بسم رب الصابرین
#قسمت_چهاردهم
#ازدواجصوری
هر چقدر به روز اول محرم نزدیک میشیدم
استرسمون بیشتر بیشتر میشد
سه سالی بود پدرامون فقط نظارت میکردن به کار هئیت و تمام امور اجرایی سپرده بودن به بچه هاشون
پدرمن (کربلایی پرویز احمدی)
پدر وحید یا به عبارت دیگر شوهر خالم ( حاج محسن جوادی)
و پدر آقای عظیمی (حاج مهدی عظیمی )
سه تا رفیق جون درجونی بودن که این هئیت میزنن
سال ۶۰سال تاسیس هئیت بوده
اول یه هئیت کوچلو بوده
اما با جانبازیت شوهر خالم و حاج مهدی هئیت بزرگتر میشه
اون موقعه ها پدرم راننده جبهه بود و فقط یه رزمنده قدیمی هست
اما گویا از لحاظ مالی وضع پدر بزرگم خیلی خوبه بوده
وقتی پدراین سه تا جوان هئیت پسرشون میبنن
باکمک هم این حسینه میسازن
بابابزرگم تمام ثروتش میذاره برای این حسینه
و ما چیزی از اون ثروت ندیدیم
در حال حاضر الحمدالله از طبقه متوسط جامعه هستیم
اما به واسطه حاج مهدی و شوهر خالم هئیت ما خیرهای زیادی داره
با کهولت سن این سه تا رفیق هر کدومشون تصمیم میگرن پسراشون بذارن به جای خودش
اما بابای من وقتی دید پوریا متاهله وروزی حلال واجبتره
این وظیفه به من داد،
من که عاشق این کارا
پس فردا شب اول محرمه و امروز ساعت ۵بعدازظهر تو دفتر وحید جلسه داریم
من ،وحید و آقای عظیمی
وحید دفتر مهندسی داره
قراره بریم اونجا
درمورد نذری شب روز تاسوعا و عاشورا صحبت کنیم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم رب الصابرین
#قسمت_پانزدهم
#ازدواجصوری
داشتم تو اتاق حاضرمیشدم
برم دفتر وحید
-مامان
مامی
مام
مامان
مــــــــــــــامان
😁😁😁😁
مامان:باز صداتو گرفتی سرت 😡😡😡
-خخخخ من با این مانتو صورتیم کدوم روسمریمو سر کنم دخترنازم 😍😍😍
مامان :اون روسری صورتی ات که خطای و دایره های مشکی داره سر کن
-اوهوم
مامان ساق صورتیم قشنگه بندازم ؟
مامان :آره
پریا دست چکتو برداشتی ؟
-بلی مامان
مامان:پریا ببین ۲۰۰تومن ک خییرا ریختن
یه ده تومنم از طرف منو خواهرات چک بکش
ان شالله تا شب تاسوعا باز بابات خییر پیدا میکنه
-ان شالله
مامان من باید با برادر عظیمی بعدش برم جایی
دیر میام
مامان:تو و صادق 🙄🙄
- بله
من برم
در حال روشن کردن ماشین شماره برادر عظیمی گرفتم
-سلام برادر عظیمی قرار عصرمون یادتون نره
برادر عظیمی : نه خواهر احمدی تازه برای دختر خوشگلم یه عروسک خیلی زیبا گرفتم
-بله ممنون
منو سارا چند سال بود واسطه چندتا خییر و چند بچه کوچلوی بودیم
یک سال پیش بطور اتفاقی برادر عظیمی شد
امروزم قراربود یکی از جوجه های نازم از بیمارستان مرخص بشه
برادرعظیمی هزینه بیمارستان به عهده گرفته بودن
دیروز گفتن دلم میخاست اون دختر نازمو ببینم
اما از برنامه ها احدی خبر نداشت
رسیدم دفتر وحید
درحین پیاده شدن از ماشین دیدم برادر عظیمی با یه عالمه دفتر مفتر داره از ماشین پیدا میشه
مسئول اینکه چقدر هزینه میکنیم برای این نذرها رو برادر عظیمی حساب میکرد
وحید با هردومون سلام علیک کرد
بچه ها بشینید
وحید:بچه ها ببینید الان تو حساب من ۷۵۰ تومن هست
اینم چکش
-اینم ۲۱۰تومن من ک ریختن
میشه ۹۶۰تومن تا یک ملیارد ۴۰تومن کم داره
برادرعظیمی:۱۵۰تومن ک خودم چک میکشم و ۴۰۰تومن رفقا ریختن و پدر هم از خییرا نزدیک ۲۸۰-۲۹۰تومن دارن
همه رو میشه یک میلیارد و خورده ای
تو این چهار وعده چه غذایی نذری بدیم ؟
-ناهار توساعا قیمه بدیم
شامش مرغ میدیم
ناهار عاشورا قیمه نثار بدیم
شامش کباب
