بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_ششم
#ازدواجصوری
از خستگی درحالت غش بودم
صبح بعداز اذان صبح با تویتا راهی مناطق جنگی شدیم
منو آقای عظیمی هم پای هم تو شلمچهـ راه میرفتیم
تو حسینه شلمچه گفتم
برادر عظیمی
هماهنگ کنید حتما قبل از بیستم همه ی واحدهای فرهنگ تا قبل از اولین کاروان حتما اینجا اسکان بشن
برادرعظیمی:چشم
وووویییییی حرف گوش کن شده این عظیمی
بعد از شلمچه رفتیم طلائیه
عظیمی:خواهر احمدی فردا تمامی خادمین میان
فقط منو شما بیسیم داریم
-حواسم هست
بعد هوزیه
-برادرعظیمی چفیه ها کی میان ؟
عظیمی:تا آخرشب میان
۳روز مونده به اولین کاروان هم نون ها میان
گوشیم زنگ خورد
اسم زینب جوجه رو گوشی نمایان شد
-ببخشید
از برادر عظیمی فاصله گرفتم
جوجه :سلام سلام پری
سلام
-علیک سلام
چه خبرته بچه
جوجه :وای پریا
دارم میام خادمی
-وای واقعا راست میگی؟
جوجه:بخدا با اولین کاروان میام جنوب
و حدود ۱۵روز خادم
-عزیزدلم
خوشحالم که میای عزیزم
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_هفتم
#ازدواجصوری
بچه ها خادم اومدن از سمت سپاه برای من اسم سمیه انتخاب کردن برای آقای عظیمی یاسر انتخاب شد
وجدانا یکی بیاد به من بگه این اسمارو برای چی برای ما گذاشتن
خدایی خنده دارها
وای امان از لحظه ای که این زینب جوجه اومد شلمچه و من برای سرکشی رفتم اونجا
خاک عالم بر سرم
بچم نتونست هیجانش رو کنترل کنه و یهو وسط خادمین خودشو پرت کرد بغلم
خیلی ممنونم
روزهااز پس هم میگذشت
و زینب دوستم که اهل کرمان بود با نامزدش اومدن راهیان نور
شوهرش مدافع حرم بود و این موضوع از دوستامون فقط من و پریسا میدونستیم
به بقیه گفته بود که شوهرش یه پاسدار عادیه
اما شوهرش جزو سپاه قدس بود
اومدن دوستام خیلی خوشحالم میکرد
تمام مناطق پابرهنه میگشتم و فقط از شهدا کربلا میخواستم
❤️کم کم به قسمتهای اصلی و عاشقانه داستان نزدیک میشویم ❤️
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_هشتم
#ازدواجصوری
روزهای راهیان نور عالی بود
دیگه کم کم داشتیم به آخرین روزهای خادمی نزدیک میشودیم
تو حسینه طلاییه درحال جمع کردم وسایل بودم
که زینب صدام کرد پریا بیا گوشیت خودشو کشت
از نردبون اومدم پایین
-بله بفرمایید
سلام ببخشید خانم پریا احمدی ؟
-بله خودم هستم
ببخشیدشما؟
*حسینی هستم از جامعة الزهرای قم مزاحمتون میشم
-بله درخدمتم
*حقیقتا خانم احمدی یه خبر خیلی خوب دارم براتون
مقاله برسی وهابیت شما برنده کربلا شده
شما و دوستتون هردو 😳😳😳😳
صداها برام گنگ شد جا و مکان فراموش کردم 😶😶😶
با زانو افتادم زمین
فقط اشک میریختم نمیتونستم حرف بزنم
**************
رواے صادق عظیمے
با صدای افتادن چیزی همه دست از کار کشیدیم
وقتی سرم برگردوندنم دیدم خانم احمدی افتاده زمین
با سرعت خودمو بهش رسوندم
خانم صادقی دوستش زودتر از من بهش رسید
صداش میکرد و تکونش میداد
پریا
پریا
چی شد،
تا بهشون رسیدم نگرانیم چندبرابر شد از مشهد این دختر ذهنم رو درگیر خودش کرده
سریع رو به یکی از خواهرا گفتم یه لیوان آب بیارید لطفا
لطفا دوستشون خانم نورمحمدی هم صدا کنید
خانم صادقی :داشت با تلفن حرف میزد
یهو اینطوری شد
-باشه آرامشتون حفظ کنید
خانم نورمحمدی که رسید
_وای پریا چی شد
لیوان آب دادم دستش و گفتم این آب بپاچید تو صورتش
خانم صادقی(زینب جوجه) چند تا زد تو صورتش
گوشی تلفن خانم احمدی برداشتم و گفتم الو
*ببخشید من داشتم با خانم احمدی حرف میزدم
-ببخشید شوکه شدن میشه به بنده بگید چی شده؟
*شما؟
هول شدم ناخودآگاه گفتم همسرشونم 😐
(وای این چی بود گفتی اخه😳😳😳)
*بهتون تبریک میگم خانمتون برنده کربلا شده 😯😯😯
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهل_نهم
#ازدواج_صوری
یه ربع بیست دقیقه ای طول کشید تا از شوک خارج بشم
همش میرفتم تو فکر باخودم میگفتم یعنی اقا طلبیده منو بااین فکرا اشک مهمونه چشمام میشد😭
بعداز اون که از شوک خارج شدم محدثه (نورمحمدی)و جوجه (صادقی) دورم رو گرفتن و گفتن اون لحظه تو غش کردی
عظیمی گوشیت برداشت گفت شوهرته
اولش شوکه شدم ولی خودمو جمع کردم گفتم
-بنده خدا خب نگران بوده فقط همین
من اونو خیلی وقته میشناسم
