هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
2.21M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
╣◆کنفرانس ستیزه
╣◆جلسه ۲۳
╣◆ادامه گفتار سوم: ستیزه با علما
╣◆سخن اول: جواز تقلید
◆ادعای هفتم) فقها عالم نیستند!
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ادعای هفتم) فقها عالم نیستند. فقط حجت خدا عالم است، و تطبیق مساله تقلید بر مراجعه به طبیب، جز فریبکاری نیست، چون طبیب ادعا ندارد که عالم است و صد در صد به نسخه اش یقین دارد، پس آنچه مدافعان تقلید ادعا می کنند، وجوب رجوع جاهل به ظانّ است که هیچ دلیلی بر آن نیست.
پاسخ: اینکه عالم فقط حجت خداست مخالف دهها روایت پیرامون موضوع علم و عالم و پیروی کردن از علماست، مثل:
سخن حضرت هادی علیه السلام: (اگر بعد از غیبت قائمِ شما عالمانی نبودند که به سوی او دعوت کنند و او را اثبات نمایند و از دین وی توسط دلیل های الهی دفاع کنند و بندگان ضعیف خدا را از دام های شیطان و یارانش و دشمنان ائمه نجات دهند احدی باقی نمی ماند الا اینکه از دین خدا مرتد می شد ولی علما همان کسانی هستند که افسار قلوب شیعیان ضعیف را در دست می گیرند همانگونه که ناخدا سکان کشتی را نگه می دارد، این علما نزد خدای عز و جل برترین ها هستند): «لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللهِ وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ».[1]
و سخن امام صادق علیه السلام: (صالح از قومش مدتی غائب شد... پرسیدم: در آن زمان آیا عالمی در میان آنها بود؟ فرمود: خدا عادل تر از آنست که زمین را بدون عالم رها کند، عالمی که مردم را به سوی خدای عز و جل راهنمایی نماید. قوم صالح بعد از رفتن او هفت روز در فترت به سر بردند و امامی نمی شناختند الا اینکه بر همان دینی باقی ماندند که داشتند و سخن آنها یکی بود. چون صالح ظهور نمود بر گرد او جمع شدند و مَثل قائم مَثل صالح خواهد بود): «إِنَّ صَالِحاً ع غَابَ عَنْ قَوْمِهِ زَمَاناً ... قُلْتُ: هَلْ كَانَ فِيهِمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ عَالِمٌ بِهِ؟ قَالَ: اللهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِلَا عَالِمٍ يَدُلُّ عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ مَكَثَ الْقَوْمُ بَعْدَ خُرُوجِ صَالِحٍ سَبْعَةَ أَيَّامٍ عَلَى فَتْرَةٍ لَا يَعْرِفُونَ إِمَاماً غَيْرَ أَنَّهُمْ عَلَى مَا فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ دِينِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلِمَتُهُمْ وَاحِدَةٌ فَلَمَّا ظَهَرَ صَالِحٌ ع اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ وَ إِنَّمَا مَثَلُ الْقَائِمِ ع مَثَلُ صَالِحٍ».[2]
و سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله: (به زودی زمانی بر امت من می آید که از علما فرار می کنند همانگونه که گوسفند از گرگ فرار می کند، چون چنین شود خدای متعال آنها را به سه چیز مبتلا می نماید: اول: برکت را از اموال آنها می برد، دوم: خدا بر آنها سلطان ستمگری مسلط می کند، سوم: بدون ایمان از دنیا می روند): «سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى أُمَّتِي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ الْغَنَمُ عَنِ الذِّئْبِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ ابْتَلَاهُمُ اللهُ تَعَالَى بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ الْأَوَّلُ يَرْفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ الثَّانِي سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً جَائِراً وَ الثَّالِثُ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا بِلَا إِيمَانٍ».[3]
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۱)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
و نیز: (علمای شیعیان ما در حالی محشور می شوند که به اندازه فراوانیِ علمشان و تلاششان در هدایت بندگان خدا بر آنها خلعت پوشانده می شود حتی بر بعضی از آنها یک میلیون خلعت از نور پوشانده می شود. سپس منادی خدای عز وجل ندا می دهد: ای سرپرستان یتیمان آل محمد، ای کسانی که به آنها رسیدگی می کردید آن هنگام که از پدران خود یعنی امامان جدا افتادند! آنها شاگردان شما و یتیم هایی بودند که شما سرپرستی شان نمودید و مراقب آنها بودید پس بر آنها خلعت بپوشانید همانگونه که در دنیا بر آنها خلعت علم پوشاندید. پس علما بر هر یک از آن یتیمان به قدری که از علم ایشان بهره برده اند خلعت می پوشانند تا اینکه بر بعضی یتیمان هزار خلعت پوشانده می شود و باز آن ایتام بر کسانی که از آنها چیزی یاد گرفته اند خلعت می پوشانند. سپس خدای متعال می فرماید: باز بر این علما خلعت بپوشانید ...):
«إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ، فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ، وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اللهِ، حَتَّى يُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ.
