🔅#پندانه
✍️ بین خدا و انسان هیچ فاصلهای نیست
🔹استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم، داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند، صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
🔸شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
🔹استاد پرسید:
اینکه آرامشمان را از دست میدهیم، درست است، اما چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنیم؟
🔸آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم، داد میزنیم؟
🔹شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
🔸سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى اینکه فاصله را جبران کنند، مجبورند که داد بزنند.
🔹هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
🔸سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند، چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه بهآرامى باهم صحبت میکنند، چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
🔹هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم باهم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
🔸سرانجام، حتى از نجواکردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامىست که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
💢 این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست. خدا حرف نمیزند اما همیشه صدایش را در همه وجودت میتوانی حس کنی. بین انسان و خدا هیچ فاصلهای نیست. میتوانی در اوج همه شلوغیها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.
https://eitaa.com/heyatey
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌸✨امام ﻋَﻠــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند:
✅#درحضورهفتگروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
🌸✨۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ.
🌸✨٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.
🌸✨۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
🌸✨۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن.
🌸✨۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن.
🌸✨۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
🌸✨۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ
📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷
🔻با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔺
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ تنبیه هوای نفس در تشییعجنازه
🔹در تشییعجنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس حاضر شدم. ندایی درونی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان میاندازد که حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی دارم.
🔸بهناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا میدهد:
دوستان! برای نهار تالار... منتظرتان هستیم.
🔹هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است، مرا دوباره به دنیا مشغول میکند و با تداعی لذتی از دنیا، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من میگیرد.
🔸آری شیطان بهراستی چنین قصد دارد حالوهوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند.
🔻در بحارالأنوار از امام باقر «علیهالسلام» آمده است:
💠 «دعوت به تشییعجنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو میاندازد، و حضور در ولیمه را اگر همزمان با تشییعجنازه به آن دعوت شده بودی، نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است.»
🔸بهراستی که بدعتها چنین بهدست شیطان ما را از حقیقت فهم زندگیمان غافل میسازد. برای همین است که طبق حدیث نبوی در پنج امر اطعام جایز و نیک است:
🔹۱. خرید خانه؛ ۲. سفر حج؛ ۳. عروسی؛ ۴. تولد فرزند؛ ۵. ختنه فرزند ذکور.
🔸اگر دقت داشته باشیم در فوت و مرگ، اطعام جزو سنتهای نبوی نیست؛ چون باعث میشود هوای نفسمان ما را از بهرهوری از برکات معنوی تشییعجنازه محروم کند.
🔹از سوی دیگر در پنج مورد ذکرشدۀ اطعام، انسان میتواند هر زمان آمادگی داشت به آن اقدام کند؛ ولی مرگ بیخبر میآید و چهبسا در فقر انسان، انسان را گرفتار سازد.
https://eitaa.com/heyatey
🔅 #پندانه
✍️ پاسخی برای آنها که زود میرنجند
🔹خردمندی با مردی در راهی سفر میکرد. آن مرد سعی داشت تا با بیاحترامی، توهین و واکنشهای تند و زننده، این معلم بزرگ را بیازماید.
🔸در سه روز اول، هرگاه خردمند سخن میگفت آن مرد، او را ابله مینامید و بهگونهای گستاخانه این انسان بزرگ را مورد تمسخر قرار میداد.
🔹سرانجام در پایان روز سوم، آن مرد تاب نیاورد و از خردمند پرسید:
با وجود اینکه در سه روز گذشته من فقط به تو بیاحترامی کردهام و تو را رنجاندهام، چطور میتوانی رفتاری سرشار از عشق و مهربانی نسبت به من داشته باشی؟
🔸هرگاه سبب آزار و اذیت تو میشدم در پاسخ، رفتاری سرشار از عشق دریافت کردم. چطور چنین چیزی امکانپذیر است؟
🔹خردمند در پاسخ سوال آن مرد، از او پرسید:
اگر کسی هدیهای به تو پیشنهاد کند و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت؟
💢 سوال این انسان بزرگ، نگرش جدیدی به آن مرد بخشید.
https://eitaa.com/heyatey
🔅 #پندانه
✍ روزگار چه خوب چه بد میگذره
🔹به پاهای خودت موقع راهرفتن نگاه کن؛ دائما یکی جلو هست و یکی عقب.
