eitaa logo
|هیچا|
62 دنبال‌کننده
111 عکس
46 ویدیو
5 فایل
آدمِ اینجا!... ادمین: @Hich1214
مشاهده در ایتا
دانلود
در کلاسمان راه می‌رود و می‌گوید: «ماه شعبان بچه‌ها، ماه حضرت رسوله. ماهیه که لحظه‌لحظه‌اش رحمته. رحمتی که از همه طرف و خصوصا از طرف پیامبر داره به سمت آدم میاد و همینم هست که ماه واسه همه‌مون اینقدر با برکته! ولی همین محبت و رحمت و حال و هوای ماه شعبان وقتی داره به ماه رمضون می‌رسه، میشه حکایت رفتن از مدینه به مکه واسه حاجی... تو از آغوش رحمت‌للعالمینِ پیامبر، می‌رسی به خودِ خودِ معنا و مفهوم رحمت. می‌رسی به کسی که با تموم عشقش، بی‌خیالِ اینکه چیکاره‌ای، دستت رو گرفته و داره می‌بره تو حریم خودش؛ و تو با اینکه دل کندن از مدینه برات سخته، حاضر میشی و دنبالش می‌ری که محرم بشی!» من مکه نرفته‌ام ولی امروز، تازه این حس بین دو نیمه‌ی شعبان به رمضان، با حرف معلممان، برایم مثال‌زدنی شد. از این دو ماه که چیزی جز خوشی‌ها و خوشحالی‌هایش حالی‌ام نبوده و نیست. بلکه از این به بعد، حاجیان مکه درک کرده و نکرده‌ای که شعبان را فهمیدند، فکری به حال امثال منِ بی‌خیالِ حیران بکنند! اغفرلنا فیما بقی منه... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
16184862309719843693764.mp3
3.39M
۱ «خوش اومدی بنده‌ی من! بیا بغلم قربونت برم! بیا خسته‌ی من! چقدر دلم برات تنگ شده بود... میشه یه کوچولو برام شبا بیدار بمونی و باهام حرف بزنی؟ میشه یکم به خاطر من حواست به خودت باشه تو این یه ماه؟ میشه خواهش کنم یکم تو این یه ماه دنبالم بگردی تو زندگی رو زمینت؟ میشه باور کنی حواسم بهت هست؟... دِ اگه نبود که الان اینجا نبودی! اگه نبود که شب اول ماه منو نمی‌دیدی! می دونی به خاطر تو توی کل عالم چه‌خبره؟! می‌دونی به خاطر تو تمام کائنات رو به خط کردم که یک ماه کامل فقط در خدمت تو باشن و بس؟!... بیا بنده‌ی من! بیا پیشم! بیا... بیا...» به نقل از یکی از هیچاهای من، که حرفاش خیلی جاها برام روشن‌کننده‌ست و خواهد بود. خوش به حال هر کسی که امشب مخاطبش میشه. دعا کنیم برای هم. بلکه امسال برای همه‌مون متفاوت‌ترین و بهترین باشه به لطف خودش. آمین:) هیچا~ داستان‌های مبارزه.
4_5904461089940182460.mp3
508.5K
از روزی که پیداش کردم، نگهش داشتم واسه یه چنین شبی از خود ماه مبارک. اصلا دیشب که زنگ می‌زد تو عالم خواب با خنده از خواب پریدم😂 مخصوصا محتواش، که در بدو شروع انگار داره باهات حرف می‌زنه و هر چی جلوتر می‌ره بیشتر دردناک میشه. خیلی ملایم میگه بیدار شو، بعد میگه پااشووو، بعد دیگه می‌زنه به صحرای کربلا و یادت می‌اندازه بلند نشدنت مساویه با یه روز سخت! خلاصه که... بیاین این ماه رمضون تلاش کنیم گوشی و اعضای خانواده رو برای بلند شدن زجر ندیم! با تشکر:) هیچا~ داستان‌های مبارزه.
من از این قاب یه خاطره‌ی خوب دارم؛ اونم یه بعد از نماز صبحِ بسیار سرد توی صحن گوهرشاد بود که چنین تصویری با یه پس‌زمینه‌ی حقیقتا خوووش‌رنگ رو تونستم شکار کنم. از حق نگذریم این پس‌زمینه هیجان‌انگیز‌تر از آسمون صاف و آبی‌ای که داره روشن میشه نیست؟ همیشه‌ی خدا - حداقل برای من - برف و بارون به هوای آفتابی و معمولی ارجحیت دارن، چه برسه تو چنین مختصات و چنین حال و هوایی!... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
بر عندلیب عاشق گر بشکنی قفس را... «ناز نفست قنااااری» به شرح تصویر:))) داره توی هوای سحر می‌خونه و نفسش توی هوا پیداست؛ می‌بینید؟... حقیییقتا زیباست. پ.ن: البته که می‌دونم عندلیب و قناری فرق دارن، ولی خب... فضای شاعرانه برای عندلیب از باقی پرنده‌ها مطلوب‌تر بود😁 هیچا~ داستان‌های مبارزه.
بر درِ کعبه سائلی دیدم که همی‌گفت و می‌گرستی خَوش: «می‌نگویم که طاعتم بپذیر قلمِ عفو بر گناهم کَش...» پ.ن: - قلم عفو؟ - بنویس؛ اضافه‌ی اقترانی... هیچا~ داستان‌های مبارزه.
حق‌ترین. حققققق‌تریییین! یکی از چیزهایی که بین این همه گمشده خیلی احساسش می‌کنم همینه واقعا. بین همه‌ی آدما هم مشترکه البته، فقط توی دوزهای متفاوت. نگاه که می‌کنی از دور آسونه، ولی توی موقعیت... عاخ! بلکه همین ماه مبارک چطوری اینطوری بودنو هم یادمون بده:) هیچا~ داستان‌های مبارزه.
enc_17114121017095343809482.mp3
2.51M
تا سحر در این خونه‌م... جست و جو می‌کنم: اسم «حسنا». {حُ‌س‌ْن‌ا}، اسم تفضیل بر وزن فُعلی، مونث حسن (حسین). نیکو، نیکوتر، بهتر... اینطور بگویم آقا؛ امثال منی که اسممان هم از سر برکت وجود شماست، از اول بسم‌الله سر سفره‌ی شما و ایل و تبارتان بست‌نشین بوده‌ایم. در این بست‌نشینی بساط کرده‌ایم و ساکن خواهیم‌ماند به لطف خودش، و شما آقا، که صاحب سفره‌اید؛ آن هم تا آخر! چطور بگویم و بگوییم که از بودنتان در ورق به ورق زندگی‌مان هزار بار شکر باید کرد و ما از این هزار بار در یکبارش هم مانده‌ایم؛ اما فعلا در همین اندازه، نقدا، رجائا، تولدتون مبارک! پ.ن: حتما نیاز به یادآوری نیست که ما عیدی می‌خواهیم دیگه؟... مگه نه؟:) ... هیچا~ داستان‌های مبارزه.