ثُمَّ يُنَادِي مُنَادِي رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: أَيُّهَا الْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ، النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ، هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُكُمْ وَ الْأَيْتَامُ الَّذِينَ كَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَيْهِمْ كَمَا خَلَعْتُمُوهُمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِي الدُّنْيَا.
فَيَخْلَعُونَ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِكَ الْأَيْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذُوا عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ حَتَّى إِنَّ فِيهِمْ يَعْنِي فِي الْأَيْتَامِ لَمَنْ يُخْلَعُ عَلَيْهِ مِائَةُ أَلْفِ خِلْعَةٍ وَ كَذَلِكَ يَخْلَعُ هَؤُلَاءِ الْأَيْتَامِ عَلَى مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُمْ. ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: أَعِيدُوا عَلَى هَؤُلَاءِ الْعُلَمَاءِ الْكَافِلِينَ لِلْأَيْتَامِ حَتَّى تُتِمُّوا...».[4]
و سخن امیر المومنین علیه السلام: (هر کس از شیعیان ما عالم به شریعت ما بود و شیعیان ضعیف را از ظلمت جهل شان رهانیده، به نور علمی که از ما گرفته وارد کرد، روز قیامت در حالی می آید که بر سرش تاجی از نور است که برای همه اهل قیامت می درخشد و بر او لباسی است که ارزشش از تمام دنیا بیشتر است.
سپس منادی از نزد خدا ندا می دهد: ای بندگان خدا این عالمی از شاگردان آل محمد است هر کسی را او در دنیا از سرگردانی جهل رهانیده، همینک به نور وی چنگ بزند تا از سرگردانی ظلمت امروز رها شده و به بهشت در آید. در این هنگام آن عالم هر کسی را که در دنیا چیزی یادش داده از بقیه جدا می نماید):
«مَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِشَرِيعَتِنَا، وَ أَخْرَجَ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا مِنْ ظُلْمَةِ جَهْلِهِمْ إِلَى نُورِ الْعِلْمِ الَّذِي حَبَوْنَاهُ بِهِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَلَى رَأْسِهِ تَاجٌ مِنْ نُورٍ يُضِيءُ لِأَهْلِ جَمِيعِ تِلْكَ الْعَرَصَاتِ، وَ عَلَيْهِ حُلَّةٌ لَا يَقُومُ لِأَقَلِّ سِلْكٍ مِنْهَا الدُّنْيَا بِحَذَافِيرِهَا.
ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللهِ: يَا عِبَادَ اللَّهِ هَذَا عَالِمٌ مِنْ بَعْضِ تَلَامِذَةِ آلِ مُحَمَّدٍ أَلَا فَمَنْ أَخْرَجَهُ فِي الدُّنْيَا مِنْ حَيْرَةِ جَهْلِهِ فَلْيَتَشَبَّثْ بِنُورِهِ، لِيُخْرِجَهُ مِنْ حَيْرَةِ ظُلْمَةِ هَذِهِ الْعَرَصَاتِ إِلَى نَزْهِ الْجِنَانِ. فَيُخْرِجُ كُلَّ مَنْ كَانَ عَلَّمَهُ فِي الدُّنْيَا خَيْراً، أَوْ فَتَحَ عَنْ قَلْبِهِ مِنَ الْجَهْلِ قُفْلًا، أَوْ أَوْضَحَ لَهُ عَنْ شُبْهَةٍ».[5]
و: به امیر المومنین علیه السلام گفته شد: (بعد از ائمه هدی و چراغ های تاریکی ها چه کسی بهترین خلق خداست؟ فرمودند: علمایی که صالح باشند): «قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع: مَنْ خَيْرُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى قَالَ: الْعُلَمَاءُ إِذَا صَلَحُوا».[6]
و از امام حسن علیه السلام روایت شده: (فضیلت کسی که سرپرست یتیم آل محمد است نسبت به سرپرست یتیمی که به او غذا و آب می دهد مانند فضیلت خورشید بر کوچک ترین ستاره می باشد؛ همان یتیمی که از امامان خود جدا افتاده و در حیرت جهل گیر کرده است. همان سرپرستی که وی را از جهل نجات داده و شبهاتش را بر طرف نموده است): «فَضْلُ كَافِلِ يَتِيمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِيهِ النَّاشِبِ فِي تِيهِ الْجَهْلِ- يُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَ يُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ- عَلَى [فَضْلِ] كَافِلِ يَتِيمٍ يُطْعِمُهُ وَ يَسْقِيهِ- كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى السُّهَا».[7]
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۲)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
و از امام حسین علیه السلام روایت است: (هر کسی برای ما یتیمی را سرپرستی کند که محنت ما او را به خاطر مخفی شدنمان، از ما جدا کرده، و وی را از علوم ما که به سویش سرازیر شده، آموزش دهد تا او را هدایت نماید، خدای عز وجل ... می فرمایند: ای فرشتگان من برای او در بهشت به عدد هر حرفی که یاد داده یک میلیون قصر بدهید با همه نعمت هایی که لایقش است): «مَنْ كَفَلَ لَنَا يَتِيماً قَطَعَتْهُ عَنَّا مِحْنَتُنَا بِاسْتِتَارِنَا فَوَاسَاهُ مِنْ عُلُومِنَا الَّتِي سَقَطَتْ إِلَيْهِ حَتَّى أَرْشَدَهُ وَ هَدَاهُ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ: يَا أَيُّهَا الْعَبْدُ الْكَرِيمُ الْمُوَاسِي إِنِّي أَوْلَى بِالْكَرَمِ اجْعَلُوا لَهُ يَا مَلَائِكَتِي فِي الْجِنَانِ بِعَدَدِ كُلِّ حَرْفٍ عَلَّمَهُ أَلْفَ أَلْفِ قَصْرٍ، وَ ضَمُّوا إِلَيْهَا مَا يَلِيقُ بِهَا مِنْ سَائِرِ النِّعَمِ».[8]
اینها همه درباره اطلاق عالم بر غیر حجت خدا بود، اما ادعای شان درباره طبیب نیز مغالطه است زیرا طبیب در موارد فراوانی به بسیاری از بیماری ها و درمان آنها علم دارد هر چند گاهی در تشخیص مصداق دچار خطا می شود، و در باقی موارد هم به طریق طبابت عالم است، درست عین فقیه.
حال بر فرض که ظان بودن طبیب را قبول کنیم، اما مراجعه به طبیب بارزترین مثال و مصداق برای مراجعه غیر متخصص به متخصص است و شکی نیست که این قاعده عقلیِ قطعی منطبق بر تقلید و رجوع عوام به فقیه نیز می باشد، همچنانکه قبلاً توضیح آن گذشت.
[1] . الإحتجاج ج1 ص18
[2] . کمال الدین ج1 ص136-137 ح6
[3] . جامع الأخبار ص130
[4] . التفسیر المنسوب ص340
[5] . التفسیر المنسوب ص339
[6] . التفسیر المنسوب ص302
[7] . التفسیر المنسوب ص341
[8] . التفسیر المنسوب ص341-342
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
(۳)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
audio_2024-06-29_17-49-35.ogg
14.68M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
╣◆کنفرانس ستیزه
╣◆جلسه ۲۴
╣◆ادامه گفتار سوم: ستیزه با علما
╣◆سخن اول: جواز تقلید
◆ادعای هشتم) بطلان اجتهاد
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
ادعای هشتم) بطلان اجتهاد. در روایات متعددی اجتهاد مورد مذمت قرار گرفته است و وقتی اجتهاد مذموم باشد نتیجه اجتهاد که فتوا دادن است و اثر مترتب بر آن که جواز تقلید باشد هم باطل خواهد بود.
