eitaa logo
جهاد تبیین
124 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
19 فایل
@Movahd1 راه ارتباطی ماباشما
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین سال عقد و دومین سال تحصیلم در حوزه بود! ☺️ از طرفی تمام دغدغه‌ام ازدواج موفق و خوشبخیتی‌مان بود و از طرفی شرط ازدواجم ادامه تحصیل و اجازه‌ی اشتغال بیرون از منزل! 😎 روزهای ابتدایی جوانیم بود و سرم پر از رویاهای بزرگ... 🤩 همان روزها بودکه اولین بار بحث جمعیت و فرزندآوری را میان سخنان رهبری شنیدم... 🧐 روزهای عقدمان می‌گذشت و امور درسی‌ام پربارتر می‌شد! 👩‍🎓 روزها می‌گذشت و مسئله‌ی جمعیت بیش از پیش مورد تاکید رهبری واقع می‌شد! 👌 حالا به دغدغه‌های شخصی‌ام، دغدغه‌ای جدید اضافه شده بود؛ 👇 دغدغه ای از جنس !❤️ هیچگاه فراموش نمی‌کنم آن روزها را که هنوز در دوران شیرین عقد به سر می‌بردم و بعد از سخنرانی رهبر و بحث فرزندآوری گفتم: «من و همسرم به احترام کلام رهبر،تصمیم گرفته ایم حداقل شش فرزند برای جوانی ایران داشته باشیم!» 😊 عده ای تحسین کردند و عده‌ای هم تمسخر؛ 😐 و چند نفری هم گفتند:«هنوز سختی مادری را نچشیده، کله اش بوی قورمه سبزی می‌دهد؛😒 دوشب که پای گریه های درد کولیک بچه تا صبح، شب بیداری بکشد،از یک فرزند آوردنش هم پشیمان می‌شود؛ چه برسد به شش تا!!» 😏 ... بین جمع دوستان هم گاهی بحث جمعیت مطرح می‌شد! 😏 وباز ادعای شش فرزندی من و توصیه و نگرانی دوستان: 🤕 _«دختر!این همه درس بخوانی و آخرسر بروی گوشه‌ی خانه پوشک عوض کنی و دستگاه جوجه کشی راه بیاندازی؟ » 🤭 _«مگر شرط ازدواجت، اشتغال نبود،حالا داوطلب خانه نشینی شدی؟!» 😳 _«تو درست را بخوان،دبیر و استاد بشو،به جای فرزند آوری، به تربیت فرزندان این مرز و بوم بپرداز! اینطوری رهبر هم راضی ترند!» 🙄 گاهی به حرف‌هایشان می اندیشیدم، به رویاهای درسی و به لذت اشتغال بیرون از منزل! 🧕 به شرط ازدواجم و به دغدغه‌ی جدیدم! 😓 البته انتخاب سختی نبود؛ انتخاب بین حرف حکیمانه رهبر و حرف های مردم! 😌 انتخاب بین خواسته‌ی دلم و یا قدمی در راه جوانی کشورم! 🇮🇷 .... حالا ۱۲ سال از آن روزهای شیرین عقد و دَه سال از آغاز زندگی مشترک زیر سقف خوشبختی‌مان می‌گذرد؛🤗 حالا من مادر ۴ فرزندم! 😍 حالا من به رویای شش فرزندیم نزدیک و نزدیک تر شده ام! 🤩 درسم را تا جایی که توانستم کنار مادری ادامه دادم؛ 👩‍🎓 درست است که هیچگاه طعم رویای جوانیم و اشتغال ازبیرون از منزل را به دلیل شرایط فرزنداوری و کوچکی فرزندان قد و نیم قدم نچشیدم، اما...🙂 اما طعم خوش را، حسابی چشیده ام! ☺️ درست است گاهی در این راه درد کشیدم🤕گاهی خسته شدم😓 گاهی کم آوردم😮‍💨 گاهی سخت ترین روزها را سپری کردم😭 اما، هیچگاه از انتخاب ؛ انتخاب در راه فرزندآوری، پشیمان نشده ام! 😇 نه داستان کولیک نوزادی بچه ها و شب بیداری‌هایشان، نه دغدغه‌ی صبح زود راهی مدرسه کردنشان و نه هزار بهانه‌ی دیگر از گرانی نان تا سختی راه، مرا از انتخاب این مسیر دلسرد نکرد! 🙂 و من همچنان کفش آهنین مادری به پا کرده ام! 🦿 هر بار خسته شدم،هرگاه کمی پای مادریم سست شد، مقابل تصویر لبخند زیبای رهبری دو زانو نشستم و زیر لب زمزمه کردم: «آقاجان،قبول است؟مرا به شاگردی می‌پذیرید؟! می‌شود ما را پیش امام زمان شفاعت کنید؟!» 😭 آنگاه باز ایستادم و باز لباس مجاهدت به تن کردم! 💪 ... حالا تنها یک رویا در سر دارم: 😍 فرزندانم سرباز ظهور باشند و امام زمانم از من راضی! 🙏 کاش دعای خیر رهبری شامل حالمان و پشتوانه‌ی عاقبت بخیریمان شود! 🤲 پ. ن: چقدر دلتنگ ومشتاق دیدار رهبرم...😭 ✍آينــــــــــﮫ https://eitaa.com/hgxdggggvcfxxsdj/1267