🔸نه جلویی بهخاطر جلوبودن مغرور میشه، نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت. چون میدونن شرایطشون مدام عوض میشه.
🔹روزهای زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
🔸دنیا دو روزه؛ روزی با تو و روزی علیه تو. روزی که با توست، مغرور نشو و روزی که علیه توست، ناامید نشو.
🔹هر دو میگذرن.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ شکر نعمت، نعمتت افرون کند
🔹پیرزنی برای سفیدکاری منزلش، کارگری را استخدام کرد.
🔸وقتی کارگر وارد منزل کارگر شد، شوهر پیر و نابینای او را دید و دلش برای این زنوشوهر پیر سوخت؛ اما در مدتی که در آن خانه کار میکرد متوجه شد که پیرمرد، انسانی بسیار شاد و خوشبین است.
🔹او حین کار، با پیرمرد صحبت میکرد و کمکم با او دوست شد. در این مدت او به معلولیت جسمی پیرمرد اشارهای نکرد.
🔸پس از پایان سفیدکاری، وقتی کارگر صورتحساب را به همسر او داد، پیرزن متوجه شد هزینهای که در آن نوشته شده خیلی کمتر از مبلغی است که قبلا توافق کرده بودند.
🔹پیرزن از کارگر پرسید:
شما چرا این همه تخفیف به ما میدهید؟
🔸کارگر جواب داد:
من وقتی با شوهر شما صحبت میکردم خیلی خوشحال میشدم و از نحوه برخورد او با زندگی، متوجه شدم که کار و زندگی من، آنقدر هم که فکر میکردم سخت و بد نیست! به همین خاطر به شما تخفیف دادم تا از او تشکر کنم.
🔹پیرزن از تحسین پیرمرد و بزرگواری کارگر منقلب شد و اشک از چشمانش جاری شد، زیرا او میدید که کارگر فقط یک دست دارد.
🔸برای آنچه که دارید شکرگزار باشید، تا چیزهای خوب دیگری به سویتان جذب شود.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ بهترین راه تربیت
🔹پرسیدم:
بهترین راه تربیتکردن چیست؟
🔸گفت:
فرزند خود را مثل فرزند همسایه بزرگ کن!
🔹گفتم:
چگونه؟
🔸گفت:
وقتی فرزند همسایه در خانه تو میهمان است به او احترام میگذاری، حالش را میپرسی، وقتی از مدرسه برگشت ابتدا سراغ کیفونمرات او نمیروی.
🔹در رابطه با نوع غذا نظرش را میپرسی، درمورد زمان خوابیدن با او مشورت میکنی، نزد او با همسرت دعوا نمیکنی.
🔸بدان که فرزند تو و فرزند همسایه هر دو در خانه تو میهمان هستند؛ یکی چند روز و آن دیگری چند سال!
🔹فقط کافی است بدانی احترام، احترام میآفریند نه احساس مالکیت.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ رو دل همدیگه پا نذارید
🔹وقتی اسب بخواد از رودخونه رد بشه، اول آب رو گلآلود میکنه بعد رد میشه! میدونید چرا؟
🔸چون تصویر خودش رو تو آب میبینه و تحت هیچ شرایطی پاشو رو اون نمیذاره، چون فکر میکنه همنوع خودشه تو آب، در حالی که یه عکس بیشتر نیست.
💢 یادمون باشه ما آدمها هم رو دلهای همدیگه، رو شخصیت همدیگه، رو احساسات همدیگه و روی کسانی که دوستمون دارن و شاید دوستشون داریم، نباید پا بذاریم و رد بشیم.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ از خدا برکت در رزق بخواهید
🔹یکی از صالحان دعا میکرد:
پروردگارا! در روزیام برکت ده.
