوشام و تیز کرده بودم ببینم چی میگه... اونایی که شنیده بودم و تاالان یادم مونده براتون مینویسم.. گفت:
«بله چشم ، میرم ، میام و باهم میریم ، حتما بهش میگم. چشم حاج آقا. میگم مسلح نیان که یه وقت شبهه برانگیز نشه! حتما...نه نه. چندتا تیم از حفاظت حضور دارن. حالا رسیدم خدمتتون بیشتر توضیح میدم.»
بعد از اینکه قطع کرد.. بهم گفت:
_رییس بود. باید فوری برم پیشش. داریم میریم جایی برای یه جلسه بسیار مهم. ببخشید عاکف جان. ادامه جلسه رو میزاریم برای همین امروز عصر، البته اگر برگشتم.
+نه خواهش میکنم. منم تقریبا دو/سوم گزارشاتم و دادم.
_عاکف...
+جانم آقا.
_ مطمئنم این کار تو بدجور سر و صدا میکنه. جوری سر و صدا میکنه که اونوریا رو به لرزه میندازه و آبروشون میره. ریسک بالایی داری در این سن میکنی.
#عاکف_سلیمانی
🕊🕊🕊
💠 آی به مقصد رسيدههای آن سوی اروند
ما مسافران اين سوی آب را دريابيد ...
#شبتون_شهدایی🌙✨
هدایت شده از هیأت شهدا
Dua-Nodbeh-Farahmand(1).mp3
25.23M
🍃 #دعای_ندبه
🎵نوای استاد محسن فرهمند
التماس دعا💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
#سین_اول_سلام_ارباب❤️
🍏نوروز وصالتان حسینے بادا
🍎نیڪویے حالتان حسینے بادا
🍏در وسعٺ کُلُّخیر فے بابِ حسین
🍎سرتاسر سالتان حسینے بادا
#یامقلب_القلوب_یاحسین❤️