eitaa logo
کانال رسمی شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران
339 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.3هزار ویدیو
87 فایل
🇮🇷 کانال رسمی ایتا : 👇👇👇 ✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran ☫کانال رسمی تلگرامی : 🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷 👇👇👇 🆔 @hezbollah_mazandaran
مشاهده در ایتا
دانلود
566.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظه ی ورود #فرمانده شعارهای جالب بسیجیان هنگام ورود در دیدار امروز #رهبرانقلاب و #بسیجیان ☫کانال رسمی : 🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷 👇👇👇 🆔 @hezbollah_mazandaran #ایتا 🆔 https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran
تصویری از شهید اسلام حاج صادق امیدزاده💔 دوران بزن در رو تمام شده.... ـــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 کانال رسمی ایتا : 👇👇👇 ✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran ☫کانال رسمی تلگرامی : 🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷 👇👇👇 🆔 @hezbollah_mazandaran
💢 محمدحسن . ( که در را از کاسه درآوردند و را بریدند و رساندنش) . ▪️شعاری که در پادگان برای او می‌دادند، این بود: عزرائیل پادگان / محمد حسن طاطیان! گفتم: این‌جا می‌گویند که تو خیلی سخت‌گیری می‌کنی. گفت: اگر آن‌ها را در باد و طوفان به منجیل و نیمه‌شب‌ها به دریا می‌برم، به خاطر این است که به راحتی در مقابل دشمن بایستند. . همرزمش میگفت : دختربچه هفده، هجده ساله‌ای دست حزب دموکرات اسیر بود، محمدحسن  او را نجات داد. وقتی آن دختر را به پدرش رساندیم، یک سرویس طلا برای محمدحسن آورد. ما به آن مرد گفتیم: اگر او بیاید و این را ببیند، ناراحت می‌شود؛ برگرد برو تا تو را نبیند. همین که آن مرد داشت می‌رفت، محمدحسن رسید و پرسید: تو این‌جا چه‌کار می‌کنی؟ گفت: برایت هدیه آوردم. گفت: من هدیه‌ام را از خدا می‌خواهم. فقط برو دعا کن که شهادت نصیبم شود. . 🚩«محمد حسن طاطیان» فرزند «قربان‌علی» یکم آبان ۱۳۳۷ در بهشهر به دنیا آمد و در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ در منطقه گیلانغرب در کمین دشمن افتاد و در تاریخ ۵ مرداد به دست شقی‌ترین افراد منافق بی‌شرم شکنجه و چشمانش را از حدقه درآوردند و زبانش را بریدند و به شهادت رساندند. . 🇮🇷 کانال رسمی ایتا : 👇👇👇 ✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran ☫کانال رسمی تلگرامی : 🇮🇷 شورای هماهنگی رزمندگان حزب الله مازندران 🇮🇷 👇👇👇 🆔 @hezbollah_mazandaran
25.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شرط پیروزی "مقاومت"با دستهای خالی مقابل مستکبرین چه بود؟ 🔻🔻امام چطور جلوی "انقلاب دزدی "ایستاد؟؟ 🔻🔻🔻ظهور قدرت سوم جهانی چگونه محقق شد؟؟؟ 🎞سردار "حاج رحیم نوعی اقدم " در دومین همایش "قرار مقاومت" تبیین کردند... 📺باهم ببینیم و نشر بدهیم ... 🇮🇷 کانال رسمی شورای هماهنگی رزمندگان مقاومت حزب‌الله مازندران در ایتا : 👇👇👇 ✅ https://eitaa.com/hezbollah_mazandaran شبکه خبری جمعیت رزمنده مدافع انقلاب اسلامی شهرستان بهشهر و حومه لینک گروه 👇 https://eitaa.com/joinchat/3583247013Cf219523469
🏷 هوالعزیز ▫️گرد و غبار مثل مهی غلیظ در هوا معلق بود. بوی باروت، عرق، و خاک داغ در هم پیچیده بود. پاهایمان از خستگی سنگین شده بود. عملیات تمام شده بود. گروهک کومله و دموکرات پا به فرار گذاشته بودند، و ما سوار بر یک تویوتای شش سیلندر، از مسیرهای ناهموار کوهستانی برمی‌گشتیم. عقب وانت تویوتا،در میان انبوهی از اسلحه و کوله‌پشتی‌ها،نشسته بودیم. هر از گاهی باد می‌وزید و ذرات گرد و غبار را از روی لباس‌های خسته و خاکی‌مان می‌تکاند. کنار دستم، مردی نشسته بود که مثل بقیه گرد و خاکی بود. نگاهش آرام اما نافذ بود. گاهی که وانت روی دست‌انداز می‌افتاد، دستش را روی لبه آهنی ماشین می‌گرفت تا تعادلش را حفظ کند.لبخندی محو روی لب داشت.به سپاه مریوان که رسیدیم، وانت ایستاد. او اولین کسی بود که از پشت وانت پایین پرید. هنوز نفس تازه نکرده، با صدایی محکم اما آرام گفت:حمام رو برای بچه‌ها آماده کنید.نگاهم را از چهره خسته‌اش برداشتم و به سمت یکی از بسیجی‌ها چرخیدم. کنار گوشش گفتم:— این کیه کاک ایوب؟ کاک ایوب لبخندی زد و گفت:نشناختی واقعا،ابوعمارفرمانده سپاهه.حیرتم را نمی‌توانستم پنهان کنم. تا لحظاتی پیش فکر می‌کردم یکی از بسیجی‌های اعزامی است. ولی حالا… حالا می‌دانستم. او فرمانده‌ای بود که خاک و خون را از پشت میز فرماندهی نمی‌شناخت، بلکه از وسط میدان، از پشت وانت، از کنار بسیجی‌هایی که دوشادوششان می‌جنگید.آن روز فهمیدم که فرمانده واقعی، کسی است که اول از همه به دل آتش می‌زند و آخر از همه از میدان خارج می‌شود. شورای هماهنگی رزمندگان مقاومت حزب الله مازندران ،ج رزما بهشهر🌹