پاسخ: مراد از اجتهادی که در روایات مذمت شده، روشی بوده که اهل سنت در استنباط احکام شرعی به کار می برده و نامش را اجتهاد می گذاشته اند. رکن اساسی این اجتهاد، تکیه بر نظرات شخصی در قالب قیاس، استحسان، سد ذرائع و غیر اینها بوده است.
و به عبارت دیگر: اهل سنت، هر جا که آیه یا روایتی درباره موضوعی نیابند به فکر شخصی خود مراجعه می کنند و نامش را اجتهاد می گذارند.
شهید محمد باقر صدر در این باره می نگارد: «اجتهاد یکی از قواعد مدارسی از فقه سنّی بود که می گفت: هر جا فقیه آیه یا روایتی نیافت جهت استنباط حکم شرعی به اجتهاد مراجعه می کند، و اجتهاد در اینجا یعنی تفکر شخصی که فقیه هر چه به ذهنش بهتر رسید همان را مبنای حکم شرع قرار می دهد و گاهی به آن "رأی" هم می گفته اند. بنا بر این، همانگونه که فقیه به قرآن و روایات استناد می جسته، به اجتهاد شخصی نیز استناد و استدلال می کرده است. اجتهاد به این معنی در مدارس بزرگی از اهل سنت علناً وجود داشته که در راس همه آنها مدرسه ابو حنیفه بوده است. این اصطلاح از زمان ائمه علیهم السلام تا قرن هفتم هجری رواج داشته و روایاتی که از ائمه علیهم السلام در مذمت اجتهاد وارد شده این معنی را قصد نموده است».[1]
این در حالیست که اجتهاد نزد شیعه در مقابل قرآن و روایات نیست بلکه اجتهاد یعنی جستجو در خود آیات قرآن و روایات معصومان برای به دست آوردن قواعد یا احکام شرعی.
ما به نمونه ای از روایات مربوطه اشاره می کنیم تا حقیقت آشکار گردد:
الف) «دَخَلَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى الصَّادِقِ ع فَقَالَ لِأَبِي حَنِيفَةَ: ... إِذَا سُئِلْتَ فَمَا تَصْنَعُ؟ قَالَ: أُجِيبُ عَنِ الْكِتَابِ أَوِ السُّنَّةِ أَوِ الِاجْتِهَادِ»[2]:
(ابن شبرمه و ابو حنیفه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدند آن حضرت به ابو حنیفه فرمود: زمانیکه از تو سوال می شود چه می کنی؟ پاسخ داد: از قرآن یا روایات یا اجتهاد پاسخ می دهم).
شما به روشنی می بینید که ابو حنیفه، اجتهاد را هم ردیف قرآن و روایات می شمرد نه اینکه آن را در به دست آوردن حکم قرآن و روایات به کار گیرد.
ب) «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ ... لَكِنَّ النَّاسَ لَمَّا سَفِهُوا الْحَقَّ وَ غَمَطُوا النِّعْمَةَ وَ اسْتَغْنَوْا بِجَهْلِهِمْ وَ تَدَابِيرِهِمْ عَنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ اكْتَفَوْا بِذَلِكَ دُونَ رُسُلِهِ وَ الْقُوَّامِ بِأَمْرِهِ وَ قَالُوا لَا شَيْءَ إِلَّا مَا أَدْرَكَتْهُ عُقُولُنَا وَ عَرَفَتْهُ أَلْبَابُنَا فَوَلَّاهُمُ اللهُ مَا تَوَلَّوْا وَ أَهْمَلَهُمْ وَ خَذَلَهُمْ حَتَّى صَارُوا عَبَدَةَ أَنْفُسِهِمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ وَ لَوْ كَانَ اللهُ رَضِيَ مِنْهُمُ اجْتِهَادَهُمْ وَ ارْتِيَاءَهُمْ فِيمَا ادَّعَوْا مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَبْعَثِ اللهُ إِلَيْهِمْ فَاصِلًا لِمَا بَيْنَهُمْ»[3]:
(امام صادق علیه السلام در نامه ای به اصحاب رای و قیاس: ... اما مردم زمانیکه نسبت به حق نادان شده و نعمت را نادید گرفتند و به جهل و تدابیرشان از علم خدا بی نیازی جستند و به همین فارق از رسولان و قائمان به امر خدا اکتفا نمودند و گفتند: چیزی نیست الا همانچه ما با عقلهای خویش درک و با فکرهای مان می شناسیم، در این زمان خدا آنها را به آنچه سرسپرده اش شده بودند واگذاشت و رهایشان کرد و زیانشان زد تا جایی که ندانسته پرستش کننده خودشان شدند؛ در حالیکه اگر خدا به اجتهاد و نظر دادن های آنها در آنچه ادعا می کنند راضی بود اصلاً جدا کننده حق از باطلی برای شان نسبت به اختلافاتی که داشتند نمی فرستاد).