🔸کسی پرسید:
چرا نمیگویی روزیام ده؟
🔹گفت:
روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است. اما من برکت را در رزق طلب میکنم، چیزی که خدا به هرکس بخواهد میدهد.
🔸اگر در مال بیاید، زیادش میکند. اگر در فرزند بیاید، صالحش میکند. اگر در جسم بیاید، قوی و سالمش میکند و اگر در قلب بیاید، خوشبختش میکند.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ به اصلت برگرد
🔹شاخههای یک درخت هرچه از تنه خود بیشتر فاصله گرفته باشند، ضعيفتر و شكنندهتر میشوند.
🔸و هرچه به تنه نزديکتر باشند، ضخيمتر و نیرومندتر.
🔹داستان زندگی ما آدمها هم دقيقا از همين قرار است.
🔸يعنی هرچه از اصل خود كه خداست بيشتر فاصله بگيريم، عاجزتر و ناتوانتر میشويم.
🔹و هرچه به او نزديکتر شويم، نيرومندتر و تواناتريم.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ بر خويشتن بدى نكن
🔹شخصى به خردمندی نوشت:
به من چيزى از علم بياموز!
🔸خردمند در جواب گفت:
دامنه علم گستردهتر است ولى اگر مىتوانى بدى نكن بر آن كه دوستش میدارى.
🔹مرد گفت:
اين چه سخنى است كه مىفرمایید. آيا تاكنون ديدهايد كسى در حق محبوبش بدى كند؟
🔸خردمند پاسخ داد:
آرى! جانت براى تو از همه چيز محبوبتر است. هنگامى كه گناه مىكنى بر خويشتن بدى كردهاى.
https://eitaa.com/heyatey
#پندانه
💔🥀قلب هایمان به ده دلیل مرده است!
🍃اول : خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.
🍃دوم : گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
🍃سوم : قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.
🍃چهارم : نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.
🍃پنجم : گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.
🍃ششم : گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.
🍃هفتم : گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.
🍃هشتم : دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
🍃نهم : به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم
🍃دهم : مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم
https://eitaa.com/heyatey
🖤 #پندانه
✍️ دینی که در معرض خطر بود
🔹فردی که مقیم لندن بود، تعریف میکرد یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم.
🔸راننده بقیه پولم را که برگرداند، متوجه شدم ۲۰ پنس اضافهتر داده است!
🔹چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که ۲۰ پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و ۲۰ پنس را پس دادم و گفتم:
آقا این را زیاد دادی.
🔸گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیادهشدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم.
🔹پرسیدم:
بابت چی؟
🔸گفت:
میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
🔹با خودم شرط کردم اگر ۲٠ پنس را پس دادید، بیایم. انشاءالله فردا خدمت میرسیم!
🔸تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به ۲۰ پنس میفروختم!
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ کمککردن به همدیگر دنیا را برایمان بهشت میکند
🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید.
🔸فرشته به او گفت:
بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.
🔸هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیاربلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچکدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه وحشتناکی بود.
🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:
حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم.
🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دستهبلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.
🔹مرد گفت:
من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
🔸فرشته لبخندی زد و گفت:
ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفتهاند به یکدیگر غذا بدهند.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍️ آدمی را آدمیت لازم است
🔹کنار خیابون ایستاده بودم که دیدم یه عقبمونده ذهنی که ظاهر نامناسب و کثیفی داشت به هرکسی میرسه با زبون بیزبونی ازش میخواد دکمه بالای پیراهنش رو ببنده، اما چون ظاهر خوب و تمیزی نداشت همه ازش اکراه داشتن و فرار میکردن!
🔸دوسه تا سرهنگ راهنماییورانندگی با چند تا مامور وسط چهارراه ایستاده بودن و داشتن صحبت میکردن.
🔹یکی از اونها معلوم بود نسبت به بقیه از لحاظ درجه ارجحیت داره چون خیلی بهش احترام میذاشتن.
