#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
صداقت گوشه ای از بی نهایت حسن رفتارش
هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش
و عنوان رئیس مذهب شیعه سزاوارش عزادارم عزادارم عزادارم عزادارش
عزادار امامی که شهید سینه چاکی شد
میان کوچه ها ریش سفیدش گرد و خاکی شد
امامی کز تمام اهل این خانه نشان دارد شبیه مادرش در شعله ها جا و مکان دارد
دو دست بسته ای همچون امیرمومنان دارد
و مثل عمه اش از طعنه ها قد کمان دارد
به اشک غربتش امروز جام دیده را پر کن
تمام دردهای شیعه را در او تصور کن
تصور کن امامت را که بی عمامه میبردند تصور کن امامت را بدون جامه میبردند
تصور کن که او را عده ای خودکامه میبردند
تصور کن به زیر دست و پا علامه میبردند
به پهلو روی خاک افتاد و باغم گفت وا اماه
عبایش رفت زیر سم مرکب گفت یا جداه
به آن صحن و سرایی که ندارد اشک میریزم
به آن گنبد طلایی که ندارد اشک میریزم
به آن گلدسته هایی که ندارد اشک میریزم به آن کرب و بلائی که ندارد اشک میریزم
فدای غربتش هر چند سرنیزه ندید و رفت
فدای غربتش هرچند آبی سرکشید و رفت
شاعر: #محمود_یوسفی
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
@heyatfalavarjan