🌹 اردوگاه 11تکریت (مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹
🎬 قسمت اول
وقتی شب قبل از عملیات برای دیدن پدرم که درعملیات کربلای چهاربا اون سن وسالش جزء غواصان اطلاعات وعملیات لشگر پنج نصر بود به دژ خرمشهر رفته بودم ؛ شهید رضایی را برای چندمین بار دیدم ! آخه در زمان حمله ؛ نیروهای عمل کننده خراسان باید از نهرخین به دشمن یورش میبردند و همه غواصان یکجا بودند!!
شهید محمدرضایی یکی از مسئول دسته های غواصان اطلاعات عملیات تیپ 21 امام رضا علیه السلام بود که همراه با دیگر نیروهای عمل کننده در عملیات کربلای چهار با رشادت فراوان به عنوان خط شکن وارد درگیری بادشمن شدند که موفقیت هایی علیرغم نبود نیروهای پشتیبانی نیز به دست آورد بودند.
عملیات کربلای چهار توسط ستون پنجم و نیز همکاری اطلاعاتی نیروهای غربی و عربی و خصوصا آمریکا و عربستان با پشتیبانی ماهواره ای و پرواز اواکس های اجاره ای عربستان ، برای چندمین مرتبه ، لو رفته بود و عراق نیز آمادگی مقابله با عملیات را داشت.
نیروهای خط شکن ما در عملیات و بنا بر تدبیر فرماندهان به دشمن بعثی یورش بردند و بدلیل عدم پشتیبانی نیروهای عمل کننده و خصوصا غواصان بین نیروهای عراقی و خودی و در بین نیزارها و مرداب ها و دریاچه وکانال پرورش ماهی ، جزایز ام الرصاص ، ام القصر ، ام الطویل، پتروشیمی ، جزیزه بوارین ، جزیره مینوو نهرخین ودیگر جاهای مختلف گیر افتادند و به مرور یا براثر شدت جراحات وزحمی بودن شهید شدند و یا به دست دشمن بعثی به اسارت درآمدند و عده بسیارکمی هم توانستند بعداز حدود بیش از 10 روز خودشان را باسختی هرچه تمام تر به خط خودی رسانده و نجات پیدا نمایند .
شهید محمد رضایی نیز بعد از قریب بیش از پنج روز بعد از عملیات به اسارت دشمن درآمد.
بعداز اسارت و انواع اقسام کتک ها و فشارها و شکنجه ها که معمولا به صورت عمومی و دسته جمعی و گاهی هم انفرادی بود براثر سهل انگاری و نداشتن تدبیر لازم و بیان مسایل و مواردپیش آمده درجبهه وهنگام عملیات وخصوصا شب عملیات و روزعملیات به یکدیگر ؛ وعدم رعایت حفاظت گفتار؛ وعدم شناخت از یکدیگرونداشتن تجربه ؛ پس از انتقال به اردوگاه ؛ عراقیها و خصوصا علی آمریکایی و عدنان ( دو نگهبان دژخیمان ووحشی به تمام معنای اردوگاه تکریت11 ) فهمیدند که محمد رضایی یکی از مسئولین دسته غواصها بوده و چه رشادت هایی که شب عملیات انجام نداده است.
ادامه دارد...
#خاطرات_جنگ
🇮🇷 کانال رسمی ایتا :
👇👇👇
✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran
☫کانال رسمی تلگرامی :
🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷
👇👇👇
🆔 @hezbollah_mazandaran
کانال رسمی شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران
🌹 اردوگاه 11تکریت (مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹 🎬 قسمت اول وقتی شب قبل از عملیات برای دیدن
🌹 اردوگاه 11تکریت(مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹
🎬 قسمت دوم
شهید محمدرضایی در اردوگاه مخوف و وحشتناک تکریت11 لو رفت و توسط عراقی ها شناسایی گردید و به شدت و درچندین مرحله مورد ضرب و شتم و شکنجه با انواع و اقسام وسایل قرار گرفت
هدف دشمن بعثی در بدو امر شکستن روحیه اسرای اردوگاه و درهم خورد کردن ایشان به دلیل مفقوالاثربودن این اسرا بود واین در صورتی بود که بارها در طول اسارت و تاقبل از رهایی از اسارت بعثی ها گفته بودند که هیچ کس و هیچ جا از شما خبری ندارند و ما هر کار وبلایی که بخواهیم سرشماها می آوریم!!
ومهمترین هدف شان در هم شکستن مقاومت جانانه و سرسختانه شهید رضایی و کسب اطلاعاتی که در آن زمان یعنی بعد از حدود 7 ماه از اسارت اصلا به دردشان نمیخورد بودند.
اطلاعاتی که هیچگونه ارزش نظامی نداشت زیرا معادلات جنگ بهم ریخته بود و فقط از روی حقد و کینه توزی این اعمال وحشیانه را انجام میدادند.