🔸این عقبمونده ذهنی رفت وسط خیابون و به اونها نزدیک شد و از همون سرهنگی که ذکر کردم، خواست که دکمهاش رو ببنده!
🔹سرهنگ بیسیم دستش رو به یکی از همکارانش داد و با دقت دکمه پیراهن اون معلول ذهنی رو بست و بعد از پایان کارش وسط خیابون و جلوی اون همه همکار و مردم به اون عقبمونده ذهنی یه سلام نظامی داد و ادای احترام کرد!
🔸اون عقبمونده ذهنی که اصلا توقع این کار رو نداشت خندید و اون هم به روش خودش سلام داد و بهطرف پیادهرو اومد.
🔹لبخند و احساس غروری که توی چهرهاش بود رو هیچوقت فراموش نمیکنم.
🔸بعد از این قضیه با خودم گفتم:
کاش اسم و مشخصات اون سرهنگ رو یادداشت میکردم تا با نامبردن ازش تقدیر کنم، اما احساس کردم اگر فقط بهعنوان یک انسان ازش یاد کنم شایستهتر باشه.
🔹این کار جناب سرهنگ باعث شد اشک توی چشمام جمع بشه و ببینم انسانهایی با روح بزرگ چقدر زیادن.
https://eitaa.com/heyatey
🔆 #پندانه
✍ در دنیا دنبال چیزی باش که در آخرت بهدردت بخورد
🔸مرد زاهدی کنار چشمهای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. درون چشمه سنگ زیبایی دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.
🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود.
🔸کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به او داد.
🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد.
🔸نگاهی به زاهد کرد و گفت:
آیا آن سنگ را به من میدهی؟
🔹زاهد بیدرنگ سنگ را درآورد و به او داد.
🔸مسافر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. او میدانست این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن میتواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت:
من خیلی فکر کردم، تو با اینکه میدانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی.
🔸بعد دست در جیبش برد و سنگ را درآورد و گفت:
من این سنگ را به تو برمیگردانم، در عوض چیز گرانبهاتری از تو میخواهم.
🔹به من یاد بده چگونه میتوانم مثل تو باشم و بهراحتی از دنیا و متعلقاتش بگذرم.
https://eitaa.com/heyatey
✨﷽✨
#پندانه
🔴آرزوهای پس از مرگ
✍۹ آرزویی که انسان بعد از مرگ میکند و در قرآن ذکر شده است:
1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ خاک میبودم.
(ﺳﻮﺭه نبأ، آیه ۴۰)
2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی پیش میفرستادم.(سوره فجر، آیه ۲۴)
3⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ نامه اعمالم برایم داده نمیشد.
(ﺳﻮﺭه حاﻗﺔ، آیه ۲۵)
4⃣ يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِیٖ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۸)
5⃣ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَ؛
ﺍی ﮐﺎﺵ فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭه أﺣﺰﺍﺏ، آیه ۶۶)
6⃣ يَا لَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
(ﺳﻮﺭه فرﻗﺎﻥ، آیه ۲۷)
7⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمً؛
ﺍی ﮐﺎﺵ من هم با آنها میبودم، حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
(ﺳﻮﺭه نساء، آیه ۷۳)
8⃣ يَا لَيْتَنِیٖ لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّی أَحَدًا؛
ﺍی ﮐﺎﺵ با رب خود کسی را شریک نمیآوردم.
(ﺳﻮﺭه کهف، آیه ۴۲)
9⃣ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين؛
ﺍی ﮐﺎﺵ راهی پیدا شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانیهای رب خود را انکار نکنیم و از جمله مؤمنین شویم.
(ﺳﻮﺭه أﻧﻌﺎﻡ، آیه ۲۷)
اینها آرزوهایی هستند که انسان بعد از مرگ دارد در حالیکه در آن زمان، دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد؛ پس امروز به فکر باشیم.
والعاقبه للمتقین
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ قرآن قویترین بمب اتمی دنیا برای کشتن نفس
🔹روزی معلم قرآن در کلاس گفت:
قرآن بالاترین و قویترین بمب اتم دنیاست.