در این روایت کاملاً آشکار است مخاطب امام علیه السلام اهل سنت اند که با بی توجهی به احادیث اهل بیت، همچون ابو حنیفه برای به دست آوردن احکام شرعی به سراغ عقل و نظر خود رفته اند، و این هیچ ارتباطی به اجتهاد شیعی ندارد که اساسش توجه کامل به روایات اهل بیت علیهم السلام می باشد.
و تمام احادیثی که جریان احمد بصری در مذمت اجتهاد بر سر عَلم می کنند از همین قبیل است.
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۱)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
بطلان تقلید در عقاید
پیروان این مدعی دروغین که نتوانستند به هیچگونه، تقلید در احکام شرعی را باطل جلوه دهند و بطلان همه استدلال های شان روشن و آشکار شد، در یک عقب نشینی آشکار می گویند: اصلاً تقلید در احکام جایز باشد اما این چه ربطی به تقلید در عقاید دارد که شما مردم را در مورد کشف حقانیت احمد بصری به علما ارجاع می دهید؟! چون خودتان قبول دارید که تقلید در عقاید باطل است پس بگذارید خود مردم به سراغ کتاب های احمد و پیروان او روند تا ببینند سخنش بر حق است یا نه.
این در حالی است که آنها نمی دانند عقاید اسلام بر دو قسمِ عقلی و نقلی است و آنچه تقلید در آن باطل می باشد عقاید عقلی است نه نقلی. زیرا منبع عقاید نقلی دقیقاً همان قرآن و روایات و اجماع است که توضیح دادیم عوام مردم تخصصی در زمینه مراجعه به همه آیات و روایات ندارند.
و مراد از عقاید عقلی آنهایی است که با عقل ثابت می شود مثل وجود خدا و لزوم ارسال پیامبر و عصمت حجت خدا از گناه و خطا و ...، بر خلاف عقاید نقلی که توسط حجت خدا بیان می شود و راهی برای عقل در تشخیص آنها نیست، مثل تعداد امامان این امت یا علائم حتمی ظهور که اینها تنها توسط آیات قرآن و روایات قابل شناخت است.
نادان ترین فقیه:
در پایان می گوییم: احمد بصری که این همه به فقها می توپد وقتی خودش می خواسته رساله عملیه بنویسد چیزی یاد نداشته! لذا رفته کتاب یکی از فقهای شیعه در قرن هفتم به نام محقق حلی را برداشته و آن را خلاصه کرده و جزء تالیفات خویش جا زده است! و در آن همان فتاوای دیگر فقها وجود دارد مگر چند مورد که درباره مهدیین افزوده است! در این صورت پس فرق احکامی که او آورده با احکامی که دیگر فقها گفته اند چیست که اینقدر به آنها حمله می کند؟!!!
بله فرقهایی در کتاب او هست مثلاً:
۱. لفظ «قُبُل: شرمگاه زن» را اینگونه ثبت نموده: «قُبِل: قبول می شود[4]» (شرائع الإسلام ج1-3 ص12)؛
۲. لفظ «الإزار: لُنگ» را این گونه ثبت کرده: «الأزار» (شرائع الإسلام ج1-3 ص26)؛
۳. لفظ «إسم» را اینگونه: «أسم» (شرائع الإسلام ج1-3 ص30)؛
۴. لفظ «تضیّق الوقت» را اینگونه: «تضییق الوقت» (شرائع الإسلام ج1-3 ص30)؛
۵. لفظ «أمارة: نشانه» را اینگونه: «إمارة: حکومت» (شرائع الإسلام ج1-3 ص40)؛
۶. لفظ «بإذنه: به اجازه او» را اینگونه: «بأذنه: به گوش او» (شرائع الإسلام ج1-3 ص42)؛
۷. لفظ «الأذان: اذان نماز» را اینگونه: «الآذان: گوشها» (شرائع الإسلام ج1-3 ص45).