.که درتمامی اهداف خودشان حتی با شهادت شهید رضایی ناکام ماندند.
محمدمشهدی، توسط دو نفر از نگهبانان عراقی به نام های : علی آمریکایی و عدنان مورد ضرب وشتم وشکنجه قرار گرفت.
در توصیف این دونفر شکنجه گر و وحشی اردوگاه با آن هیکل های بزرگ وتنومند باید گفت که شکنجه گرهای ساواک و ددمنش ترین افراد روزگار در درنده خویی به این دونفر نمیرسند!!
برای نمونه : بسته های بزرگ سیم خاردارحلقوی که هنوز باز نشده را تصور کنید که وسط آن ، مانند حلقه خالی است و دارای ارتفاعی حداقل یک متراست !! این دو نفر بچه های بند یک و دو اردوگاه را داخل این توپ سیم خاردار می انداختند وبا کابل وحشیانه شروع به زدن میکردند!!
نه راه پس داشتی
و نه راه پیش !!
می ایستادی ضربات کابل را میخوردی!!
مینشستی سیم های خاردار به تنت فرو میرفت !!
سرو صورت بود که آماج ضربات انواع و اقسام کابل ها قرارمیگرفت !!
با دست ها صورتت را میگرفتی دستها بود که متورم ، کبود و خون آلود میشد و میشکست!!
چه چشم هایی که براثر این ضربات ازبین نرفت !!!
یکبار همین عدنان مثل گرگ گرسنه در صبح دم و هنگامی که با پاهایی برهنه وبر روی زمینی خیس و نمناک به سمت دستشویی میرفتیم ؛ همه آسایشگاه را روی دو پا به حالت چمباتمه نشاند و شروع به زدن کردن!!
هرکس پشت کمرخودش رو آماده کرده بود که هرآن ضربه ی کابل بر تخت پشتش فرود آید!!
ناگهان زمین و زمان شروع به چرخیدن کردن و پس از دستور بلند شدن و رفتن به داخل دستشویی مشخص شد که این نامرد و ناچیز روزگاز با کابل چنان به سر همه ضربه وارده کرده که حتی زمان وقدرت تفکر ودرد کشیدن را از بچه ها گرفته بودوتازه مشخص شده بود که ضربه ها به سروصورتمان خورده وچشم چند نفر هم درب و داغان شده !!!
این دونفر دژخیمان وحشی با کابلهای 3 فاز به جان رضایی افتادند.
این زدن ها چندین بار ادامه داشت و میرفت و کتک میخورد و دوباره می آمد داخل آسایشگاه !!
ادامه دارد...
#خاطرات_جنگ
🇮🇷 کانال رسمی ایتا :
👇👇👇
✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran
☫کانال رسمی تلگرامی :
🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷
👇👇👇
🆔 @hezbollah_mazandaran
کانال رسمی شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران
🌹 اردوگاه 11تکریت(مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹 🎬 قسمت دوم شهید محمدرضایی در اردوگاه مخوف و
🌹 اردوگاه 11تکریت(مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹
🎬 قسمت سوم
بنا بر دستور عراقی ، محمدرضایی بایکوت شده بود و هیچکس حق حرف زدن با وی را نداشت و به تنهایی قدم میزد و به تنهایی غذا میخورد!!
یک روز در حین قدم زدن بهش نزدیک شدم و جویای احوالش !! گفت محسن برو !! که اگر ببینند تورا هم میزنند!!
گفتم : تو که از تنهایی دق کردی !!
به جنهم بذار بزنند!!!
برای آخرین بار محمد را دیدیم که بردند .
ما داخل بند سه بودیم .
و رضایی را بردندداخل حمام بند یک ودو و شروع به زدنش کردند.
با هرضربه کابلی که فرود می آمد شیشه حمام نیز میشکست!
با شکستن شیشه ها و افتادن رضایی برروی شیشه ها اورا با بدنی عریان مورد اصابت کابل های خود قرار دادند .
عدنان هیکلی بسیار برزگ و تنومندی داشت .
چنان این بدن نحیف و رنجور شهید رضایی را میزد که از نفس افتاده بود و درخواست آب کرد و برای دقایقی استراحت .
اما محمد هنوز مقاومت میکرد وسرسختانه وجانانه در راه هدفش ایستادگی !!
بچه های بند یک خصوصا سیدجلال میگفت که وقتی ما رفتیم خون های داخل حمام رو تمیز کنیم ! گوشت و خون بدن مطهر شهید رضایی بود که به در و دیوار حمام چسبیده بود !!
بذارید اصلا برای تان توصیف کنم :
شما وقتی که میخواهید گوشت را برای کباب کردن آماده کنید ، آن را روی تخته میذارید وبا پشت و یا لبه چاقو شروع به زدن میکنید تا گوشت نرم شود!!