🔸باورش برای ما سخت بود. چگونه یک کتاب کاغذی که قابل سوختن است چنین قدرتی میتواند داشته باشد؟
🔹معلم گفت:
همه سلاحهای دنیا حتی بمب اتم نهایت قدرتش برای کشتن انسان است. یا خود او را میکُشد یا سرزمین و محل زندگی او را ویران میکند تا خود او را بکشد.
🔸در حالی که قبل از جنگها اگر هوای نفس انسانها کشته شود و آدمی بداند که برای ویرانکردن و کشتن و گرسنگیدادن و شکنجه کسی به دنیا نیامده است، هیچ سلاح اتمی ساخته نمیشد و هیچ بمب و اسلحهای را بشر تاکنون اختراع نکرده بود.
🔹اگر دنیا با قرآن آشنا میشد و عمل میکرد، انسانها هوای نفس خود را میکشتند پس هیچ نیازی به ساخت سلاحهای کشتار جمعی نداشتند.
🔸در نتیجه قرآن قویترین بمب اتمی دنیاست و بهندرت کسی میتواند با تقوا آن را در کارگاه قلب خود غنیسازی کند. بمبی که قدرت تخریب دنیا که هیچ بلکه تمام کائنات را دارد و همه در روز قیامت قدرت حساب و کتاب و کُشندگی و نابودی آن را خواهیم دید.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ نکته ظریف اهل معرفت
🔹با اهل معرفتی افتوخیز داشتم که هیچگاه از او نشنیدم به کسی در زمان سختی بگوید:
خدا یاورتان باشد.
🔸همیشه میگفت:
خدا یاور همهمان باشد.
🔹در این دعای او ظرافت بسیار خاصی یافتم. اگر میگفت: «خدا یاورتان باشد»، نوعی نفس خود را به خدا شریک کرده بود که در دعای خویش، خود را از یاری خدا بینیاز دیده بود.
🔸پس دعای خود جمع میبست که مبادا نفسش، خودش را از یاری خدا بینیاز بیند.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ پرندههای زندگیات را آزاد کن!
🔹پسربچهای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
🔸حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند.
🔸هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد.
🔹پسرک با التماس میگفت:
نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
🔸تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت:
خستهام و خوابم مياد.
🔹برادرش گفت:
الان پرندهات را از قفس رها میکنم.
🔸پسرک آرام و محكم گفت:
خودم ديشب آزادش كردم رفت. حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
💢 اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرندهای است كه به آن دلبستهایم.
🔺پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و... است.
🔺شيطان و نفس، هركسی را به چيزی وابسته کردهاند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ از تو حرکت از خدا برکت
🔹مرد جوان فقیر و گرسنهای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و به گروهی از ماهیگیران و سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
🔸با خود گفت:
کاش من هم یک عالمه از این ماهیها داشتم. آنوقت آنها را میفروختم و لباس و غذا میخریدم.
🔹یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی، به تو میدهم.
🔸این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
🔹مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهیها مرتب طعمه را گاز میزدند و یکی پس از دیگری به دام میافتادند.
🔸طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
🔹مرد مسنتر وقتی برگشت، گفت:
همه ماهیها را بردار و برو. اما میخواهم نصیحتی به تو بکنم؛ دفعه بعد که محتاج بودی وقت خودت را با خیالبافی تلف نکن.
🔸قلاب خودت را بنداز تا زندگیات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهیداشتن تور ما را پر از ماهی نمیکند.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ کسی که با ما تفاوت دارد، قابل احترام است
🔹برای من که ساعت ۵ صبح میخوابم، ساعت ۲ زود است و برای تو که ۱۱ شب در رختخواب هستی، ۲ دیر است.
🔸قضاوت هم همین است. تو حق نداری راجع به کسی که وضعیتش با تو متفاوت است، نظر بدهی.