اصلا به ازدواج فکرنمیکنه
تمام عشق فکرش دفاع از حرمه
محدثه و جوجه: رفتی خونش عروسش شدی بهت میگم عشقش کجا بود
-پاشید جمع کنید خودتونو
سه چهارروز آخر سفر همش با اشکای من
نگهای نگران عظیمی ،محدثه و جوجه گذشت
با قطار برگشتیم
تمام راه برگشت سرم به شیشه چسبیده بودم
اشک میریختم
محدثه دستش رو گذاشت روی دستم گفت
پریا میری خونه میری کربلا دیگه خوشبحالته مطمئن باش شهدا واسطه شدند
-میترسم خانوادم نزارن
محدثه :توکل کن به خدا و پیغمبر
رسیدم خونه
سلااااام(حالم عالی بود ولی میترسیدم)
مامان_سلام به روی ماهت
_باباکجاس؟؟
_توحیاط الان میاد عزیزم
_میشه تا من وسایلمو بزارم هردوتون بشینید میخوام باهاتون صحبت کنم
_باشه برو زود بیا
همین که چمدون گذاشتم تو اتاقم سریع اومدم پیش مامان و بابا
مامان چایی اورد
_سلام باباجون☺️
_سلام دختر گلم
سفرت بخیر زیارتت قبول😊😊😊
_ممنون
-مامان کربلا بردم
مامان :مبارکت باشه
همزمان باذوق فنجون چای رو به دهنم نزدیک کردم
که بابایهو گفت :من نمیذارم
چایی پرید تو گلوم داشتم خفه میشدم
اشکام جاری شد صدام لرزید چرابابا؟😭😭😭
بابا همنجور که داشت از جاش بلند میشد گفت:ازدواج کن برو
_باباااااا😳😳😳😳
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
🌺🍃هر روز خودت را تایید کن،
به خودت بگو که من هر کاری را با موفقیت به پایان می رسانم ،
من پیروز و برنده زندگی خویش هستم،
با خودت مهربان باش، نیروی درونت را تشویق کن به شاد بودن و اشتیاق داشتن به زندگی.
احساس ایجاد شده بواسطه تشویق و تاییدتان سطح ارتعاشتان را بالا می برد
و شما در مدار عزت نفس بالا ، موفقیت و شادی قرار خواهید گرفت.
و در نهایت با اتفاقاتی روبرو می شوید که هم جنس فرکانس شماست.
بنابراین امروز به خودت امید بده،
از خودت تشکر کن که اندیشه هایت مثبت و در جهت خوشبختی جریان دارد،
تاثیر کلام شما بر سلولهای بدنتان معجزه می کند..🌸🌱
شبتون قشنگگگگ😍
❤️🧡💛💚💙💜@heyatjame_dokhtranhajgasem
#سلام_امام_زمانم🤚
ای ماه از این فاصله ی دور سلام
در ظلمت شب همیشه پُرنور سلام
دستم شده خالی ای سلیمان جهان
ای پادشه زمانه از مور سلام
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#صبحتون_مهدوی
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
خدایم!!!
برای همه وقتهایی ڪه منو خندوندی..
برای همه وقتهایی ڪه به حرفهام گوش دادی..
برای همه وقتهایی ڪه به من جرات و شهامت دادی..
برای همه وقتهایی ڪه منو آروم ڪردی..
برای همه وقتهایی ڪه با من شریڪ شدی..
برای همه وقتهایی ڪه با من به گردش اومدی..
برای همه وقتهایی ڪه خواستم در ڪنارم باشی..
برای همه وقتهایی ڪه به من اعتماد ڪردی..
برای همه وقتهایی ڪه منو تحسین ڪردی..
برای همه وقتهایی ڪه باعث راحتی و آسایش من بودی و هستی..
برای همه وقتهایی ڪه گفتی:«دوستت دارم»..
برای همه وقتهایی ڪه به فڪر من بودی و هستی..
برای همه وقتایی ڪه مراقبم بودی و هستی..
برای همه وقتهایی ڪه برام شادی آوردی..
برای همه وقتهایی ڪه به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی و هستی..
برای همه وقتهایی ڪه دلتنگم بودی و هستی..
برای همه وقتهایی ڪه به من دلداری دادی..
برای همهی بودن هات شڪرت
جاّنا!!! تمام من شدی
صبحتون دلبر❤️
❤️🧡💛💚💙💜
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#عمارت_باغ_امیر
عمارت باغ امیر یکی از خانههای تاریخی شهر سمنان است که در خیابان باغ فردوس این شهر قرار دارد. این بنا در دوران قاجار، بین سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵، توسط استاد معمارباشی و به دستور میرزا آقا فامیلی احداث شده است. این عمارت در مجاورت باغ بزرگ امیر اعظم (مشهورترین حاکم ایالت قومس) قرار داشت و به همین علت نام آن را عمارت و باغ امیر گذاشتهاند. در ساخت این بنا از اصول معماری صفویه استفاده شده و حدود ۳ هزار مترمربع وسعت دارد.
#سمنان
#ایران_زیبا🇮🇷
#گردشگری_مجازی😍
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
▪️روز دهم : به نیـت شهید حسین هریری♥️
#محرم
#چلهزیارتعاشورا
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
💬 قرائت "زیارت عاشــورا"
🎧 با نوای علی فانی