بنظرتون میشه ؟
برادر عظیمی :توکلت علی الله
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم رب الصابرین
#قسمت_شانزدهم
#ازدواجصوری
بعداز اتمام جلسهمون منو برادر عظیمی به سمت بیمارستان حرکت کردیم
برادرعظیمی یه عروسک خیلی خوشگل و بزرگ برای رها فنقلی خریده بود
منم سرراهم ی دسته گل زیبا گل رز قرمز خریدم
رها عاشق گل و عروسک بود
منم تمام طول مسیر سعی کردم خانم باشم
وارد بیمارستان شدیم برادر عظیمی رفتن هزینه جراحی رها جنقل حساب کنه
منم رفتم اتاق جنقلی
وارد اتاق شدم
-سلام خانم خوشگله
تامنو دیدگفت:وای خاله پریا
دستاش باز کرد که بغلش کنم
منم بغل شدم خاله فدات بشه دختر نازم رهاجون گلاتو دیدی
رها:وای خاله خیلی قشنگها
دستش ناز کردم و گفتم رها من با دوست داداشم عمو صادق اومدم دیدنت
الان ک اومد خانم باشیا
سرش تند تند تکان داد و گفت چشم
بعداز چند دقیقه برادر عظیمی با عروسک اومدن داخل اتاق
به سمت رها گفتم این آقا همون عموی هست که برات گفتم
رها دستاشو تو هم جفت کرد و گفت سلام عمو
برادر عظیمی رو به رها گفت :سلام دخترنازم این عروسک مال توه
ی نیم ساعتی پیشه رها بودیم
همونجا پیش بیمارستان برادرعظیمی رفتن
من هم که عروسک رها دیده بودم میخاستم برای خودم عروسک بخرم
رفتم مغازه عروسک فروشی
یکدونه عروسک فیل گنده 🐘برای خودم گرفتم
گوشای فیله از خودش بزرگتر بود
یاداون برنامه کودک بود فیله گوشاش از خودش بزرگ بود افتادم
می فیل دوست
می عروسمک دوست
می کودک درون ۵سالشه
عروسک گذاشتم جلو براش کمربند بستم
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
سه قدم برای یک زندگی شاد
خود را به خاطر افراد بی فایده ای که
لایق داشتن هیچ جایگاهی در زندگی
تان نیستند، دچار استرس نکنید.
هیچگاه احساسات خود را، بیش از
حد صرف چیزی نکنید. چون در غیر
این صورت صدمه خواهید دید.
بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید.
چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد
داشت. اعتماد کنید و ایمان داشته باشید.
شبتون قشنگ❤️
❤️🧡💛💚💙💜
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
جُمعِه هایِ بیِ تو را! با چِه کَسی بِه سَر کُنَم؟
خَستگیه هَفتِه را! از چه رَهی به در کُنَم؟
دود این شهر مرا! از نَفَس اَنداختِه اَست...
حِسِ دِلتَنگِیِه مَن را!چِه کَسی دَرک کُنَد؟
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا وقتی تو از جنس بی نهایتی، پس من چگونه محدود شوم در خود و دنیای خود من با تو معنا مییابم و تو امید🌸🍃 میبخشی به نا امیدی های این روزهایم و من چنان در این دریای بیکران رحمتت غرق میشوم که تمام ناممکن ها برایم ممکن میشوند و تمام قفلها کلید و تمام آشوبها، آرامش
🌸خدایا دنیای محدودم را با حضور خودت وسعت ببخش تا بدانم وقتی پا به پای تو قدم بردارم؛ به آرامشی خواهم رسید که دیگر بیقراریها سهم روزهایم نمیشود و من میمانم و خدایی که بودنش حال دلم را خوب میکند.🌸🍃
روزتون بخیر
❤️🧡💛💚💙💜
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#امام_زمان
آقـاجانـم،
مولایِمن،
امامزمانـم...
دلـمبهوسعتِغیبتِکبـریتنگاست...!
میشوداینجمعـهبیایی؟!
دورتـانبگردمآقـایمهربان!
یاصاحبالزمان💚'!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙂🌱
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ✋💚
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem