چه آرام خوابیده است ...
آیا او #خواب_رفته_است !؟
حالا دیگر#بیدار_شویم .
🍂🍁🌱🌹🌱🍁🍂
هرچه خواستم برای مطلع نوشتارم نامی را انتخاب کنم قلمم یاری نکرد. یعنی حرمت نگاه داشتم و وقتی چشم در چشمان این به خواب رفته #آسمانی_دوختم با خود گفتم:
کجایند مردان بی ادعا !؟
... #هفته_دفاع_مقدس و روزهای آن را پشت سر گذاشتیم و به ظاهر در این زمینه هم گل کاشتیم و تمام شد رفت تا سال دیگر و گرامیداشت همین مناسبت . آیا فقط به همین عنوان #بزرگداشت, غیور مردان دفاع مقدس کافیست !؟
کجای کاریم ، به چه رسیده ایم !؟ به کجا میخواهیم برسیم !؟
برای این تصویر کلی حرف داشتم ،،،
غصه قصه هایم را #فرو_خوردم تا شاید به وقتی دیگر ...
دوست و برادر جانبازم آقای سید عباس جاوید مقدم دل نوشته هایی را برایم ارسال داشته اند که زمان باز نشر آن هم به تاخیر افتاده است . ولی نه حرف یک رزمنده و آن هم جانباز قهرمان هیچ وقت کهنگی ندارد و همیشه حامل درد و #پیام_است .
با احترام به یکی از این نوشته ها دل بسپارید و زبانی باشید برای انتشار آن ، شاید که اثری داشته باشد
#شاید ...
🍃☘🌸👇🌸☘🍃
با تقدیم احترام و ارادت
✍ سعید بوجار آرانی
پشت هیچستانم
#بماند_به_یادگار
🍂🍁🌱🥀🌱🍁🍂
از سال ۶۰ الی سال ۶۶ بصورت متناوب بعنوان نیروی رزمی در منطقه صفر مرزی حضور داشته ام .
شایان ذکر است ، در سال ۶۲ در عملیاتی پایم قطع شد و از سال ۶۳ به بعد با یک ستون از بدن پروتزه شده در عملیاتهای، متعدد پدافندی خصوصا عملیات کربلای( ۵ ) شلمچه در واحد خمپاره انداز حضور داشته جلوی دشمن بعثی ایستادم .
آن زمان از طرف شهید عزیز حاج
#حسین_خرازی به قهرمان ملی جنگ نامیده شده بودم .
داغ از دست دادن پاهایم را غصه ای نیست ،،
از بی توجهی، و بی تفاوتی بعضی ازمسئولین شهرم شکنجه شده و آرزوی #مرگ_دارم ...
حیف که نمی شود همه حرف ها را زد ، حرمت میگیرم و غصه ها میشوند همراز دلم ... ولی ،،
دستمریزاد آقایان ،مسئولین بزرگان شهر بابت بی مهری تان ، این بود قرار ما ؟ !
و جای تامل، تٱلم است چطوری رزمندگان و بازماندگان از جنگ را نادیده و منزوی و ایزوله کردهاید،،،
قلبم وجودم میسوزد .
و انگار دلم ،،
هوای سلامتی و دلتنگ پاهایم شده اند .
۴۰ سال است دلتنگ پاهایم شده ام .
۴۰ سال است دلتنگ شهداء شده ام .
۴۰ سال است مترصد و دلتنگ انسانیت مسئولین شده ام .
و چشم به درب و دیوار دوخته ام، #سفید گشت و فریادرسی نیست ،
کاش حاج حسین شهید نمی شد ،
کاش حاج قاسم را شهیدش نمی کردند ،
تا ما بسیجیان تیر و ترکش خورده ملجأ و پناهی داشیم ،
زنده باد #مرگ_تنها ...
رزمنده کوچک و مدافع جنگ در دوران ۸ سال #دفاع_مقدس .
✍ جانباز سید عباس جاوید مقدم .
🍃☘🌸🌹🌸☘🍃
پشت هیچستانم
مردی که دستانش ...
او که سخاوتش بوی مهربانی میداد و دلی بزرگ داشت. یادبود زنده یاد استاد#رجبعلی_علیزاده
«۲»
🍂🦋🍂
...استاد با همه آنچه در ولایت به اصطلاح غریبی آموخته بود از پایتخت برگشت و آبادی #کویری_خود را به همه داشته های تهران واگذار کرده عطایش را به لقایش بخشید. شد مردی به اصطلاح همه فن حریف در شغل و حرفه هایی که ظاهری آراسته ندارند ولی خدمت به خلق خدا بویژه قشر #متوسط_جامعه در آن موج میزند .
سال ۶۵ مقطع تحصیلی در هنرستان فنی علامه طباطبایی را شروع کرده بودم . طی کردن حد فاصله نسبتا زیاد از محله مسلم آباد تا میدان ولیعصر امروزی آنهم با دوچرخه کار سخت و خسته کننده ای بود .
میدان طالقانی « امام حسن » به سمت خیابان اصلی را که طی میکردم در سینه کش خیابان مغازه ای متفاوت تر از بقیه دکان کاسبکارها نظرم را به خود جلب کرده بود. و این سرآغاز آشنایی و دوستی شد با مرد داستانی که روایتش میرود .
اوسا از نظر تیپ شخصیتی خاص و از نظر فن بیان برایم #نوستالژی ،، بود . با وقار و مودب ، مٱخوذ به حیا . در سلام و علیک پیش دست بود. از لهجه ای #تهرونی
«شهری» بر خوردار بود و چنان با مخاطب چاق سلامتی و حال و احوال میکرد گویی دوست داشتی بنشینی و فقط زل زده نگاهش کنی ، #حظ_ببری . کارگاه نامنظم و بهم ریخته ای که در آن میشد به یک نظم خاص رسید. چرا به این نکته اشاره کردم که این موضوع احتیاج به تفسیر و اشاراتی دارد که حیف مجال آن در این مقال نمیگنجد . از اصل ماجرا دور نشوم که در یکی از روزهای پاییزی در زمان استراحت مابین کلاس خودم را به مغازه استاد رساندم. وقتی وارد شدم مانده بودم برای آغاز گفتگو چی را بهانه کنم و از کجا شروع کنم .
از مدت ها قبل در زمان عصر و بر گشت از هنرستان مغازه اوسا که بسته بود ، فرصتی بود چند دقیقه ای از پشت پنجره کل محل کار ایشان را وارسی کنم .
نا خودآگاه با اشاره دست از اوسا پرسیدم
اون #سمار_زغالی کوچک کنار چراغ زنبوری فروشیه!؟
نمیدانم چی شد که آقا رجبعلی چهار پایه کوتاه چوبی ، وصله پینه شده ای را از کناری برداشت و گذاشت روبروی همان سوژه مورد سوال من و با احترام خاصی به همان لهجه مردانه دوست داشتنی گفت : فعلا بفرمایید بنشینید و خوب اونی را که قیمت کردید تماشا کنید. زمانی نگذشت با یک سینی لب کنگره دار کوچک استکان و نعلبکی چای #قند_پهلو آمد و کنارم نشست . بدون مقدمه فرمود میدانم دلت چایی میخواهد ، اول بسم الله. باور بفرمایید : همان چای تا به امروز توٱم با لذتی فراموش نشدنی شد #بهانه_دوستی ، که شکل گرفت . گزاف نیست بگویم گمان میکنم آن مزه و طعم مثل آن چای را تا به امروز در جایی نچشیده ام . دل گره خورد و باب صحبت باز شد ... مجالی میخواهم از هنرهای اوسا روایت کنم ، خاطرات و شنیده هایم را بیان کنم و از صداقت کلام نافذش بگویم و در نهایت از عشق و ارادتش به #ساحت_آل_الله .حیف که زبانم قاصر و شاید از حوصله مخاطبان دور باشد که میدانم شنیدن گفتنی ها خالی از لطف نیست ولی باشد به وقتی دیگر .
روح بلند آن #عاشق_سینه_سوخته در نهمین روز از فصل پاییز آسمانی شد و به عشق عاشقانه هایش انشاالله که با آقا و مولایمان حسین «ع» محشور میباشند .
یاد و نامش را گرامی بداریم با ذکر شریف حمدو سوره#صلوات .
دوست دار مرامش ؛
✍سعید_بوجار_آرانی
🥀🍁🌱🖤🌱🍁🥀
پشت هیچستانم
👌برای این اثر دل نوشته های متفاوتی را داشتم ، هر چه کردم قلمم یاری نکرد تا آنچه را که شاید #حق_مطلب هست بتوانم آنرا به رشته تحریر در آورم که باز نشد و اعتراف میکنم نتوانستم .
تحلیل و واکاوی بیشتر به عهده خودتان .
🍃☘🌸🥀🌸☘🍃
سرو بی دست
شما بخوانید ...
«۲۸»
از سری طرح های#سماع_خط
تکنیک : راپید روترینگ روی مقوای گلاسه معمولی
ابعاد : ۲۵/۳۵ سانتیمتر
تاریخ خلق اثر : سال ۹۷
اثر : سعید بوجار آرانی
🌱🍃🍁🦋🍁🍃🌱
پشت هیچستانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اولین شب #آرامش_ابدی ،،
خادم سلامت ،خدمتگزار مردمی زنده یاد،
مرحوم #استاد_احمد_رٱفتی_پور
نام و یادش گرامی باد .
#واپسین_امشب ...
🍂🍁🥀🖤🥀🍁🍂
پشت هیچستانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای همراهان گرامی و مخاطبان ارجمندم
صبح پاییزی تون بخیر و سلامتی
الهی که#خیر ،، ببارد .
🍂🍁🌱🥀🌱🍁🍂
پشت هیچستانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای #آغازین_امروز
پذیرفته باد .
🍃☘🌸❤️🌸☘🍃
هنگامی که
کسی را دوست میداری
او را از این محبت آگاه کن
تاچه در نظر آید ...!؟؟
🥀🍂🍁🦋🍁🍂🥀
پشت هیچستانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنجا که کلمات کم می آورند ...
#موسیقی_به_سخن_می_آید.
هانس کریستین اندرسون
🍃☘🌸🌹🌸☘🍃
این کلیپ و نوشته همراه برایم ارسال شد .
تماشایش کردم و باز آنرا به تماشا نشستم .
با خود گفتم : این همان دانش آموز خوب مدرسه ابتدایی ابریشم چی نیست!؟
چه بزرگ و برای خودش خانمی شده است . (ماشاالله ) او را به واسطه ارتباط صمیمی که با خانواده محترمشان داریم کاملا میشناسم و اطلاع داشتم که در زمینه موسیقی کنار برادر و با تشویق والدینش بویژه مادر بزرگوارشون چه تلاشی ستودنی دارند .
پیشتر او را با نواختن ساز ضربی #تمبک
میشناختم و از نزدیک هم نوازی او در کنار برادرش امیر محمد را شاهد بوده ام .
ولی با تماشای این چند دقیقه زدن مضراب بر سینه پر سوز #سنتور بد جور دلم را هوایی کرد . حظ وافری بردم و این امید زنده شد که انشاالله ستاره های#کویر ، بیش از پیش در کنار تحصیلات در زمینه های فرهنگی و هنری برای خودشان ، ما و دیگردوستان و خانواده افتخار کسب کرده مایه مباهات خواهند بود « انشاالله ».
دختر خوبم ؛
#تینا_رضایی_بیدگلی برادرزاده عزیزم دوست فرهنگی آقای محمدحسن رضایی است .
او و جمع خانواده فرهنگی هنریشان حرفهایی دارند برای گفتن .
حقیقت امر غافلگیر شدم . چندی ست میخواهم برای #استاد_محمد_حسن_رضایی که از فرهنگیان خوب منطقه و زحمت کش بی ادعایی بوده و اخیرا باز نشسته شده است بنویسم ، #هنر آقا زاده شون که هنرمندی چیره دست در نواختن ساز #تار، است .
مانع میشد و انگار قرار بود قرعه به نام تینا رقم بخورد .
در فرصتی در آینده بیشتر برایشان خواهم نوشت .
✍ ارادتمندشان عمو سعید
🍃☘🌺🦋🌺🍃
پشت هیچستانم
در مکه چه خوش ستاره ای پیداشد
نوری بدمید و قبله ی دلها شد..
بر فرش زمین رسید انوار خدا...
با #نور_محمدی جهان زیبا شد...
✍#اعظم_کلیابی_بانوی_کاشانی
🍃☘🌸❤️🌸☘🍃
نور محمدی ...
اتود و پیش طرح
تکنیک : خودکار مشکی روی کاغذ معمولی
ابعاد : ۲۰/۳۰ سانتیمتر
تاریخ خلق اثر :#نوستالژی ۱۳۶۹
خط : استاد علی اکبر قندانی آرانی
اثر : سعید بوجار آرانی
🌺🍂🍁🦋🍁🍂🌺
پشت هیچستانم
هدایت شده از خیمه گاه آران و بيدگل
با ۱۱۴ شهید دانش آموز و ۷۰ شهید دانش آموخته؛
📌این مدرسه، "شهیدستان عشق" است
یکی از ممتازترین نمونه های شاخص ایثارگری، "مدارس ماندگار و نمونه ایثارگری کشور" است و از جمله شاخص ترین این مدارس "دبیرستان ماندگار و نمونه ایثارگری شهیدان عبداللهی شهرستان آران و بیدگل" است که با تقدیم ۱۱۴ شهید دانش آموز و حدود ۷۰ شهید دانش آموخته، مدرسه "شهیدستان عشق" است.
✅شرح این یادداشت را در خبرگزاری شبستان بخوانید👇👇👇
https://www.shabestan.news/xjH92
✍ به قلم: میثم نمکی آرانی
📡 #انتشار_با_شما
#خیمه_گاه_آران_و_بیدگل
┄┄┅✿❀🌺❀✿┅┄┄
🍁 خیمه گاه؛ بزرگ ترین و پرمخاطب ترین رسانه آران و بیدگل👇👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/2996830307Cf412b6fd7c
#خدمت_صادقانه_شعار، نیست .
به #عمل_کار، برآید...
🍂🌸
عزیز بزرگواری تعدادی عکس برایم ارسال داشتند که ابتدا جا خوردم چرا که خود صاحب عکس خبر ندارند که آنها به دست حقیر رسیده است و من هم از خدا خواسته، مدتهاست در پی بهانه ای بودم یاد دوران گذشته کرده خاطراتی را مرور کنم و دوستی مان را از صاحب عکس به رشته تحریر درآورم . فرصتی پیش نمی آمد تا رسیدن این عکس های دوست داشتنی.
برادر و دوست سالهای خوب مدرسه از دهه های گذشته تا به امروز آقای
#مهدی_غیرتی از جمله عزیزانی ست که چند امتیاز ویژه دارد : مهربانی و دوستی اش ساعتی و یا قردادی نیست پایدار و ماندنی ست. از خانواده ایثارگر و شهید پرور است که در وجه مشترک داغ دیده مرگ برادر با حقیر ایشان دل سوخته دو عزیز از خانواده محترم شان میباشد. نوه دختری مرحوم زنده یاد «پهلوان» حسن حیدرزاده ، پیر غلام هیئت حضرت اباالفضل (ع) و #غیرتی_متعصب به تمام معنی ست . کاردان زبده کار بلدی که خدمت را از کارمندی تا شهردار ناحیه در شهرداری آبادی مان در کارنامه خود به نحو شایسته ثبت و ضبط کرده است و در حال حاضر باقیمانده عمر پایانی خدمت خود را بعنوان مسئول فضای سبز شهردای ناحیه یک با دوستان زحمت کش خود به سرمیکند . با آنها مینشیند،گپ وگفتگوی دوستانه دارد ، کنارشان با حظی به عیار بالا دوستی را زندگی میکندو نشان داده است در هر مقطعی باید خوب انجام وظیفه کرد . عکاس این سوژه آقا مهدی را بیل به دست وقتی شکار کرده است که در کنار کارگران زحمت کش شهرداری زحمت میکشند، تا حالا من ندیده ام مسئولی به این بی ادعایی آیا شما سراغ دارید .
✍ سعید بوجار آرانی
🍃🦋🍁
پشت هیچستانم