#داستان_های_اخلاقی
✍ شُکرِ نعمتهای ناپیدا
🔹 شخصی تاحالا جنگل ندیده بود بار اول که به جنگل رفت و برگشت، از او پرسیدند: جنگل چگونه بود؟
🔸پاسخ داد: تعریفش را زیاد شنیده بودم اما متأسفانه درختهای زیاد اجازه ندادند آن را ببینم!!!
🔹ما برای آب و نان پول میپردازیم؛ اما برای هوا پول نمیدهیم. کدامش قیمتیتر است، هوا یا نان و آب؟ ما برای نان در صف نیز میایستیم، برای آب ماهانه پول میپردازیم؛ اما برای هوا، سالانه یک ریال هم نمیپردازیم! وقتی که انسان نفَسش تنگ میشود، برایش کپسول اکسیژن میآورند تا هوا به او برسد. انسان اگر یک هفته نان بدست نیاورد، با چیزی دیگر کمبود آن را جبران میکند و اگر ۲۴ ساعت نیز آب گیرش نیاید، باز چارهای میاندیشد؛ ولی انسان بدون هوا، یک دقیقه هم نمیتواند صبر کند.
🔸انسان وقتی که نان میخورد، میگوید: «الحمدلله»، وقتی آب میخورد، میگوید: «خداروشکر»؛ اما آیا شده وقتی که هوا تنفس میکنید، بگویید «الحمدلله»؟! اصلا وقتی هم میگوییم: «الحمدلله» باز تنفس میکنیم. پس برای یک تنفس خودمان هم نمیتوانیم خدا را حمد کنیم.
🔹گاهی یک چیز از بس ظاهر است، مخفی است؛ از بس همهجا هست و فراوان است، نعمتِ بودنش، روشن نیست.
در حالی که همان از نعمتهای اصلی است.
🔰 خدایا!
ما را شاکر نعمتهایی که اینقدر در چشممان است که دیده نمیشود قرار بده.
#داستان_های_اخلاقی
✍️مردی سالها در آرزوی دیدن #امام_زمان (عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید.شبها بیدار می ماند و #دعا و راز و نیاز می کرد.معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت.این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و... صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود).تا اینکه روزی، به او الهام شد:
🔸«الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!»او حرکت کرد، و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند.
اینک ادامه داستان از زبان آن شخص:
🔹به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن!در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت:
🔸آیا ممکن است برای #رضای_خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم.پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم.زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید.
🔸تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید.وقتی پیرزن رفت،امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند:مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم.از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او #دین دارد و #خدا را می شناسد.از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و #انصافِ این پیرمرد،هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم.
امیر مؤمنان علی (ع) :
«هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید». (بحارالانوارج72، ص33.)
📚کیمیای محبت
رمز مشرّف شدن به محضر امام زمان(عج)، ص14
عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلاب، ص204-202
سرمایه سخن، ج1
ملاقات با امام عصر، ص268
#داستان_های_اخلاقی
✍ غیبت یا زنا، کدام بدتر است؟
🔹یکی از روایات تکان دهنده، حدیث مفصلی از پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به ابوذر است که بخشی از اصول رفتاری را برای همه تبیین میکند. بخشی از این مکالمه اینچنین است:
🔸پیامبر: ای اباذر! از غیبت بپرهیز، که غیبت از زنا بدتر است.
🔹ابوذر: چرا ای رسول خدا؟ پدر و مادرم فدایت
🔸پیامبر: کسی که زنا می کند و توبه مینماید خداوند او را میبخشد؛ ولی غیبت بخشوده نشود تا کسی که غیبت او شده راضی گردد.
🔹ابوذر: ای رسول خدا غیبت چیست؟
🔸پیامبر: پشت سر برادر مسلمانت چیزی بگویی که بدش بیاید.
🔹ابوذر: اگر چه آن چیز در او باشد؟
🔸پیامبر: اگر آنچه را که در او است بگویی غیبت است و اگر آنچه در او نیست بگویی تهمت زده ای.
یا اباذر! هر که از غیبت برادر مسلمانی جلو گیرد و از او دفاع کند، بر خداوند عز و جل حق است که از آتش نگهش دارد.
🔹یا اباذر! هر که پیش او غیبت مسلمانی شود و بتواند او را یاری کند خدای عز و جل او را در دنیا و آخرت مدد نماید، و اگر بتواند و او را یاری نکند و از او دفاع ننماید خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و بی یاور گزارد.
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️خواجه ثروتمندی که کلاهبردار بازار بغداد بود، از بغداد عزم حج کرد. بار شتری بست و سوار بر شتر عازم شد تا با آن به مکه رود. چون مراسم عید قربان شد، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج، شتری خرید تا بازگردد.
🕋از حج که بازگشت، بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبۀ خود بشکست. عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خداوند گناهان او را ببخشد. باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود. خواجه را پسر زرنگی بود، پدر را در زمان وداع گفت: «ای پدر! باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟» پدر گفت: «بلی!»
🔻پسرش گفت: «این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن. این بار نفس خودت را همانجا قربانی کن تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی. تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گلهای قربانی کنی، تأثیر در توبۀ تو نخواهد داشت.»
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی میگذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمندهام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور مکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمیکنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ.
📚 کیمیای سعادت، جلد اول
👇
https://eitaa.com/heyatey