دعوت کرده بود خانهاش گرمسار
از در که وارد شدم چشمم به تابلویِ
روی در خیره ماند .🙄
تابلوی بود شبیه به تابلوی مطلقاً ممنوع
راهنمایی و رانندگی...🚫
•تابلوی گرد که وسطش نوشته بود :
#غیبت و ضربدری رویش خورده بود❌
دو طرف پایش هم روایت نوشته بود یکی
از حضرت علی(ع)و یکی از امام باقر(ع) :
🔹«غیبت، کوشش شخص عاجز است »
🔸«شایسته است که مومن بر زبان خود
را مهر بزند، همانگونه که بر طلا و نقره
خود مهر می زند »
•چند لحظه ماتِ نوشته بودم.
در زدم و وارد اتاق شدم بعد از پذیرایی،
گرمِ صحبت شدیم توی تمام مدت
حواسم به حرف هایم بود ؛
به همان تابلو روی در،📛
تابلوی غیبت مطلقاً ممنوع...✅
#شادی_روح_شهدا_صلوات 💔
#شهید_حسن_رامهای✨
┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓
🍃عضویت در کانال عاشقان امام حسین علیه السلام👇🏻
@Hfadayat
❇️ دو نیروی شناسایی ازماجدا شدند و بالباس غوّاصی جلو رفتند
هرچه صبرکردیم،برنگشتند
ناچارقبل ازروشن شدن هوابه مقر برگشتیم
محمّدحسین یوسف الهی مسؤول اطّلاعات لشکر ثارالله بود، به حاج قاسم فرمانده لشکر خبرداد.
🔹حاج قاسم: بایدبه قرارگاه خبر بدهم
اگر اسیرشده باشند،دشمن ازعملیّات ماباخبر میشود!
🔹محمدحسین:تافرداصبرکنید
امشب تکلیف این دو رامشخّص میکنم
🔹صبح حسین راخوشحال دیدم
🔹پرسیدم:چه شد؟به قرارگاه خبردادید؟
🔹گفت: نه. پرسیدم:چرا؟!
🔹مکثی کردوگفت:دیشب هردو رو دیدم اکبرموسایی پور وحسین صادقی
باخوشحالی گفتم:الآن کجاهستند؟
🔹گفت:درخواب دیدم
اکبرجلوبود و حسین پشت سرش
اکبرخیلی نورانی بود میدانی چرا؟
اکبردردرون آب هم، نمازشبش ترک نمیشد درثانی اکبرنامزدداشت، پس نصف دینش را انجام داده بود،امّا صادقی مجرّدبود.
اکبردرخواب گفت:ناراحت نباشید عراقیهامارانگرفته اند،مابرمیگردیم
🔹پرسیدم:چطور؟!
🔹گفت:شهیدشده اند،امشب جنازه هایشان راآب میآوردلب ساحل
من به حرف محمدحسین مطمئن بودم شب نزدیک ساحل ماندم.
✅ آخرشب نگهبان ساحل گفت:چیزی رو آبه
بله پیکرصادقی امدو بعداکبر...!
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🆔 @Hfadayat
آن روزها که دشمن به "جانمان" حمله کرد، #شهدا ما را #شرمندہ خود کردند.
نکند این روزها که دشمن به "نانمان" حمله کردہ است شرمندہ #شهدا شویم.🥀
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی❤️
@Hfadayat