#برشی_از_کتاب
«کرم شب تاب گفت: رفیق خرگوش، من همیشه میکوشم مجلس تاریک دیگران را روشن کنم، جنگل را روشن کنم، اگرچه بعضی از جانوران مسخرهام میکنند و میگویند "با یک گل بهار نمیشود، تو بیهوده میکوشی با نور ناچیزت جنگل تاریک را روشن کنی." خرگوش گفت: این حرف مال قدیمیهاست. ما هم میگوییم "هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است."»
✍🏽#صمد_بهرنگی
📕 #اولدوز_و_عروسک_سخنگو
@hibook
#برشی_از_کتاب
همه اش که نباید ترسید!
راه که بیفتیم،
ترسمان میریزد...
📕#ماهی_سیاه_کوچولو
✍🏻#صمد_بهرنگی
@hibook
4_5832472395767615761.mp3
15.78M
قسمت بیست و چهارم: تا صفحه ۳۲۱
ادامه فصل آخر
بازگشت به موومان یکم!
📚#سمفونی_مردگان
📝#عباس_معروفی
@hibook
با ما گوش کنید✨
2⃣4⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[پرنده آبی/ بوکوفسکی]
@hibook
خیلی قشنگ قنوت میگرفت، قنوت نبود که، پرواز بود...
#ستاره_دنبالهدار
#روایت
#شهیدمهدیزینالدین
@hibook
بورخس در یکی از فصلهای کتاب اطلس، روایت بامزهای از آفرینش تعریف میکند، میگوید کامیها، الهگان شینتو، در ایزومو دور هم جمع شده بودند، آنها غمگین بودند، یکی از الههها بلند میشود و میگوید ما قرنها پیش جمع شدیم و ژاپن را خلق کردیم؛ و جهان و ماهیها و دریاها و گیاهان را، بعد هم آدمها را خلق کردیم و فلان نعمت را بهشان دادیم و بهمان کار را برایشان کردیم تا در آسایش زندگی کنند، اما انسانها به فکر جنگافروزی هستند و ساختن وسایلی که به کمک آن همدیگر را بکشند، قبل از اینکه این همه خونریزی بکنند و پایان دنیا را رقم بزنند بهتر است آنها را از روی صفحهی روزگار محو کنیم. بعد الههی دیگری بلند میشود و میگوید تمام حرفهایی که گفتی درست است، آدمها به فکر سلاح و سلاخی هستند، اما در عوض چیزی هم ساختهاند که کاملا متفاوت است و در فضایی محدود بین هفده هجا جا میگیرد. و الهه یکی از اینها را میخواند، بقیه با گوش دادن به آن قرائت، از نابودی بشر منصرف میشوند.
بله، با یک هایکو نژاد بشر نجات یافت.
یک قطعه شعر باعث رستگاری آدمها و تبرئهی آدمها در دادگاهی که همه چیز به ضررشان بود شد.
این روایت را دوست داشتم.
#بورخس
#آفرینش
#هایکو
@hibook
هر سال کتابخوانی که در آن داستانی از داستایفسکی میخوانم پربار است، داستایفسکی همیشه استاد و همیشه در اوج حتی در داستانهای کمحجمش نیز به تاریکترین زوایای وجودی آدمی قدم میگذارد و وحشت انسان بودن را به زیبایی به تصویر میکشد. راوی داستان، سردرگم است و مبتلا به تناقض درونی، همان ابتدای داستان میگوید که خبیث است و بیمار است و هیچ جذابیتی ندارد و با این حال نمیداند چه مرگش است، در زیرزمین خودساختهاش گرفتار است و حتی در جایی از داستان روسپیای به نام لیزا وقتی میخواهد با عشقش او را از زیرزمین نجات دهد او تنها شانس موفقیت خودش برای بیرون آمدن از تاریکی را پس میزند. داستایفسکی خواننده را به درون داستانش میکشد، اضطراب و بیم کاراکترش را به خواننده منتقل میکند، به خواننده میگوید که شخصیت اصلی داستانش آگاه است و آگاهی زیاد نوعی بیماریست و فرد را از جامعه جدا میکند، دوپارگی اتفاق میافتد و باعث میشود دوگانگی شخصیتی به وجود بیاید، یکی که دارد زندگی میکند و دیگری که دارد نگاه میکند، قضاوت میکند و استنتاج میکند.
و آقای داستایفسکی بهتر از همه میداند که انسان بودن با تمام تناقضاتش چه رنج عظیمیست.
#معرفی_کتاب
#یادداشت_های_زیرزمینی
@hibook
شب موقع خروج از کارگاه، فقط به اندازهی چند خرید و غذا خوردن فرصت داریم و باید خیلی زود بخوابیم تا بتوانیم صبح بیدار شویم !
گاهی وقتها از خودم میپرسم : من برای کار کردن زندگی میکنم یا کار به من فرصت زندگی میدهد ...؟!
#آگوتا_کریستف
#دیروز
@hibook
در این تنگنا،
برنده آن طرفی است که بتواند یک نفس بیشتر دوام بیاورد...!
#طریق بسمل شدن
#محمود_دولت_آبادی
@hibook
4_5836712387482226480.m4a
31.22M
قسمت بیست و پنجم:
تا صفحه ۳۳۸
ادامه ی موومان یکم
تنها یک قسمت به پایان کتاب باقیست:)
📚#سمفونی_مردگان
📝#عباس_معروفی
@hibook
با ما گوش کنید✨
2⃣5⃣
آدمهای سالم، مثل هم هستند
زیرا خوشبختی یک رنگ دارد!
این بدبختی ست که رنگارنگ است ...
#نونِ_نوشتن
#محمود_دولت_آبادی
@hibook
هنر مجاهد
پروفسور : چند وقته اون رو میشناسی؟ برلین : چه اهمیتی داره؟ #عشق که زمان سرش نمیشه! #عشق رو باید زند