و ما نمی دانیم درباره کسی که فرق بین قُبُل و قُبِل، و أمارة و إمارة، و إذن و أذُن و غیر اینها را نمی داند چه بگوییم!!!
همچنین او در احکام میت فتوا داده: «اگر ائمه و مهدیین علیهم السلام را ذکر کند و آنها را تا آخرین نفر بشمارد خوب است»: (شرائع الإسلام ج1-3 ص26)، و حواسش نبوده که پیروان او اصلاً اسامی مهدیین را نمی دانند چون او به آنها نگفته است! پس چگونه نام آنها تا آخرین نفر را ذکر کنند؟!!!
نیز او یادش رفته حضرت فاطمه علیها السلام را ضمن کسانی ذکر کند که دست زدن جنب به نام آنها حرام است: (شرائع الإسلام ج1-3 ص18)، در حالیکه نام آن حضرت را در ضمن کسانی ذکر کرده که مکروه است فردی که دستشویی رفته به هنگام استنجا در دست چپش انگشتری باشد که نام یکی از آنها بر آن نقش بسته است: (شرائع الإسلام ج1-3 ص14)، در نتیجه، استنجا با اسم آن حضرت مکروه می باشد اما لمس کردن نام ایشان در حال جنابت جایز است!!!
شاید کسی بگوید: علت انتخاب کتاب محقق حلی توسط احمد بصری این بوده که ایشان قائل به جواز تقلید نبوده، اما چنین نیست و نظر محقق درباره تقلید همان نظری است که عموم شیعیان دارند و اصلاً به همین خاطر کتاب فقهی نگاشته است. بله او در کتاب فقهیش «شرائع الإسلام» مساله تقلید را بیان نکرده اما در کتاب اصولیش به نام: «معارج الأصول» تصریح نموده:
«جایز است عامی در احکام شرعی به فتوای عالم عمل کند ... دلیل ما اتفاق علمای همه قرون بر اجازه داشتن عوام در عمل کردن به فتوای علماست و هیچ منکِری وجود ندارد: يجوز للعامي العمل بفتوى العالم في الأحكام الشرعية ... لنا: اتفاق علماء الأعصار على الإذن للعوام في العمل بفتوى العلماء من غير تناكر».[5]
[1] . دروس فی علم الأصول ج1 ص54-55
[2] . مناقب آل أبی طاب علیهم السلام ج4 ص252-254
[3] . المحاسن ص209
[4] . فعل ماضی در جواب شرط، مضارع معنا می شود.
[5] . معارج الأصول (الطبع الجديد) ص275
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
(۲)
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
audio_2024-06-29_17-50-28.ogg
22.16M
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
╣◆کنفرانس ستیزه
╣◆جلسه ۲۵
╣◆ادامه گفتار سوم: ستیزه با علما
╣◆سخن دوم: جایگاه علمای آخر الزمان
◆حدیث اول
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
هدایت شده از احمد الحسن باطل شد
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
سخن دوم) جایگاه علمای آخر الزمان:
جریان احمد بصری برای جدا کردن مردم از علما و هموار ساختن مسیر گول زدن آنها، احادیثی می آورد که فقها را مذمت کرده و یا آنها را دشمنان قائم موعود دانسته است؛ ما در این سخن حقیقت را برای شما روشن می کنیم و ابتدا احادیثی را ذکر می کنیم که احمد بصری در مهمترین کتابش یعنی "عقائد الإسلام" به آنها استدلال کرده است:
حدیث اول) «وَ يَسِيرُ إِلَى الْكُوفَةِ، فَيَخْرُجُ مِنْهَا سِتَّةَ عَشَرَ أَلْفاً مِنَ الْبُتْرِيَّةِ، شَاكِينَ فِي السِّلَاحِ، قُرَّاءَ الْقُرْآنِ، فُقَهَاءَ فِي الدِّينِ، قَدْ قَرَحُوا جِبَاهَهُمْ، وَ شَمَّرُوا ثِيَابَهُمْ، وَ عَمَّهُمْ النِّفَاقُ، وَ كُلُّهُمْ يَقُولُونَ: يَا ابْنَ فَاطِمَةَ، ارْجِعْ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيكَ. فَيَضَعُ السَّيْفَ فِيهِمْ عَلَى ظَهْرِ النَّجَفِ عَشِيَّةَ الْإِثْنَيْنِ مِنَ الْعَصْرِ إِلَى الْعِشَاءِ، فَيَقْتُلُهُمْ أَسْرَعَ مِنْ جَزْرِ جَزُورٍ، فَلَا يَفُوتُ مِنْهُمْ رَجُلٌ، وَ لَا يُصَابُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَحَدٌ، دِمَاؤُهُمْ قُرْبَانٌ إِلَى اللهِ. ثُمَّ يَدْخُلُ الْكُوفَةَ فَيَقْتُلُ مُقَاتِلِيهَا حَتَّى يَرْضَى اللهُ (عَزَّ وَ جَلَّ)»[1]:
(قائم - از مدینه - به سوی کوفه می رود. از آنجا 16000 نفر از بُتریه مسلح به سلاح خارج می شوند در حالیکه قاریان قرآن و فقهای دین هستند. پیشانی های آنان پینه بسته و لباس هایشان را بر زمین می کشند و نفاق آنان را در بر گرفته است. همه آنها می گویند: ای پسر فاطمه برگرد، ما به تو نیازی نداریم. او در پشت نجف، در روز دوشنبه از عصر تا عشا در میان آنان شمشیر می کشد و آنها را سریع تر از کشتنِ قربانی می کشد، و یک مرد از ایشان باقی نمی ماند و هیچ یك از یارانش زخمی نمی شوند، ریختن خون های آنها موجب تقرب به خداست. سپس او وارد کوفه شده و آنقدر جنگجویان آن را می کشد تا خداوند عز و جل راضی شود).
پاسخ: دست خیانتکار احمد بصری، از ابتدای این حدیثِ مجهول و ضعیف تا حدود هشت خط را حذف نموده تا حقایقی که در این روایت بر ضد اوست بر ملا نشود[2]، اما من آن قسمتی که او حذف کرده را می آورم:
«ابو الجارود می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: کی قائم شما قیام می کند؟ فرمود: ای ابو الجارود شماها زمانش را درک نمی کنید. گفتم: اهل زمانش را چه؟ فرمودند: اهل زمانش را هم درک نخواهی کرد، قائم به حق از ما قیام نخواهد کرد مگر بعد از نا امید شدن شیعه. او سه بار مردم را دعوت می نماید و احدی اجابتش نمی کند؛ چون روز چهارم شد به پرده های کعبه می آویزد و می گوید: ای پروردگار یاریم کن، و دعای او رد نمی شود، لذا خدای تبارک و تعالی به فرشتگانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در جنگ بدر یاری کردند و هنوز لباسهای رزمی خود را در نیاورده اند دستور می دهد و آنها با قائم بیعت می کنند و سپس 313 نفر از مردم با وی بیعت می نمایند و او به مدینه می رود و مردم هم می آیند تا خدای عز و جل راضی شود، و 1500 قریشی را می کشد که همگی فرزند زنا هستند.
بعد وارد مسجد النبی شده و دیوار را شکسته روی زمین می اندازد و آن دو را با جسدی تر و تازه بیرون می کشد و با آن دو سخن می گوید و آن دو جواب می دهند و در این هنگام اهل باطل به شک می افتند و می گویند: با مرده سخن می گوید؟ او در همان مسجد 500 نفر از اهل باطل را می کشد سپس آن دو را با همان هیزمی آتش می زند که برای سوزاندن علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) جمع کرده بودند؛ و آن هیزم نزد ماست که از هم به ارث می بریم، او قصر مدینه را خراب می کند.
قائم به سوی کوفه می رود. از آنجا 16000 نفر از بُتریه مسلح به سلاح خارج می شوند در حالیکه قاریان قرآن و فقهای دین هستند. پیشانی های آنان پینه بسته و لباس هایشان را بر زمین می کشند و نفاق آنان را در بر گرفته است. همه آنها می گویند: ای پسر فاطمه برگرد، ما به تو نیازی نداریم. او در پشت نجف، در روز دوشنبه از عصر تا عشا در میان آنان شمشیر می کشد و آنها را سریع تر از کشتنِ قربانی می کشد، یک مرد از ایشان باقی نمی ماند و هیچ یك از یارانش زخمی نمی شوند، ریختن خون های آنها موجب تقرب به خداست. سپس او وارد کوفه شده و آنقدر جنگجویان آن را می کشد تا خداوند عز و جل راضی شود».
ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ••ᚙ
👇👇👇👇👇(۱)