🔸اینطوری آدمها طبقهطبقه میشوند. بالاتریها به پایینیها جوری دیگری نگاه میکنند و بالعکس.
🔹هر کدامشان با منطق و زاویه دید مخصوص به خودش دیگران را برانداز میکند.
🔸من کنار غذایم پنجشش فلفل تند دوست دارم و تو با نصف فلفل تمام وجودت میسوزد.
🔹میبینی؟ من و تو فرق داریم؛ افکارمان، جایگاهمان، خانوادهمان، شخصیتمان.
🔸دلیلی ندارد اگر سلایق یا رفتارم شبیه تو نیست، مورد سرزنش قرار بگیرم و انگشت اشارهات سمت من بچرخد.
💢 کسی که با ما تفاوت دارد، قابل احترام است.
https://eitaa.com/heyatey
🔅 #پندانه
✍ دینت را از جای درست فرابگیر
🔹اسلام باید از سرچشمهاش آموخته شود، که اگر از سرچشمهاش فراگرفته نشود مانند آن است که شما در دل طبیعت نشستهاید و کتری آب خود را برای خوردن چای، از نهری پُر میکنید که در بالادستها کسی در آن ظرف میشوید و دیگری در آن نهر استحمام میکند.
🔸پس اگر طعم این چای بد بود، خطا از خود شماست که نتوانستهاید از چشمهاش کتری را پر کنید. مشکل از چشمه نبوده است.
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ پناه میبرم به خدا از بدعتها
🔹قبل از ظهری برای دیدن مردی روستایی به منزل او رفتم. پای درددلش نشستم و به مدد الهی قصد کمکش را داشتم.
🔸نزدیک ظهر بوی آبگوشت تازه در منزل پیچید. خواستم برگردم اما اصرار کرد ناهار بمانم و نان و پنیر و ماستی بخوریم.
🔹به امید اینکه تعارف میکند و آبگوشت برای من پخته است، نشستم.
🔸سر ظهر که سفره را گشود، آش در سر سفره دیدم و منتظر آبگوشت شدم اما خبری نشد و ناامید از منزل خارج شدم.
🔹وقتی آمدم بیرون، متوجه شدم آبگوشت را در خانه همسایه میپختند و شب چهلم یکی از بستگان بود.
🔸از آن روز به بعد وقتی این آیات کلام خدا را میخوانم: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»، یاد خاطره آن روز میافتم که بسیاری از اعمالم را گمان میکنم مستحق پاداش هستند و در روز قیامت خواهم دید که کار خیری نکرده بودم که منتظر پاداشی باشم.
🔹حضرت سلمان بعد از رحلت نبی مکرم اسلام (صلیالله علیه وآله) زار میگریست و استغفار میکرد و میگفت:
پناه میبرم به خدا، چقدر از سنت نبی خارج شدهام.
🔸سلمانی که همنشین نبی مکرم اسلام و از اهل بیت بود، چنین از گمراهی بدعتها میترسد، حال تکلیف من چیست، خدا میداند؟
https://eitaa.com/heyatey
🔅#پندانه
✍ لعنت یا رحمت؟
🔹روی دیوار نوشته بود:
خدا لعنت کند پدرومادر کسی را که اینجا آشغال بگذارد!
🔸اگر مینوشت:
خدا رحمت کند پدرومادر کسی را که اینجا آشغال نگذارد، چقدر بهتر بود!
👤 پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله فرمودند:
لعن مومن مانند کشتن اوست!
👤 امام باقر (علیهالسلام) فرمودند:
وقتی لعن از دهان صاحبش خارج میشود این لعن معلق میماند. اگر در شأن فرد لعنشده باشد، به او خواهد رسید و چنانچه او محل ورود این لعن نباشد به صاحبش برمیگردد. اصول کافی جلد دوم
🔹روز قیامتی در پیش داریم که باید پاسخگوی همه اعمال و گفتههای خویش باشیم!
🔸چهبسا باید خروارخروار نیکیهای خود را بدهیم تا طرف مقابلمان راضی شود.
https://eitaa.com/heyatey