و وقتی که زیادی به آن ضربه بزنید و چاقو را بلند کنید وگوشت خیلی نرم شده باشد!! تکه هایی از گوشت به لبه های چاقو چسبیده و اگر شدت ضربه شما زیاد باشد حتی تکه هایی از گوشت به اطراف پرت میشود!!
حال تصور کنیدوقتی که محمد را با بدن عریان میزدند چه شده بود!!!
پس از ضربه های زیادی که بربدنش وارده شده بود ، با فرود هر ضربه دیگری و هنگام بلندشدن و جداشدن کابل سه فاز از بدنش ، همراه با کابل تکه های گوشت بدنش کنده وبه در و دیوار حمام پرتاب میشده است !!!
سیدجلال میگه که ما همه را پاک کردیم وشستیم و فقط یک تکه را برای روز حساب که در نزد پروردگار متعال شهادت دهد باقی گذاشتیم.
بنا بر گفته ی بچه های آشپزخانه اردوگاه ؛
علی آمریکایی و عدنان ، محمد را بردند در حمامی که خود عراقیها از آن استفاده میکردند.
عدنان برای آخرین مرتبه قسم خورد که اگر حرف نزند او را خواهد کشت!!
اما محمد با صدایی ضعیف و ناله ای درد آور ذکر یازهرا میگفت !!
باید نسل های آینده بدانند که بچه های این مرز وبوم ؛ در راه اعتقادات خود و در راه اعتلای اسلام و انقلاب و دفاع از شرف و ناموس وکشور خود ، چه رنج ها و سختی هایی را تحمل کردند!!
ادامه دارد...
#خاطرات_جنگ
🇮🇷 کانال رسمی ایتا :
👇👇👇
✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran
☫کانال رسمی تلگرامی :
🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷
👇👇👇
🆔 @hezbollah_mazandaran
کانال رسمی شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران
🌹 اردوگاه 11تکریت(مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت🌹 🎬 قسمت سوم بنا بر دستور عراقی ، محمدرضایی ب
🌹 اردوگاه 11تکریت( مفقودین ) یکی از درب های ورودی بهشت
🎬 قسمت چهارم
یک سوال :
تا حالا شده که روی گوشت سرد یا گوشت نرم و له شده ، آب جوش ریخته باشید؟؟ گوشت چه حالتی پیدا میکند؟؟
چه وضعیتی پیش می آید؟؟
از هم وا میرود ؟؟
ازهم پاشیده میشود؟
از هم متلاشی میشود ؟
محمد رادر داخل حمامی عراقی ها ، بر روی صندلی قرار دادند.
شیر آب داغ را بر پیکر نحیف وی باز کردند.
حتی پا را ازاین فراتر گذاشته و سیم برق را درحالی که دست های وی به صندلی بسته شده بود متصل کردند .
در حالی که وی از درد به خود میپچید نمک بر روی زخم ها و پیکر نحیفش ریختند.
قبلا با اتو وی را نیز سوزانیده بودند .
عدنان مثل گرگی گرسنه شده بود که خون از لب ودهان ش آویزان شده است .
علی آمریکایی مثل کفتاری گرسنه که مرداری را پیداکرده له له میزد.
فریادهای محمد فضای حمام را پرکرده بود.
بدلیل اینکه استغاثه های وی به درگاه خداوند و فریادهای یازهرایش را کسی نشنود و ندای یا زهرا را خفه کنند ،
در حالی که از ائمه یاری و کمک میطلبید و در برابر دشمن بعثی و علی آمریکایی و عدنان سر فرو نیاورده بوده ؛
عدنان صابون در دهان وی کرد ؛
و با فرو رفتن صابون به حلقش و بسته شدن راه تنفس صدایش را برای همیشه خاموش کردند.
واو به ندای خداوند خودش لبیک گفت و مظلومانه و در غربت اسارت در یکی از روز های خردادماه سال 1366 در اردوگاه مفقودین تکریت 11شربت شهادت را نوشید.
درباره این شهید بزرگوار بایدیادآوری کرد ؛ که پدر این شهید گرانقدر تعریف میکردند {« هنگامی که پیکرمطهر این شهید در تبادلی که توسط طرف عراقی صورت گرفته و به مشهد جهت تشییع منتقل شده بود ؛ علیرغم تمامی زخمهایی که بر پیکر نحیفش وارد شده بود ؛ پیکر مطهر این شهید عزیز هنوز تازه و معطر بوده و این درحالی بود که بیش از 17 سال از زمان شهادتش میگذشت !! و هنگامی که پیکر مطهرش را در شهرستان فاروج تشییع کردند بر روی لباس کسانیکه زیر تابوت ایشان را گرفته بودند خونابه چکیده بوده است »}
پایان
#خاطرات_جنگ
🇮🇷 کانال رسمی ایتا :
👇👇👇
✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran
☫کانال رسمی تلگرامی :
🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷
👇👇👇
🆔 @hezbollah_mazandaran