eitaa logo
هیئت مکتب النبی
196 دنبال‌کننده
583 عکس
88 ویدیو
36 فایل
🔹اینجا قطعه ای از بهشت است جلسات هفتگی هر چهارشنبه همراه با اقامه نمازمغرب وعشا و قرائت دعا/نمازخانه پردیس سامانه پیامکی 06600041798
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ دهه اول محرم، هرشب به اسم کیه؟ شب اول: شب دوم: شب سوم: (س) شب چهارم: (ع) (که شب فرزندان حضرت زینب(س) هم هست) شب پنجم: (ع) شب ششم: (ع) شب هفتم: (ع) شب هشتم: (ع) (بعضی جاها شب علی اصغر(ع) علی اکبر(ع) رو جابجا میگیرند) شب نهم: (ع)               برادرامام حسین شب دهم: شب امام حسین (ع) 📜‌ @heyatiau
  ⬅️ وقتی امام حسین(ع) میخواست از مکه به مدینه بره، نامه‌ای از پسرعموش عبدالله‌بن‌جعفر(همسر حضرت زینب) دریافت کرد که حضرت رو از رفتن منع میکرد و حتی از والی مکه برای حضرت امان‌نامه گرفته بود. اما وقتی دید حضرت پای حرفشون هستن، دو پسرش عون و محمد (پسران حضرت زینب) رو همراه حضرت فرستاد و خودش به مکه برگشت. ⬅️ در منازل و توقف‌گاه‌هایی که داشتن، افراد مختلفی از جمله عبدالله‌ابن‌زبیر، عمروبن لوذان، عبدالله‌ابن‌جعفر، عمروبن‌سعید و... خواستن حضرت رو از رفتن به کوفه بازدارن. ولی حضرت فرمودن که این ماموریت به من سپرده شده و باید انجامش بدم. ⬅️ زمانی که خبر شهادت مسلم و هانی بهشون رسید، حضرت بسیار ناراحت شدن. نظر فرزندان مسلم رو پرسیدن و اون‌ها گفتن: به خدا قسم که از این راه برنمی‌گردیم تا انتقام خونش رو بگیریم... ⬅️ قیس‌ابن‌مسهر که نامه‌رسون حضرت برای مردم کوفه بود، به دست مامورای ابن زیاد افتاد و گفتن یا میکشیمت یا بالای منبر به حسین(ع) دشنام بده. رفت بالای منبر. ابن‌زیاد رو لعن کرد و به امیرالمومنین صلوات فرستاد... قیس رو هم از بالای قصر کوفه به پایین پرتاب کردن و به شهادت رسوندن... ⬅️ زمانی که حضرت با سپاه حر رودررو شدن، سپاه حر حسابی تشنه بود. حضرت دستور دادن به حر، همراهاش و اسباشون آب بدن... حر مامور شده بود امام حسین رو پیش عبدالله‌بن‌زیاد ببره. سپاه حر همچنان  کاروان امام حسین رو زیر نظر داشت. چهار نفر از کوفه اومدن که یکیشون طرماح یکی از یاران باوفای حضرت علی بود. ⬅️ طرماح گفت: حسین جان اگه به قبیله من بیای، من برات افراد زیادی رو جمع میکنم تا یاریت کنن. حضرت فرمود: بین ما و این مردم پیمانی وجود داره که با وجود اون ما امکان برگشت نداریم. اگه چاره‌ای جز نبرد نباشه، نهایت کارمون شهادت و رستگاریه... ⬅️ طرماح گفت: میرم آذوقه‌ای که برای خانواده‌م تهیه کردم رو بهشون برسونم و برگردم... ‼️ حضرت فرمود: طرماح اگه قصد کمک به مارو داری عجله کن. --طرماح وقتی برگشت که سرها بر نیزه‌ها بود... ⬅️ کاروان به راهش ادامه داد تا به جایی بی‌آب و علف رسید. حر به امام حسین(ع) گفت: من از عبیدالله دستور دارم همینجا نگهتون دارم. و اون فرستاد‌ه‌ای رو فرستاده تا مطمئن بشه من دستورشو اجرا کردم. ⬅️ امام حسین گفت بذار بریم کنار آب یا روستا... حر گفت اجازه ندارم، این مرد به عنوان ناظر ایستاده و نمیتونم کاری بکنم... ⬅️ ناگزیر در سرزمینی که کربلا نام داشت، کاروان فرود آمد و خیمه‌ها برپا شد... روز دوم محرم بود که همراه با اهل بیت‌ و یارانشون وارد کربلا شدن. حضرت اسم اون سرزمین رو پرسید و شنید: ڪربلا فرمود: اللهمّ انّی اعوذ بِک مِنَ الکربِ و البَلا... 🩸این همان سرزمینی‌ است که خون ما در آن ریخته می‌شود که جدم رسول خدا به من اطلاع داده است... 📚 حسین از زبان حسین، به تلخیص، ص۱۴۶-۱۷۱ 📜 @heyatiau